سرگذشت نامعلوم آکیناکه بار عام شاهی متعلق به داریوش هخامنشی
ایلنا/ این خبر پیرامون سرگذشت نامعلوم آکیناکه بار عام شاهی متعلق به داریوش هخامنشی برای شما نوشته شده است.
چندی است تصاویری از تخت جمشید در فضای مجازی دست به دست می شود که نشان از سرنوشت نامعلوم بخشی از نقش برجسته بارعام شاهی دارد.
دو نقش برجسته معروف به صحنه بار عام داریوش، سازنده بنای تخت جمشید، در حدود سال 500 پیش از میلاد، در تاریخ 10 فروردین سال 1315 خورشیدی و در جریان کاوش های مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو به سرپرستی اریک اشمیت از زیر آوار دیوارها و سقف خزانه شاهی بیرون آمده و کشف شد.
هر دو صحنه که مشابه و تصاویر آینه ای یکدیگر بودند، یکی به پیشانی نمای شمالی و دیگری به پیشانی نمای خاوری پلکان تالار بزرگ آپادانا تعلق داشتند که بعدها در همان دوره هخامنشیان به دلایلی که به درستی و یقین بر ما روشن نیست، از محل اصلی خود جدا و به یکی از حیاط های خزانه تخت جمشید منتقل شدند.
در این صحنه ها شاه در زیر یک سایه بان نشسته بر روی یک تخت مجلل و در حالی که گلی در یک دست و عصای شاهی در دست دیگر دارد، نشان داده شده است. در برابر او دو ظرف پایه دار مانند دو عودسوز قرار دارد. در پشت سر نیز شاهزاده و در برابرش رئیس تشریفات مراسم دربار در تن پوش چرمی مادی به حالت احترام درحالیکه کف دست راست خود را مقابل دهان گرفته و به حالت احترام اندکی خم شده است، دیده می شود. کل صحنه نیز از دو طرف با سربازان نیزه دار شوشی و ملازمان و اسلحه دار شاهی مراقبت می شود.
اردشیر عمادی (باستان شناس) پیرامون سرگذشت نامعلوم آکیناکه بار عام شاهی متعلق به داریوش هخامنشی گفت: در گذشته، دیوارهای شمالی و خاوری کاخ آپادانا جدا شده و به گنجینه برده شده است. برخی بر این باورند هنگامی که خشایارشا-شاه به دست سرپرست نگهبانان دربار و یک مغ روحانی به نام مهرداد در خوابگاه خود کشته می شود و این رخداد را به گردن جانشین او یعنی داریوش می اندازند و داریوش را نیز می کشند و در نهایت اردشیر یکم هخامنشی جانشین خشایارشا-شاه می شود.
در همان زمان اردشیر یکم هخامنشی از آنجاکه نقش بارعام شاهی را یادآور رخداد کشته شدن پدر و برادر خود می دید، دستور داد این دو نقش را از دو سمت کاخ آپادانا بیرون آورده و به گنجینه ببرند و امروز یکی از آنها در ارگ پارسه و دیگری در موزه ایران باستان در تهران نگهداری می شود.
شاید نمایش آکیناکه که بتازگی از سوی موزه گتی رونمایی شد و حواشی بسیاری را در پی داشت، نظرات را به سمت تخت جمشید و آنچه در دوره هخامنشیان میگذشت، بیشتر جلب کرده باشد چنانکه برخی از فعالان میراث فرهنگی و باستان شناسان به این نتیجه رسیده اند که آکیناکه یا دشنه ای که در نقش بارعام شاهی بر روی کمر ارتابان سرپرست نگهبانان دربار و همچنین یک تن دیگر که جنگ افزار و دشنه دار شاه بوده است، دیده می شود، سرگذشت نامعلومی پیدا کرد.
