رونق گردشگری فرهنگی مناسبات ما را با دنیا متعادل می کند
ایلنا/ براساس آخرین خبر و گزارش های بدست آمده، رونق گردشگری فرهنگی مناسبات ما را با دنیا متعادل می کند.
توسعه گردشگری هنری در ایران، با چالش های بسیاری روبروست که بخشی از آنها بواسطه تصدی دولت ها در امور فرهنگی و گردشگری بوجود آمده و احتمالا از همان طریق نیز می تواند مرتفع شود. سید محمد بهشتی (رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی و گردشگری) تاکید کرد که نباید تصمیم گیران در دولت و مجلس و نظام آکادمیک، گردشگری را امر مفروض قلمداد کنند، بلکه باید با تامل با آن روبرو شوند و برای مدیریت حوزه گردشگری از متخصصان استفاده کنند.
این عضو پیوسته فرهنگستان هنر، با تاکید بر اینکه سرنوشت محتوم کشور ما توسعه گردشگری در حیث فرهنگی است، یکی از موانع پیش رو را تلقی اشتباه نخبگان و مدیران از مفهوم رونق گردشگری در ایران دانست.
گفتگو با سید محمد بهشتی را ادامه می خوانید:
به اعتقاد شما آیا ظرفیت های لازم برای توسعه گردشگری هنرهای معاصر در ایران وجود دارد؟
براساس مقاله رونق گردشگری فرهنگی مناسبات ما را با دنیا متعادل می کند، باید بپذیریم که گردشگری هنرهای معاصر در ایران به عنوان یک ظرفیت بالقوه مطرح است. چرا که ایران از جهت آموزش هنرهای معاصر در سطح دانشگاه، بسیار توسعه یافته است. اگر آن را با کل خاورمیانه و با بسیاری از کشورها در شمال آفریقا، آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرقی مقایسه کنیم به نسبت جمعیت، ایران دارای رتبه بالایی است.
ایران در تجربه دوره معاصر خود در زمینه محصولات هنری هم موفق بوده است. شاهد آن آثار هنرمندان معاصر ایرانی است که در بسیاری از موزه های هنری معتبر دنیا حضور دارند. ما هنرمندان شناخته شده ای در مقیاس جهانی داریم مثل آقایان تناولی، زنده رودی، احصایی و خانم ها فرمانفرماییان و لاشایی و خیلی های دیگر. تقریبا در تمام حراجی های هنری دنیا آثاری از اینها حضور دارد. هنرهای معاصر ایران در میان کشورهای منطقه از جایگاه خاصی برخوردار و در جهان نیز شناخته شده است.
یک ظرفیت بالقوه دیگر که در دنیا کم نظیر است، وجود آثار هنرمندان بزرگ دوران معاصر در مقیاس جهانی در موزه های ایران است. در موزه هنرهای معاصر تهران و موزه جهان نما کاخ نیاوران و موزه هنرهای معاصر کرمان آثاری از هنرمندان شاخص مدرن و معاصر جهان مثل دالی، پیکاسو، هنری مور و بسیاری دیگر داریم که از آن تحت عنوان گنج های پنهان یاد می کنند. این ها علاقمندان بسیاری در مقیاس جهانی دارد.
گالری های بخش خصوصی به تعداد زیاد در تهران فعال هستند که این آثار را به نمایش درآورند و اقتصاد این حوزه را مدیریت کنند. می شود گفت که هیچ زمانی نیست که کسی بخواهد از این نوع آثار هنرمندان در ایران بازدید کند و امکانش نباشد. حتی تورهای گالری گردی به صورت داخلی بویژه در روزهای جمعه وجود دارد. حتی چندی است در پی بازگشایی پنج، شش گالری هنری در کاشان، این شهر هم به عنوان مقصد گالری گردی جمعه مطرح شده است.
پس با اینکه ظرفیت های بالقوه ای برای توسعه گردشگری هنرهای معاصر وجود دارد اما برای آنکه بتواند به مثابه یک موضوع گردشگران را به خود جلب کند باید با کوشش از قوه به بالفعل درآید. برای این منظور به بازاریابی و تبلیغات نیاز است که باید توسط فعالان حوزه گردشگری اتفاق بیافتد.
