دیدنی های خانه جلال آل احمد، خانه ای از جنس فرهنگ و ادب
گاهی به گذشته تاریخ و ادبیات کشورمان که نگاه می کنیم، در گوشه و کنار آن افرادی را می بینیم که نقش پر رنگ و مهمی داشته اند، ولی با غرق شدن مردم این سرزمین در زندگی ماشینی، به فراموشی سپرده شده اند و سال تا سال مردم از آن ها یادی نمی کنند. روزانه اگر در مسیر خود وقت بگذاریم و به کتابخانه و کتاب فروشی های سطح شهر، سری بزنیم و یا حتی در اوقاتی که در خانه هستیم، به سراغ کتابخانه خود و یا پدر و مادر برویم، کتاب هایی را می بینیم که خاک روی آن ها را گرفته است و کسی حتی آن را ورق نمی زند چه رسد به اینکه وقت بگذارد و آن را بخواند. به خاطر نوع زندگی که برای خود انتخاب کرده ایم، فقط فرصت می کنیم پیام های تلفن همراه خود را چک کنیم و گویی فرصتی برای کاری دیگر نداریم. برای تنوع، در روزهای تعطیل بهتر است به سراغ کتاب هایمان برویم و اندکی از زندگی جدا شویم. در این زمان، نام نویسندگانی همچون جلال آل احمد را خواهیم دید که پایه های ادبیات کشور ما هستند و این کاخ زیبا بر آنان استوار شده است. در مطلب خانه جلال آل احمد همراه ما باشید تا شما را به دنیای عاشقانه ای که در پس دیوارهای خانه موزه سیمین و جلال قرار دارد، ببریم. ما را در خانه سیمین و جلال دنبال کنید و این فرصت طلایی را از دست ندهید.
مروری بر زندگانی پر فراز و نشیب جلال آل احمد
قبل از هر چیز برویم، بهتر است نخست با شخصیت و زندگی این نویسنده ایران زمین آشنا شویم تا بدانیم در خانه موزه سیمین و جلال چگونه مردی می زیسته و چه منش و اخلاقی داشته است. جلال، نویسنده ای ماهر، توانمند و مترجمی فرهیخته بود که به سال 1302 هجری شمسی در منطقه سید نصرالدین شهر تهران زاده شد. او در خانواده ای سنتی و پس از هفت خواهر پا به عرصه گیتی نهاد و دومین پسر سید احمد حسینی طالقانی که مردی روحانی و مذهبی بود، محسوب می شد. جلال در محیطی مذهبی و به شدت سنتی رشد کرد و پدرش تا روز مرگ آرزو داشت که جلال جانشین او شود و پای در راه تبلیغات دینی بگذارد، ولی چنین نشد و او راهی مخالف با اندیشه های پدر را برگزید. این نویسنده توانا، در زمان تحصیل خود مشکلات بسیاری داشت از جمله اینکه پدرش، مقطع دبستان را برای فرزندانش کافی می دانست و او را به تحصیل در امور دینی تشویق می نمود، ولی او تحصیل خود را دور از چشم پدر ادامه داد و زمانی که پدر او را به شهر نجف نزد برادر بزرگش برای تحصیل علوم دینی فرستاد، او در نجف ماند. با این حال، سفر او دوامی نداشت و مجدد راهی ایران شد. بعد از بازگشت از سفر اثرات دین گریزی در او مشاهده می شد و همین او را عزلت نشین کرد. جلال، در 1332 با پیوستن به حزب توده، به طور کامل از مذهب دور گشت و به جرگه سیاسیون پیوست و تا زمان مرگ در این راه ماند. او فارغ التحصیل رشته ادبیات فارسی از دانش سرای تهران بود و تحصیل خود را تا مقطع دکترا ادامه داد، ولی در اواخر تحصیل به خاطر بیماری نتوانست درس خود را تمام کند و همیشه حسرت آن دوران را در دل داشت. جلال آل احمد پس از سال ها علاقمند به ترجمه شد و به ترجمه آثاری تاریخی پرداخت. بعد از مدتی به جهت رهایی از کسالت و تنهایی، با سیمین دانشور ازدواج کرد و در این دوران در زمینه مطبوعات، حضور مستمری داشت و در مجلات و روزنامه ها به امر نوشتن و ترجمه مشغول بود. این نویسنده ایرانی در سال های آخر عمرش با روحی آسیب دیده از تفکرات مادی و برای جبران خطاهای گذشته، پلی معنوی بین خود و خدا برقرار کرد تا از این راه، اندکی به آرامش برسد. جلال آل احمد در کتاب خسی در میقات به این تحول روحی اشاره می کند و می گوید: "دیدم که کسی نیستم که به میعاد آمده باشد که خسی به میقات آمده است." جلال در سال های آخر عمرش گوشه نشینی اختیار کرد و به مکانی آرام و خلوت در جنگل های شهرستان اسالم رفت. سرانجام، این نویسنده ماهر در غروب هفده شهریور سال 1348 هجری شمسی در چهل و شش سالگی بدرورد حیات گفت. او و کارهایش تا ابد در قالب خانه موزه سیمین و جلال جاودانه هستند و نسل ها از او به نیکی یاد می کنند.