عمادی با تاکید بر آنکه در نماها و عکسهایی که پانزده تا بیست سال پیش در ایران چاپ شده اند نقش بارعام شاهی در تخت جمشید را می بینیم که تا اندازه ای ویران شده است ولی همچنان نیمی از دسته و بخشی از آکیناکه سرپرست نگهبانان دربار را میتوان دید اما امروزه این بخش هم سرتاسر و کامل با ضربه و چکش تخریب شده است، گفت: باید دید چه زمانی چنین ویرانی و به دست چه کسانی انجام گرفته است. اگر نگاهی به کتاب والتر هینتس بیاندازیم شاهد آن خواهیم بود که عکس آرشیوی آن که متعلق به سال 1354 است، می بینیم که بخش بیشتری از آکیناکه تخت جمشید برپا و سالم است.
در کتاب چهره یا رخنمایی پرسپولیس یا سازه پرسپولیس به زبان انگلیسی سال 1976 میلادی، 1354 نیز آکیناکه تخت جمشید برپا و سالم است و شگفتی اینجاست که در کتاب راهنمای مستند تخت جمشید که چاپ نخست آن به سال 1384 بازمی گردد، عکس ویران شده آکیناکه منتشر شده اما به ویران شدن این آکیناکه توجهی نشده است. در کتاب پرسپولیس پایتخت درخشان امپراتوری پارس از هاید ماری کخ و ترجمه امیرحسین اکبری شالچی منتشر شده در سال 1391 نیز عکس آرشیوی پیش از سال 57 آورده شده که در آن آکیناکه سالم است.
در کتاب گزارش از کاوش های انجام شده بدست موسسه مطالعات ایرانی بریتانیا 1961 تا 1963 از دیوید استرناخ هم آکیناکه آرتابان در تخت جمشید نیمه است یعنی همه بخش های آن تخریب نشد. در کتاب داود وکیل زاده در زمستان 1386 عکسی که منتشر شده، نشان از تخریب آکیناکه دارد. در کتاب شکوه تخت جمشید از فرزین رضاییان نیز که در سال 1383 منتشر شد، آکیناکه سراسر ویران شده است. حال این سئوال پیش می آید که چه کسانی در این پانزده تا بیست سال گذشته آکیناکه بار عام شاهی تخت جمشید را تخریب کرده اند؟
بررسی روند تاریخی آنچه بر دشنه هخامنشی گذشت
افشین یزدانی (باستان شناس دوران هخامنشی) گفت: براساس تصویری که از اندک زمانی پس از کاوش و تمیزکاری محل از آوار منتشر شده است، فروافتادگی بخش های پشتی صحنه دیده می شود. همچنین با دقت در تصویر فرد روبروی شاه درست در محلی که دشنه ای بر کمر و ران پای وی متصل می شده آثار شکستگی، جداشدگی و آسیب را میتوان مشاهده کرد.
او ادامه داد: کاوشگر (اشمیت) باور دارد که به احتمال زیاد در همان زمان حمله ی مقدونی ها تعرضاتی در قالب ضربه و خدشه به بخش هایی از نقش برجسته مانند صورت شاه روا داشته شده است. بخش هایی از صحنه بار عام مربوط به نمای خاوری پلکان آپادانا نیز درست در زمان آتش سوزی بزرگ تخت جمشید و همزمان با سقوط سقف ها، بر روی کف حیاط و ایوان فروافتاده است.
به گفته یزدانی، تصاویر دیگری که کاوشگر از صحنه بارعام در سال 1953 میلادی منتشر کرده، نشان می دهد که سنگهای فروافتاده مربوط به نقش برجسته بارعام از روی کف برداشته و در جای خود قرار داده شده است. همچنین برای حفاظت از بخش مرکزی صحنه در برابر نور آفتاب یک حصیر بر بالای نقش برجسته نهاده شده است. همچنان شاهد حضور بخشهایی از دسته و بدنه یک دشنه بر کمر فرد خم شده روبروی شاه هستیم. مقایسه تصاویر در کنار کیفیت و شرایط پراکندگی داده های باستانی این احتمال را تقویت میکند که دشنه مورد بحث ما همانند بخش های دیگر نقش برجسته، در اثر حمله مقدونی ها و ضربه عمدی آنها یا در جریان فروافتادگی آوار سقف، شکسته و از بدنه جدا شده و در پای نقش برجسته بر روی زمین افتاده است تا زمان کشف دوباره پس از کاوش ها، بار دیگر به محل اصلی چسبانده و به اصطلاح «وصالی» شده است.
