تاریخچه نفوذ زبان بیگانه در زبانهای ایرانی به بیش از 1500 سال پیش بر می گردد
ایسنا/ براساس گزارشات بدست آمده، تاریخچه نفوذ زبان بیگانه در زبانهای ایرانی به بیش از 1500 سال پیش بر می گردد.
زبان پهلوی بر دو گونه است: گونه ای که آن را پهلوی شمالی یا پهلوی اشکانی می نامند و کلمات بیگانه در آن نیست. گونه دیگر را پهلوی جنوبی یا پهلوی ساسانی اصطلاح کرده اند که کلمات بیگانه به طرزی خاص در آن بکار رفته است.
در دوره ساسانیان، در سرزمین غربی ایران آن روز که کشور عراق و بین النهرین کنونی را میساخته و در گرداگرد پایتخت زمستانی و بزرگترین شهر ساسانیان، تیسفون یا مداین مردمی از نژاد سامی می زیسته اند که بومی آن سرزمین بوده و اگر همه مردم آن دیار را فراهم نمی کرده اند، لااقل اکثریت مردم آنجا از این تیره بوده اند. این مردم همان آرامیان قدیم بوده اند و زبانی داشته اند به نام زبان آرامی که از همان ریشه زبانهای سامی یعنی سریانی و عبری و نبطی و غیره بوده و زبان تازی از آن بیرون آمده و لهجه ای از آن در میان طوایف ترسایان شمال غربی و مغرب ایران که به نام «کلدانی» یا درست تر به نام «آسوری» معروف بوده، باقی ماند و کسانی که این زبان را در کوی و برزن یا در رادیو شنیدند، می دانستند که خویشاوندی نزدیکی با زبان عرب دارد و مخصوصا شباهت مخارج حروف و لحن آن با زبان تازی بسیار آشکار و زننده است.
چون پایتخت ساسانیان پر از این مردم بود و زبان شان روز و شب گوش شهرنشینان تیسفون را می انباشت، کلمات بسیار (نه تنها اسامی و صفات، حتی افعال و ضمایر و حروف عطف و ربط) از زبان آنها وارد زبان پهلوی ساسانی شده و آن هم به طرز شگفت و خاصی که در هیچ زبان دیگر نظیر ندارد و آن این است که در نوشتن کلمات آرامی را بکار می برده و در خواندن آنها را در ذهن خود ترجمه می کرده و کلمه ایرانی را بجای آن به زبان می آوردند و این همان کلماتی است که در فرهنگهای متداول مخصوصا در برهان قاطع تقریبا همه آنها را ضبط کرده و کلمات «زند و پازند» نام گذاشته اند، زیرا که دامنه این بیگانه پرستی به جایی کشیده بود که حتی این کلمات آرامی در اوستا و نسخه مکتوب این کتاب یعنی «زند» نیز راه یافته بود.
این کلمات آرامی را که بدین گونه در پهلوی ساسانی بکار می بردند، به اصطلاح خاص «هووارش» یا «زوارش» می گفتند و تفاوتی که در میان پهلوی شمالی یا اشکانی و پهلوی جنوبی یا ساسانی هست بر سر همین کلمات است که در پهلوی اشکانی هووارش نیست و در پهلوی ساسانی هست.
اینجا که می رسد، ناچار این نکته مسلم در ذهن می نشیند که استعان از زبان بیگانه و آن هم زبان سامی در زبانهای ایرانی، حکم تحمیلی و زورآوردهایی نیست که با اسلام بر سر ایرانیان کوفته شده باشد، بلکه سنت دیرین و شالده کهن سازی است که کوتاه ترین دوره استقرار آن به هزار و پانصد سال و به اوج جهانگیری و شکوه و جلال ساسانیان به روزگار شهریاری خسرو اول، انوشیروان می رسد. منتهی روزی بود که زبان پهلوی از زبان آرامی استعانت میکرد. روزی رسید که زبان دری جای زبان پهلوی و زبان تازی جای زبان آرامی را گرفت و به همان سنت دیرین زبان دری از زبان تازی استعانت کرد.
تصور نکنید که این داد و ستد تنها یک جانبه بوده و تنها ایرانیان از زبانهای سامی یا لااقل از زبان تازی عاریت گرفته اند و تازیان هرگز از ما عاریت نخواسته اند.