گردشگری هنرهای معاصر چه جایگاهی در توسعه گردشگری در ایران می تواند داشته باشد؟
یادمان باشد که «هنر معاصر» ظرفیت عمده ایران برای توسعه گردشگری نیست و این استعداد، جامعه مخاطب وسیعی ندارد. صنایع دستی موجودیتش موکول به رونق گردشگری است اما هنرهای معاصر ما موجودیتش موکول به این نیست. اگر گردشگری به حوزه هنرهای معاصر هم توجه کند مثل شکلات روی کیک است که آن را خوشمزه تر می کند.
افرادی هستند که ممکن است به این نیت به ایران بیایند اما تعداشان در قیاس با آنها که می آیند تا ظرفیت های میراثی فرهنگی و طبیعی ما را ببینند، زیاد نخواهد بود. گردشگری هنرهای معاصر به لحاظ کمیت نمی تواند با مثلا توریسم پزشکی، غذا، توریسم میراث فرهنگی و اکوتوریسم که ایران ظرفیت فوق العاده ای در این زمینه ها دارد، برابری کند. هر کدام از اینها ظرفیت و جامعه مخاطب خود را دارند. این جامعه مخاطب گاهی کوچک و گاهی بزرگ است.
براساس مقاله رونق گردشگری فرهنگی مناسبات ما را با دنیا متعادل می کند، باید دید با چه معیاری می خواهیم بسنجیم. اگر با معیار اقتصادی می سنجیم طبیعی است که آنهایی که جامعه مخاطب وسیع تری دارند درآمد بالاتری هم دارند. اما اگر بخواهیم با معیارهای فرهنگی بسنجیم آنهایی که وجه فرهنگی غنی تری دارند، پررنگ تر هستند و جامعه نخبه تری را به خودش جلب می کنند و اثرات عمیق تری را از جهت اصلاح تصویر ایران در اذهان عمومی بر جای میگذارند. در مورد توسعه گردشگری هنرهای معاصر نباید اشتباه کنید و با معیارهای اقتصادی بسنجید. چون اقتصادش بسیار کوچک خواهد بود. اما همین ها هم قابل توجه است، زیرا مقیاس آن جهانی است.
به منظور اولویت بخشیدن به توسعه گردشگری هنری در ایران، توجه به ویژگی های گردشگران فرهنگی و هنری تا چه اندازه دارای اهمیت است؟
گردشگری را می توانیم در دو دسته خیلی کلی تقسیم کنیم: یکی گردشگری تفریحی است و دیگری گردشگری فرهنگی. در اولی گردشگر قصد دارد برای شادمانی خود، گردشگاه را به محضر خود بیاورد. مقاصدی که این نوع گردشگری را ترویج می کنند شعارشان این است که «هر چه شما بخواهید ما همان را فراهم می کنیم.»
در گردشگری فرهنگی صورت مساله فرق می کند. یعنی موضوع کیستی و کجایی یک سرزمین است. یعنی در این نوع توریسم، تو اگر اهل جستجو و ملاقات با فرهنگ دیگری باشی، می توانی در اینجا با یک فرهنگ با ویژگی های منحصر بفرد آشنا شوی. در حقیقت در اینجا گردشگر باید خود را با این الگوی گردشگری و این محیط همساز کند. اساس قضیه این است که گردشگری فرهنگی منجر می شود به اینکه هر سرزمین و قلمرو فرهنگی ارزش های فرهنگی خود را عرضه کند. به این ترتیب هر فرهنگی باید نسبت به ارزش های فرهنگی خود شفاف تر و درخشان تر حضور پیدا کند و این به اعتلای فرهنگی سرزمین میزبان می انجامد.
چگونه است که این ظرفیت های بالقوه در گردشگری هنری، بالفعل نمی شود؟ موانع پیش روی ملاقات بین گردشگری و هنر چیست؟
یک مشکل عمومی در حوزه گردشگری در کشور ما وجود دارد که همه کسانی که به نوعی با بحث گردشگری ارتباط دارند، اعم از بخش خصوصی و نظام آکادمیک و دستگاه های مدیریتی، تلقی شان از گردشگری نوع تفریحی است. اگر از رونق گردشگری صحبت می شود فقط می خواهند خودشان را برای آن نوع گردشگر آماده کنند. برای همین از ارائه هتل پنج ستاره و خدمات درجه یک به توریست حرف می زنند. قبل از انقلاب طرحی به نام «جلب سیاحان» وجود داشت که تعداد اندکی از هتل های آن هنوز در برخی نقاط کشور وجود دارد. این برنامه برای جلب توریست هایی بود که ارزان سفر می کنند، کفش کتانی به پا دارند و کوله پشتی دارند. برای همین از هتل دو سه ستاره بالاتر نمی روند. این توریست ها جنس و اخلاق و خلق و خوی خاص خود را دارند.