خانه سیمین و جلال، تنها یادگار نویسنده ای ایرانی
در سال 1331 هجری شمسی و در منطقه دزاشیب تهران، درست در همان سالی که سیمین دانشور برای تکمیل دوره تحصیلی خویش به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد، جلال آل احمد خانه ای از جنس عشق و محبت ساخت. زمانیکه سیمین از آمریکا برگشت، آن ها زندگی مشترک خود را در این خانه آغاز کردند. خانه جلال آل احمد در سال های 1330 تا 1340 هجری شمسی، مهمترین پاتوق فرهنگی و سیاسی بود. بعد از مرگ جلال، این خانه با حضور دانشور پر رفت و آمد بود، ولی در سال 1390 و با فوت سیمین بسته و به فراموشی سپرده شد. سه سال بعد از بسته شدن درب خانه، شهرداری تهران با هدف ساخت پاتوقی برای اهالی ادب، این ملک تاریخی را خریداری نمود. خرید خانه سیمین و جلال دردسرهایی در پی داشت که از جمله آن ها می توان به منازعه ای میان ویکتوریا دانشور، خواهر سیمین که خانه را به شهرداری فروخته بود، لیلی ریاحی، فرزند خوانده سیمین که خود را وارث قانونی سیمین می دانست و معامله خانه را از اساس باطل می شمرد و در نهایت محمد حسین دانایی فر خواهرزاده جلال که از ابتدا با فروش خانه مخالف بود، اشاره کرد. تا سال 1393، خواهرزاده جلال اعتقاد داشت که از این عمارت زیبا، جز ویرانه ای نمانده و مرمت آن به شیوه صحیحی صورت نگرفته که این عقیده با حضور کارشناسان فراموش شد. مرمت این خانه یک سال و نیم به طول انجامید و با کارهایی نظیر استحکام بخشی ساختمان، بازسازی شیروانی و ایجاد کانال های دفع رطوبت به اتمام رسید. طبق نظر کارشناسان، اگر درها و پنجره ها تعویض و با شکل و شمایل قدیم نصب می شد، کار سریع تر پیش می رفت، اما سعی بر این بود که در و پنجره ای که توسط آل احمد طراحی شده بود، در خانه باقی بماند. در این عمارت آب انباری مشاهده می شد که پس از بازگشایی خانه، به نمایشگاه عکس بدل شد. مالکان خانه موزه سیمین و جلال، درباره چینش وسایل خانه هم اعتراض داشتند تا جایی که وسایل بی کم و کاست به شهرداری انتقال یافتند و تحت مراقبت قرار گرفتند.
دسترسی به خانه جلال آل احمد
برای بازدید از تنها خانه سیمین و جلال می توانید همه روزه به جز تعطیلات رسمی به آدرس زیر مراجعه کنید و سفری در ادبیات ایران داشته باشید و درک کنید که این مرد، چگونه زیسته است:
تجریش دزاشیب، خیابان شهید رمضانی، کوچه رهبری، کوچه پسندیده، بن بست ارض، پلاک 1