هویت ما وابسته به زبان فارسی است
ایسنا/ براساس آخرین خبرهای منتشر گشته و گزارش های بدست رسیده، هویت ما وابسته به زبان فارسی است.
به تاریخ شناسنامه سوم دی 1304 در روستای پاریز، جایی بین سیرجان و رفسنجان که به گفته خودش به معدن مس سرچشمه نزدیک است، متولد می شود. پدرش چهار سال بعد از تولد می تواند برایش شناسنامه بگیرد.
البته از او که درباره سن و سالش می پرسیدند، میگفت: همسن ایرج افشارم. درباره همین سن و سال داستانی تعریف می کند.
«سادات ناصری» استاد و محقق پژوهشگر ادبیات فارسی برای شرکت در سمیناری به افغانستان می رود. در آنجا متأسفانه در سر میز شام سکته می کند و از دنیا می رود. پیکر او را به تهران می آورند. در این گیرودار شخصی از باستانی می پرسد: «سادات ناصری» چند سال داشت؟ میگوید: او هم سن و سال ایرج افشار بود! آن شخص میگوید: من میخواستم بدانم «سادات ناصری» متولد چه سالی بود.
با این جواب شما مشکل دو تا شد. حالا ایرج افشار متولد چه سالی است؟ پاریزی در جواب با طنزی شیرین میگوید: حقیقت این است که دو چیز را به دو نفر نباید داد: یکی انسان شماره تلفنش را نباید به خبرنگار روزنامه ها بدهد. دیگر اینکه تاریخ تولدش را نباید به عزرائیل خبر بدهد. آدم عاقل این دو کار را نمی کند. بعد میگوید: شما حالا چه کار داری که «سادات ناصری» متولد 1304 بوده و همسن من باستانی پاریزی و ایرج افشار؟ عزرائیل فعلا مشغول آدمهای قبل از 1299 باشد تا ببینیم چه می شود.
در سال 1321 وقتی 17 ساله است، ششم ابتدایی قدیم را به پایان می رساند و یک سالی ناچار به ترک تحصیل می شود. اولین مقاله اش را همان سال می نویسد با نام «تقصیر با مردان است، نه زن ها» و آن را در روزنامه «بیداری» کرمان چاپ می کند. خودش میگوید: آن سال شخصی به نام اسماعیل مرتضوی برازجانی، از معلمان کرمان مقاله ای نوشت درباره زن ها مبنی بر اینکه زنان مسلمان نمی توانند وارد عرصه های فرهنگی، علمی و اجتماعی شوند و من این را در پاسخ به آن مطلب نوشتم و آوردم که حضرت فاطمه زهرا (س) در کنار حضرت علی (ع) به امور بیرون از خانه هم می پرداخته اند.
بیشتر کتاب ها و مقاله ها را از پدرش ملا علی اکبر باستانی پاریزی معروف به حاج آخوند که آنها را میخوانده، میگرفته و مطالعه میکرده است. اولین کتابش - «نامه های پیغمبر دزدان» - را وقتی پدرش برخی از آنها را از حفظ میخوانده، رونوشت بر می داشته و بعداً همه را گردآوری می کند. از این کتاب این گونه یاد می کند: یک مقدار نامه که سبک ادبی جالب و طنزآمیز دارند، از زبان یک روحانی عالی قدر به اسم زیدآبادی خطاب به دوستانش؛ کتابی که در سال 1324 در کرمان چاپ می شود و میگوید، بدون تبلیغ 18 بار چاپ شده است.
باستانی پاریزی پس از دانشسرای مقدماتی کرمان، از سال 1325 به دانشگاه وارد می شود. در سال 1330 در رشته تاریخ و جغرافیا دانش آموخته می شود. بعد برای معلمی تاریخ در دبیرستان بهمنیار به کرمان می رود، تا سال 1337 که در آزمون دکتری تاریخ پذیرفته و به تهران منتقل می شود. به کتابهایش علاقه دارد اما به «حماسه کویر» بیشتر و میگوید: در فضیلت دهات و روستاییان این مردمان شریف ایرانی تألیف شده است.
باستانی پاریزی خود شعر میگفت و مجموعه ای هم با نام «یاد و یادبود» داشت اما به گفته خودش درباره شعر امروز قضاوتی ندارشت و میگفت: «هر جا شعر خوب ببینم، میخوانم؛ فریدون مشیری، نادر نادرپور و سایه را مگر میشود نخواند؟! تا جایی که بفهمم، شعرها را میخوانم.»