مشکل دیگر ما در ایران این است که توریسم را یک مقوله اقتصادی صرف تلقی می کنند. برای همین به محض اینکه کشور با مشکل درآمد ارزی روبرو می شود و دچار بحران است به سراغ گردشگری می آیند. مثلا الان با وجود تحریم ها ما نتوانستیم نفت بفروشیم و باید بدنبال یک منبع در آمد دیگر باشیم؛ در این زمان همه به سراغ توریسم می آیند. اما به محض تمام شدن بحران همه رهایش می کنند. باید بدانیم که مقصود اولیه ای که برای توسعه گردشگری فرهنگی وجود دارد، مقصود اقتصادی نیست و اقتصاد فرع است. اصل، اصلاح تصویر کشور در سطح جهانی است، ایجاد صلح در جامعه، تنظیم مناسبات خود با دیگر سرزمین ها باعث توسعه گردشگری می شود.
اگر یک بررسی تاریخی بکنیم، می بینیم که صنعت گردشگری بعد از پایان جنگ جهانی دوم رشد کرد. تا هزار سال قبل از آن در اروپا فقط جنگ بوده است. بعد از جنگ جهانی دوم، برای جلوگیری از جنگ در اروپا موضوع را آسیب شناسی می کنند و می بینند که وجود نقار (جدال) فرهنگی بین اقوام مختلف اروپا، منشا جنگ هاست. بزرگانشان برای اینکه این نقار فرهنگی را مرتفع کنند گردشگری را توسعه می دهند. محصولی که از این توسعه بدست می آورند اتحادیه اروپاست، شنگن است، واحد پول یورو است ضمن آنکه بعد از آن هیچ جنگی در اروپای غربی اتفاق نیفتاده است. این خیلی ارزشش بیشتر از این است که اینکه بگوییم درآمد فرانسه و اسپانیا از گردشگری فلان قدر است.
رونق گردشگری هنری در ایران چگونه می تواند به حل بحران های کشور کمک کند؟
در مورد ایران رونق گردشگری می تواند بسیار کارساز باشد. بیش از چهل سال است که قدرت های بزرگ دنیا دارند تصویری کژ و نامربوط از ایران در اذهان مردم جهان بازنمایی می کنند که همیشه با نقض حقوق بشر و تشویق تروریسم همراه است. این باعث شده ما بسیاری از فرصت ها را از دست بدهیم. باید این تصویر اشتباه را اصلاح کنیم و ارزان ترین و موثرترین راه این است که ما توریسم فرهنگی را به کشور جلب کنیم. یعنی آن ذهنیت عوامانه نسبت به گردشگری را کنار بگذاریم و متوجه باشیم که رونق گردشگری فرهنگی اتفاقا می تواند تصویر کشوری مطمئن و امن از ایران را در جهان به نمایش درآورد و مناسبات ما را با دنیا متعادل کند.
توسعه گردشگری فرهنگی، در بعد داخلی، می تواند نقار فرهنگی میان تنوع فرهنگی را مرتفع کند. این مهمترین دستاورد آن است. می تواند نان و آب ما را تامین کند البته نه از محل فروش نوشابه و اجاره اتاق. بلکه با آرامشی که به همراه می آورد. به این ترتیب سوتفاهممان نسبت به کردستان و بلوچستان مرتفع می شود و آنها مشمول توسعه می شوند. حل و فصل گسل های داخلی که به دلیل سوءتعبیر نسبت به تنوع فرهنگی مان داشتیم، می تواند مرتفع شود.
چرا استان های مرزی ما توسعه نیافته مانده است؟ چون ما کردها و بلوچ ها را به صفت فرهنگی خودشان به جا نمی آوریم و دچار سوءتفاهم هستیم. دنیا هم همین نگاه پر از سوءتفاهم را نسبت به ما دارد. این را بدانیم که گردشگری مثل کشت گندمی است که گندم آن صلح و امنیت و کاه آن درآمد حاصل از گردشگری است. با تحقق این توسعه بسیاری از هزینه هایمان کاهش پیدا می کند و بسیاری ظرفیت ها برای توسعه در کشور آشکار می شود.
