راهکاری برای نهادینه کردن حفاظت از زیست بوم ایران
ایسنا/ براساس آخرین خبرهای بدست رسیده، راهکاری برای نهادینه کردن حفاظت از زیست بوم ایران بررسی شد.
ایران باستان چطور از زیست بوم خود حفاظت می کرد و امروز چطور؟
اشکان زارعی، پژوهشگر میراث فرهنگی و کارشناس تاریخ در یادداشتی به بررسی علت رفتارهای هنجار شکنانه کنونی در مقابل کوتاهی ها، ساده انگاری و بعضا دهن کجی ها به تاریخ و فرهنگ کشور پرداخت و نوشت: «ایرانیان هزاران سال پیش خردمندانه دریافتند جهان آفرینش بر پایه چهار گوهر آب، آتش، هوا و خاک استوار است که اگر هر کدام آن ها دچار کاستی یا آلودگی شوند، بیگمان زندگی انسان با چالش روبرو می شود. به همین شوند آنها همه تلاش خود را برای پاسداری و پاکیزه نگهداشتن این داده های اهورایی به کار بستند.
دکتر جلال ستاری، اسطوره پژوه و تاریخ شناس پیرامون راهکاری برای نهادینه کردن حفاظت از زیست بوم ایران می گوید: "در اسطوره های ایرانی طبیعت و عناصر طبیعی نقش اساسی دارند. در هیچ اسطوره ای نیست که باد و آب و خاک و آتش بی تاثیر باشد. در کنار اسطوره های ما، در ادبیات ما هم نقش دارد. بیت معروف ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری، فقط معنای معیشت ندارد. حتما یک امری مافوق آن عناصر است. این یک جنبه اسطوره ای به آنها می دهد."
هرودت نیز می نویسد: "مردم ایران در رودها، آب دهان نینداخته، دست نمی شویند و پیشاب «ادرار» نمی کنند." استرابون بر این باور است که: "ایرانیان برای شستشوی بدن در چارچوبی به نام آبزن قرار گرفته تن خود را می شویند تا آب بیهوده از دست نرود". آبزن چیزی مانند وان امروزی بوده است. تیرداد اشکانی هم برای نیالودن آب به جای راه آبی، راه سخت زمینی را برای جنگ با روم برمی گزیند.
به گفته گزنفون "ایرانیان باستان با گلاب پاشی، هوا را خوشبو کرده، با سوزندان عود، کندر و روشن نگه داشتن آتش هوا را پاکیزه می کردند" زیرا، در اندیشه ایرانی آتش گوهر زندگی و نشانه پاکی، خجستگی و تندرستی بوده، که هرجا و هرگاه افروخته شود بیماری، بدی و زشتی ناپدید می شود. بدین گونه در هر شهر، هر کوی و کاشانه در اجاقی آتش را همواره روشن نگاه می داشتند. چنان که اکنون دود دادن اسپند و چرخاندن آن در خانه ریشه در باور گذشته دارد. ایرانیان باستان، آتش را از یک سو به نشانه فروغ ایزدی و از سوی دیگر برای نقش بسزایی که در زندگی انسانی داشت ارج گزارده، پرستاری می کردند.
در نگرش ایرانی، زمین نیز نماد زایش و باروری بوده که بامهربانی و فروتنی داشته های خود را به دیگران می دهد. از ارزش زمین همین بس که داریوش بزرگ هخامنشی در سنگ نبشته تخت جمشید از اهورامزدا می خواهد کشورش را از گزند دشمن، دروغ و خشک سالی در پناه خود داشته باشد.
از این رو، ایرانیان باستان برای بزرگداشت آن جشن های «سپندارمز»، «پیته شهیم گاه» و روز« زامیاد» را برگزار نموده، برای ماندگاری وشادابی زمین همواره گل و گیاه کاشته، به گسترش جنگل ها، باغ ها و کشاورزی می پرداختند.
چنانکه واژه پردیس نمایشگر باور مردم ایران به درختان و گیاهان است زیرا، باغ های آنان که پردیس خوانده می شد بسیار زیبا و دل انگیز بوده که در نگاه بیگانگان همچون بهشت دیده شد. به همین شوند (دلیل) اعراب و یونانیان واژه های فردوس و پارادایز را از ریشه پارسی پردیس گرفته اند.
همچنین در فرهنگ این مردم، درخت سرو نماد راست قامتی، استواری و آزادگی بوده و گل نیلوفر نیز نشانه زندگی بشمار می آید. بگونه ای که ریخت و چهره این ها را به همراه درخت بلوط، انگور، انار و گل زنبق در مهرازی تخت جمشید، طاق بستان، تیسفون به زیبایی می توان دید.
از سوی دیگر نیاکان ما با برگزاری بیش از 21 جشن در سال که همگی دارای بن مایه های زیست محیطی بودند، جایگاه آفریده های خداوندی را در زندگی انسان به فرزندان خویش گوشزد می کردند که در این زمینه می توان افزون بر جشن های پیش گفته از «اردیبهشتگان»، «شهریورگان»، «آذرگان »و «سده» در پاسداری از آتش، «جشن مهرگان »و «شب چله »درباره نقش خورشید، جشن بهمنگان و «میدیاریم گاه» به فرخندگی آفرینش جانوران یاد کرد.
