بررسی وضعیت میراث جهانی چوگان در ایران
ایسنا/ این خبر به جهت بررسی وضعیت میراث جهانی چوگان در ایران برای شما نگارش شده است.
فرهاد نظری، عضو کمیته میراث ناملموس آیسسکو اکنون به بررسی وضعیت میراث جهانی چوگان در ایران پرداخته که در ادامه مشروح این گفت و گو را می خوانید:
ابتدا پیشنیه ای از چوگان را تشریح کنید؟ اصلا چه شد چوگان به نام آذربایجان ثبت شد و در حال حاضر مدعیان دیگر چه کشورهایی هستند؟
چوگان یکی از کهن ترین بازی های گروهی جهان است که خوشبختانه زنده و جاری است. حتی گفته می شود چوگان مادر بازی های گروهی و بازی با توپ است. نتیجه پژوهش ها دال بر این است که ایران خاستگاه و منشأ چوگان است. قدیمی ترین خبری که از چوگان به ما رسیده پیشنهاد چوگان بازی داریوش سوم هخامنشی به اسکندر مقدونی است. اگر فرض را بر صحت و واقعیت این خبر بگذاریم باید بگویم که قدمت چوگان در ایران از بسیاری از کشورهای جهان بیشتر است. اگر چه در مقوله میراث ناملموس پرداختن به قدمت چندان مقبول نیست، اما منظور از بیان این نکته این است که چوگان در طول زندگی بیش از دو هزار ساله اش، هم از فرهنگ و اقلیم ایران تأثیر عمیق گرفته و هم بر هنر و فرهنگ ایران تأثیر گذاشته است.
براساس مقاله بررسی وضعیت میراث جهانی چوگان در ایران باید بدانید که چوگان به پیشنهاد ایران در سال 2017 در یونسکو ثبت شد، اما قبل از آن آذربایجان «چوگان با اسب قره باغی در آذربایجان» را در سال 2013 به عنوان میراث در خطر ثبت کرد. اینکه چرا آذربایجان دست به ثبت «چوگان با اسب قره باغی» زد را نمی دانم، اما به نظر می رسد که علل و انگیزه های سیاسی و مسأله قره باغ در کار بوده است، اما واقعیت این است که گزارشی در دست نیست که آذربایجانی ها چوگان داشته اند.
سال 2013 آذربایجان میزبان اجلاس کمیته بین الدول میراث ناملموس یونسکو بود و از امتیاز میزبانی استفاده کرد. از طرفی آن پرونده در رده «میراث در خطر و نیازمند پاسداری فوری» ثبت شد. قاعدتاً یونسکو در خصوص داوری این گونه پرونده ها سختگیری جدی نمی کند و آذربایجانی ها با این حساب و کتاب ها چوگان را ثبت کردند. تعلل ما در ارسال پرونده چوگان هم به نفع آنها تمام شد و کار را برای ما در سالهای بعد سخت کرد.
اینکه چه کشورهایی مدعی چوگان هستند هم پاسخش نامعلوم است، چون اظهار نظر رسمی در دست نیست، اما در کشورهای هند و پاکستان، چوگان قدمت قابل توجهی دارد و اگر بخواهند، می توانند به پرونده چوگان ایران ملحق شوند. مانند پرونده نوروز که به عنوان میراث مشترک دوازده کشور ثبت شده است. ما هم از پیوستن کشورهایی که چوگان دارند به پرونده جهانی چوگان استقبال می کنیم.
با توجه به ثبت جهانی چوگان به نظر می رسد که این هنر ورزش که معرف هویت ایرانی است، وجهه عمومی پیدا نکرده است، دیدگاه شما در این باره چیست؟
از دو منظر میتوان این موضوع را بررسی کرد؛ «چوگان» یکی از بارزترین مصادیق میراث فرهنگی و تمدنی ماست و نقش و سهم بسزایی در معرفی فرهنگ ایران دارد. از طرفی، چوگان به بازی شاهان و شاه بازی ها شهرت دارد و گروههای خاص از قبیل شاهان و شاهزادگان و امیران و امیرزادگان و فرماندهان و سپهسالاران چوگان بازی میکرده اند.