الزامات توسعه گردشگری هنری در کشور چیست؟
باید در مقیاس های کلان مدیریتی ظرفیت های هنرهای معاصر تقویت، نگهداری و بکار گرفته شود. اما برای اینکه این قوه به فعل دربیاید و گردشگران متوجه آن شوند باید بخش گردشگری و کسانی که طراحی تور می کنند فعال شوند. به عبارت دیگر نباید توقع داشت وزارت میراث فرهنگی فعال شود. در هیچ کجای دنیا این کار را دولت ها انجام نمی دهند و دولت اگر بخواهد نقشی داشته باشد، آن پشتیبانی است. این طور اتفاق ها توسط یکسری نهادهای مدیریتی در بخش خصوصی اتفاق می افتد.
توسعه هنرهای معاصر در ایران وابسته به حضور گردشگران نیست. آنها کارشان را می کنند و چرخشان می چرخد. این بخش گردشگری است که باید از آن بهره برداری کند. مثل تورهای ادبیات داستانی که رمان هایی را موضوع خود قرار می دهند که نویسنده آن هیچوقت در فکرش نبوده توری در این زمینه برگزار خواهد شد. ناشر و خوانندگان کتاب کار خودشان را انجام می دهند و مستغنی هستند از اینکه آیا توری برگزار خواهد شد یا نه! این حوزه گردشگری است که می تواند با خلاقیت و ابتکار برای توسعه خود از هنر استفاده کند. اما فعالان صنعت گردشگری در ایران خیلی با این ظرفیت ها آشنا نیستند.
بطور کلی چه بخش هایی در کشور باید در توسعه گردشگری هنرهای معاصر مشارکت داشته باشد؟
اگر از منظر گردشگری نگاه کنیم، اولویت، نفس رونق گردشگری است. فارغ از اینکه به هنرها مربوط بشود یا نه. ما باید شرایطی را فراهم بکنیم که گردشگر به ایران بیاید. الان ما در حوزه گردشگری با موانعی درگیر هستیم که خارج از حیطه ی اراده کسانی است که در حوزه گردشگری فعال هستند؛ اعم از دولت و بخش خصوصی. شاهد آن این است که زمانی که برجام امضا شد شاهد هجوم گردشگران به ایران بودیم. یعنی اینکه کلید قضیه در دست حوزه سیاست خارجی ما بود. به محض اینکه ایران مجددا توسط آمریکا تحریم شد دیدیم که این روند تضعیف شد. یعنی نه رونق آن و نه تعطیلی اش در دست فعالان گردشگری نبود.
اولین کار این است که کسانی که در مقام تصمیم گیر هستند مثل دولت و مجلس و نظام آکادمیک ما گردشگری را امر مفروض قلمداد نکنند و با تامل با آن روبرو شوند. آنها گردشگری را تا اندازه ای یک امر مفروض تصور می کنند که ضرورتی نمی بینند که برای مدیریت حوزه ی گردشگری آدم متخصص بگذارند. چون به نظرشان گردشگری امر روشنی است و همان گردش کردن است!
به این ترتیب کسی که چهار سفر شمال و یک سفر خارج رفته است و در هتل هم اقامت کرده و چند تا گمرک را هم دیده به عنوان مدیر انتخاب می شود. چون صورت مساله به نظرشان روشن است. به نظرشان گردشگری علم نیست که مثلا باید خوانده و یاد گرفته شود. توسعه گردشگری باید به عنوان یک بحث استراتژیک و راهبردی مطرح باشد. نه همچون یک مقوله مدیریتی بخشی و امر پیش پا افتاده سطحی، همانگونه که اکنون قلمداد می شود. باید این حوزه را جدی گرفت.
اگر بحث را از منظر گردشگری نگاه کنیم باید مسائل اولیه آن حل شود. گردشگری اصلا باید وجود داشته باشد رونق بگیرد تا این موارد مثل گردشگری هنری معاصر بتواند بر این قطار سوار شود. لوکوموتیو گردشگری ما این نیست. بلکه گردشگری هنرهای معاصر یکی از واگن هایی است که به آن بسته شده است. این قطار هنوز به راه نیفتاده است. باید اول راه بیفتد یک واگن آن هم گردشگری هنرهای معاصر است. اما این را باید بدانیم که سرنوشت محتوم کشور ما این است که گردشگری در حیث فرهنگی باید در آن رونق بگیرد.
دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. چون ما فقط ما در این زمینه در انواع مختلف گردشگری مزیت داریم و آن گردشگری فرهنگی است. مشکلاتی که در درون سرزمین و با دنیای خارج داریم به عنوان موانع توسعه بالاخره مورد شناسایی قرار می گیرد و آن موقع شاید گوش شنوایی برای رونق گردشگری پیدا شود. اما سرنوشت محتوم ما رونق گردشگری فرهنگی است.