ایرانیان آنچنان به جنبه های روانی و زیباشناختی طبیعت آگاهی داشتند که برای هریک از روزهای ماه و ماه های سال نام گلی را برگزیدند. چنان که نماد نخستین روز ماه گل «مورد» و واپسین آن، گل «بومادران» نام گذاری شده بود، ماه فروردین را نیز با «بستان افروز» و اسفند را با گل « بیدمشک » می شناختند. از این رو، ایرانیان باستان را باید محیط بانان کهن و راستین تاریخ و پدیدآورندگان نخستین فرهنگ نامه زیست محیطی جهان نام نهاد.
در گاهشماری باستانی، خرداد شمشین روز هر ماه و سومین ماه هر سال بود. این واژه که در اوستا بگونه هئوروتات به چم کمال و رسایی آمده در جهان مینوی نماد امشاسپندان و هفت ویژگی خداوندی است و در جهان خاکی پاسداری از آبهای روان و پالایش آن از پلیدی ها را به دوش دارد.
ایرانیان برپایه گاهشماری خویش و در پی برابری نام روز و نام ماه ششم خرداد را با رفتن به کنار چشمه ها، رودخانه ها و دریاها خداوند را نیایش نموده، نقش آب را پاس می داشتند چرا که آنان به درستی می دانستند هرجا آب نباشد بیابان «بی آبان» گردیده، زندگی تیره و تار می شود. از این رو خردادگان در کنار جشن های تیرگان، آبانگان و میدیوشهم گاه در ارج گذاری آب برپا می شد.
بی گمان خرداد هر سال را باید محیطی زیست ترین ماه جهان به شمار آورد، زیرا مناسبت های فراوان از روز جهانی محیط زیست گرفته تا روز جهانی اقیانوس ها و از روز ملی گل و گیاه تا روز جهانی بیابان زدایی در آن نامگذاری شده و هفته محیط زیست نیز از 17 تا 23 در همین ماه جای گرفت که در این میان آب پیوند دهنده همه این آیین هاست.
اکنون باید پرسید چرا در سیاهه بالا از جشن خردادگان نامی برده نشده است؟ آیا ایرانیانی که کارنامه درخشانی در نکوداشت محیط زیست داشته اند نباید نشانی از آنها در یادمان های جهانی دیده شود؟
در حالی 25 تیر روز ملی گل و گیاه نامگذاری شده، که پیش از اسلام در این سرزمین هفتم امرداد در ارج گذاری جنگل ها، درختان و گیاهان جشن امردادگان برپا می شد.
به راستی این کوتاهی را باید چه نامید؟ ناآگاهی، ساده انگاری یا دهن کجی به تاریخ و فرهنگی نیاکانی؟ چهل سال است که از تهاجم فرهنگی و بومی سازی سخن گفته ایم، اما چه دستاوردی داشته ایم؟ فرزندانمان هر روز با تاریخ ایران بیگانه تر و دلبسته «ینگه دنیا» شده اند. آیا روزهای زیست محیطی به دل وجان مردم ایران راه یافته اند؟ آیا برگزاری نشست ها و همایش های سالانه پیرامون زیست بوم ایران سودی داشت؟
برپایه آنچه آمارها و کارشناسان می گویند، هازمان (جامعه) ایرانی خشمگین، نگران و افسرده است. ناامیدی فزاینده، گسست ها و شکاف های خانوادگی و مرزهای اخلاقی شکسته شده، همچنین نابه هنجاری ها نیز رو به افزایش است.
از سویی زیست بوم کشورمان نیز در همه بخش ها روبه ویرانی و نابودی است مردم هم شوربختانه بدان نامهربان هستند، این در حالی است که بن مایه جشن های ایرانی شادی کردن، باهم بودن، سپاسمندی از خداوند، ارج گذاری جهان آفرینش و سفارش به پاسداری از زیست بوم ایران بوده و از آنجا که هر 17 روز یک جشن برگزار می شد به سادگی این آموزه ها در روان مردم نهادینه می شود.
امروز نیز می توان با ثبت ملی و فراگیر کردن این جشن ها و پیشکش کردن شادمانی به مردم، آموزش و پرورش را هم زمان انجام داده کاستی ها و گرفتارهای کنونی را سامان بخشید.
فراموش نکنیم سرشت آیین های ایرانی، خداگرایی است که با اسلام سازگاری دارد. برای نمونه نقش آب در سوره های بقره، نحل، روم، فرقان، نقش آتش در سوره های رعد، یس، واقعه و طه در سوره های شمس، انبیا، زمر و لقمان سودمندی های خورشید و در سورهای رحمان، انعام، واقعه، ابراهیم و... نقش درختان و گیاهان ستوده شد.
از دیرباز گفته اند، گذشته چراغ راه آینده است. بنابراین از دانش گذشتگان و جشن های ایرانی برای ساخت یک فرهنگ زیست محیطی و کاهش بخشی از گرفتاری ها در این زمینه بهره ببریم.
اگر جشن های ایرانی را بشناسیم آموزه های اخلاقی و انسانی آن ها بر ما آشکار گردیده، راز ماندگاری و پایداری ایران را در می یابیم، زیرا باور و آیین های ایرانی همواره کانون همبستگی و یکپارچگی ملی بوده اند. جشن های ایرانی را زنده کنیم تا ایرانمان بماند و بپاید.»