امروزه «چوگان» امکانات متعددی می خواهد و اکثراً چنین فرصت و امکاناتی در اختیار ندارند. از این منظر «چوگان» بازی محدودی است. البته در گذشته هم خیلی فراگیر و عمومی نبوده، اما همگان چوگان را می شناخته اند و چوگان در لایه ها و ابعاد زندگی ایرانیان حضور داشته است.
چوگان در شعر، امثال و حکم، نقاشی، قصه گویی و روایت گری، موسیقی، صنایع دستی، فرش بافی، معماری و شهرسازی و دیگر شاخه های فرهنگ و هنر ایران تأثیر عمیق داشته است. اگر بگوییم عنصر دیگری از میراث فرهنگی ایران چنین تأثیری در فرهنگ، هنر و ادب نداشته اغراق نکرده ایم. خلاصه کلام اینکه بازی «چوگان»، بازی خاص و غیرفراگیری است، اما فرهنگ و میراث چوگان در زندگی ایرانیان ریشه دوانده و فراگیر است.
نهادهای ورزشی چقدر در ماندگاری و حفظ میراث ناملموس چوگان نقش داشتند؟
فدراسیون چوگان برای حفظ چوگان، کوشش های قابل تقدیری داشته است. رویکرد آنها به چوگان، رویکردی ورزشی است و کمتر به فرهنگ و میراث چوگان توجه کرده اند، اما نگاه ورزشی صرف به چوگان موجب تنزل جایگاه «چوگان» می شود. «چوگان» یک فرهنگ عمیق و کهن است که بازی چوگان بخشی از آن است. نمیتوان بازی چوگان را از فرهنگ و میراث آن جدا کرد. در واقع، تفکیک بازی چوگان از فرهنگ آن امری محال است، اما کم توجهی یا بی توجهی به فرهنگ چوگان، این میراث کهن را در ردیف ورزش های دیگر مثل دوچرخه سواری و موتورسواری قرار می دهد.
«چوگان» امروز بیشتر یک ورزش محسوب می شود، در حالی که به عنوان میراث ناملموس ثبت شده است، در عین حال ورزش پرهزینه ای است و افراد کمتری به سراغ آن می روند، در چنین شرایطی به نظر می رسد از کالبد و هویت اصلی خود خارج و به عنوان میراث ناملموس دچار تناقض شده است. به نظر می رسد مسیری که به دنبال ثبت جهانی آن باید طی شود، سیر نشده و نتوانستیم کاری کنیم که به عنوان یک میراث ایرانی معرفی شود، این مسأله از کجا ناشی می شود؟
ثبت «چوگان» در فهرست ملی و در فهرست جهانی یونسکو، نقطه شروع است. چوگان از سال 2017 در یونسکو به عنوان میراثِ بشری به جهان معرفی شد. اقدامات پاسدارانه و ترویجی ما هم باید هم در شأن چوگان و هم در مقیاس میراث جهانی باشد. «چوگان» در اصل یک بازی نظامی بوده و سپاهیان در مواقع تمرین برای بالابردن مهارت های رزمی شان گوی می زده اند. در کنار میدان چوگان برای برانگیختن و تهییج چوگان بازان، موسیقی حماسی رزمی می نواختند و گاهی سرگذشت پهلوانان و شجاعان را روایت می کردند.
«چوگان» موجب تقویتِ لیاقت و تربیت شجاعت و دلاوری و جنگاوری می شود. این مواردی که ذکر کردم از ارزش های بازی چوگان است. علاوه بر اینها، در سپهر اندیشه، خداوندگان سخن، جهان را به میدان چوگان تشبیه کرده اند که آدمی باید در این میدان گوی سعادت بزند.