باستانی پاریزی البته در جایی به طنز می نویسد: «هر نوع شعری که می خواهید بگویید اما هیچ وقت به رباعی روی نیاورید، زیرا اگر بد باشد می رود به آنجایی که عرب نی انداخت و اگر خوب بود یک راست می رود توی مجموعه رباعیات خیام.»
باستانی پاریزی تأکید داشت هویت ما وابسته به زبان فارسی است و میگفت: اهمیت درس زبان فارسی در هویت ایرانی و اعتنا به تاریخ در پایه گذاری ریشه ای ملیت حایز اهمیت است، علوم مثبته کار خود را کرده و بار را به منزل برده است، علوم فنی کار خود را در آسودگی زندگی انجام داده اند و پزشکی تنها می تواند عمر آدمی را عقب تر بیاندازد اما زبان فارسی حلقه هویت و اتحاد اقوام مختلف ایرانی است و تاریخ شناسنامه ملیت ماست.
باستانی پاریزی هیچ خطری را بواسطه ورود تکنولوژی های جدید و هجوم واژه های بیگانه متوجه زبان و خط فارسی نمی دانست و تأکید داشت: برای زبان فارسی خطری نیست؛ زبانی که هزار سال مانده، باز هم می ماند. این کلمات هم که می آیند، به نوعی تقویت کننده یکدیگرند. بالأخره زبان به تعامل ها و تناسب هایی احتیاج دارد؛ اما خطری به آن معنا نیست. منتها اهل فرهنگ باید مواظب باشند که خودشان و زبانشان را با تکنولوژی جدید سازگار کنند و آشتی دهند؛ بگونه ای که بر آن سوار شوند. برای نمونه حروف چینی امروز بسیار آسان شده و برای انتشار بهتر کتاب کمک کننده است. بعید می دانم خطر عمده ای در پیش باشد. اگر درست با زبان فارسی کار کنیم، به نفع ماست و اگر درست کار نکنیم، این زبان هم می رود در کنار خیلی چیزهای دیگر که فراموش شده اند مثل زبان سومری.
این استاد دانشگاه همچنین معتقد بود، تاریخ ریشه آدمیزاد را در خاک محکم می کند و میگفت: وقتی حادثه ای رخ دهد و قومی مجبور به مهاجرت می شود، ناخدای کشتی آخرین نفری است که مهاجرت می کند. در جوامع نیز معلم تاریخ آخرین نفری است که بار سفر می بندد و مهاجرت می کند؛ لذا معتقدم تاریخ ریشه آدمیزاد را در خاک محکم می کند، بویژه اینکه در مملکت خشکسالی باشد. شاهد ما نیز در این مجلس امداد است؛ معلم تاریخی که پسرش در آمریکا زندگی می کند و می تواند آنجا و در کنار پسرش زندگی کند؛ اما رودخانه خشک شیراز را به زندگی در کنار می سی سی پی ترجیح می دهد.
از او بیش از 60 کتاب و صدها مقاله درباره جنبه های مختلف تاریخ ایران بویژه «تاریخ جغرافیای کرمان» بجا مانده است. آثار «هفت گانه» او که همگی نام هفت دارد: «خاتون هفت قلعه»، «آسیای هفت سنگ»، «نای هفت بند»، «اژدهای هفت سر»، «زیر این هفت آسمان» و «سنگ هفت قلم» البته کتاب هشتمی هم به آن اضافه شد که به پیشنهاد ایرج افشار «هشت الهفت» نام گرفت. آخرین کتاب باستانی به نام «کوهها با هم اند» نیز بعد از مرگ او منتشر شد. بیشتر آثار او بارها تجدید چاپ شده است. «یعقوب لیث» و «تلاش آزادی» از دیگر کتابهای او هستند. «تلاش آزادی» را در شرح حال مشیرالدوله می نویسد و در دهه 40 از سوی یونسکو جایزه میگیرد. بعد همان را مفصل تر می کند با تاریخچه ای از دوره اول مشروطه ایران؛ چون معتقد است او از پایه گذاران و صاحب نظر در عدلیه جدید ایران است.
باستانی پس از نود سال زندگی پرثمر علمی، به علت بیماری کبدی صبح سه شنبه پنجم فروردین1393 چشم فروبست. او را طبق وصیت نامه اش در قطعه 250 بهشت زهرا در کنار همسرش به خاک سپردند.