«چوگان» یکی از ارکان و نمادهای فرهنگی ماست که ابعاد و لایه های در هم تنیده و متعددی دارد. چوگان، میراث فرهنگی کم نظیری است و وظیفه ماست که آن را به عنوان یک میراث منسجم پاسداری و معرفی کنیم. ممکن است که بسیاری از چوگان بازان ماهر و ورزیده در ایران از پیشینه، پیام ها و ارزش های فرهنگی و تمدنی «چوگان» خبر نداشته باشند، علتش هم این است که از ابتدا مهارت های بازی را فراگرفته اند. این مثال گویای آن است که برای پاسداری و ترویج «چوگان» به عنوان یک منظومه تاریخی و فرهنگی لازم است برنامه ریزی چندجانبه و دامنه داری در سطوح گوناگون انجام داد.
چرا برای چوگان بعد از ثبت اقدام ملموس و چشمگیری به منظور فراگیرتر شدن آن نشده است و فقط به ورزش و حرکت نمایشی تبدیل شده است بطوریکه هم کارشناسان میراث فرهنگی و هم ورزشی نظر مثبتی درباره ارتقای جایگاه چوگان ندارند؟
میدان های استاندارد چوگان در ایران به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد. با این حال، در یکی دو سال گذشته اخباری شنیده شد که درصدد تصرف میدان های تاریخی فرح آباد و نوروزآباد هستند، در حالی که این زمین ها در فهرست آثار ملی ثبت شده و عرصه و حریم آنها دارای ضوابط قانونی ابلاغ شده است. این رفتارهایی که در حق چوگان می شود، حیرت انگیز است. هر رفتاری که موجب تضعیف، تزلزل و آسیب به «چوگان» شود، جبران ناپذیر است. این رفتارها حیثیت و هویت فرهنگی ما را در مجامعی چون یونسکو با چالش روبرو می کند. «چوگان» نه تنها میراث ملی ما بلکه میراث جهانی است و به آیندگان هم تعلق دارد. توسعه و ترویج «چوگان» امری ضروری و اجتناب ناپذیر است و ما باید به فکر رفع موانع چوگان باشیم. کارهای ناکرده برای «چوگان» بسیار است.
بطور مثال در نیمه جنوبی کشور تقریبا از وجود چوگان خبری نیست، در حالی که در مرکز و نیمه شمالی کشور در نیمه دوم سال یعنی پاییز و زمستان به علت وضعیت آب و هوا، امکان «چوگان بازی» نیست. پاییز و زمستان در نیمه جنوبی کشور در جاهایی مثل کیش و بوشهر و چابهار وضعیت مطلوبی برای «چوگان» وجود دارد. اگر در این مناطق «چوگان» دایر شود آن وقت در سراسر فصول و ماهها در ایران امکان چوگان وجود خواهد داشت.
تحقیق و بررسی درباره ابعاد چوگان هم بسیار اندک است و در آغاز راه است. کتابها و مقالاتی که به فارسی درباره چوگان نوشته و منتشر شده هم شاید به یک عدد دو رقمی نرسد. بیشتر این آثار با همت و علاقه و سرمایه شخصی انتشار یافته اند، مثلاً درباره شناخت و احیای آلات و ادوات موسیقی چوگان، چه تحقیق عمیقی انجام شده است یا درباره انواع اسب هایی که در چوگان بازی می کرده اند. بیشتر اسب های چوگانی موجود از یک نژاد غیرایرانی و یا ترکیبی از آن نژاد با نژادهای بومی است. این را هم باید گفت که در چند دهه اخیر تلاش های ارزنده ای برای تولید اسب مناسب چوگان انجام شده است.
در عین حال پس از ثبت جهانی «چوگان» گام های کوچک اما سودمندی برای معرفی چوگان برداشته شده است. چوگان به کتابهای درسی دانش آموزان راه پیدا کرده و دانش آموزان امروز اجمالا می دانند چوگان چیست و چه جایگاهی دارد.
اسناد چوگان مانند مینیاتورها و گزارش ها و اخبار و قصه ها کم نیست. اما بطور کلی، چوگان وادی مهجور و نسبتاً دست نخورده ای است. کلام را کوتاه کنم، چوگان یکی از مصداق های اعلای میراث فرهنگی است و ترویج و پاسداری آن باید توسط انجمن ها انجام شود و دولت صرفا نقش حامی داشته باشد.