این باستان شناس دوران هخامنشی تصریح کرد: حضور دشنه وصالی شده بر کمر رئیس تشریفات در صحنه بار عام در تصاویر و طرح های بازسازی از این صحنه در سالهای بعدتر نیز قابل شناسایی است. به عنوان مثال میتوان به تصاویر و طرح بازسازی خانم «آن تیلیا» باستان شناس ایتالیایی اشاره کرد که پیش از سال 1977 میلادی (1356 خورشیدی) منتشر کرده است. با همه اینها در عکسها و مستنداتی که دست کم به دو دهه اخیر باز می گردند، دیگر نشانی از دشنه وصالی شده دیده نمی شود و این احتمال وجود دارد که به دلیل جداشدگی مجدد، دیگر وصالی نشده و به گنجینه تخت جمشید منتقل شده باشد. درستی و صحت این موضوع نیازمند تحقیقات دقیق و پرس و جو از اساتید قدیمی مرمت و موزه داران مجموعه میراث جهانی تخت جمشید است.
ایزمئو قطعات را سر جایش می گذاشت
حسن راهساز (پیشکسوت مرمت سنگ ایران) که از سال 1343 تا 1388 در تخت جمشید فعالیت داشت با اشاره به آنکه طی 30سال که مسئول مرمت و بازسازی تخت جمشید بودم، شاهد انجام چند مرحله کار بر روی نقش برجسته بار عام شاهی بودم، گفت: از دوره اشمیت که با انجام حفاری های باستان شناسی تخت جمشید را کشف می کند، گرفته تا دوره های سالهای 1967 و 1968 میلادی که ایزمئو در آنجا کار میکرد، بسیاری از قطعاتی که در گنیجنه، راهروها و حیاط خلوت موزه قرار داشت، جمع آوری و مورد بررسی قرار میگرفت و سعی بر آن بود تا آنجایی که امکانش باشد، قطعات جدا شده بجای اصلی خود بازگردد.
این مورد درخصوص نقش برجسته بار عام شاهی نیز صادق است و تعدادی از قطعات آن در دوره ای که ایزمئو در تخت جمشید کار میکرد، سر جای خود گذاشته شد. این امور در گزارشاتی که اکنون در بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد نگهداری می شود، ذکر شده و تمام این قطعات نیز مشخص هستند.
او ادامه داد: از سال 57 به این سو من در تخت جمشید فعال بودم در سالهای 62 و 63 شاهد آن بودیم که رطوبت شدید در تخت جمشید نفوذ کرد و در نقش بار عام شاهی بخصوص در بخشی که افسر مادی گزارش می دهد، رطوبت زیادی نفوذ کرده بود که مجبور شدیم در پشت نقش برجسته هواکش و دفع کننده نم بگذاریم. در دوره های بعد در دهه 70 نیز قطعات کوچکتری پیداشده بود که مجدد مرمت شد و سر جای خود گذاشته شد.
راهساز درخصوص اینکه آیا بخاطر می آورد که وضعیت و سرگذشت آکیناکه بسته شده به کمر رئیس تشریفات در صحنه بار عام چه بوده، گفت: قطعات زیادی در اینجا گذاشته شده است. اگر نگاهی به تصاویر این نقش برجسته در دوره های پیش از اسمیت و زمانی که از زیر خاک بیرون آورده شد، بیاندازید شاهد آن خواهید بود که بخش بزرگی از سمت راست نقش برجسته وجود ندارد و این قطعات در انبارهای موزه تخت جمشید نگهداری می شد که در دوره ایزمئو دو قطعه بزرگ بازگردانده و نصب شد. البته بعد از انقلاب نیز چندین قطعه را به این نقش برجسته وصل کردیم.
دشنه بارعام به موزه تحویل داده نشد
عباسعلی بردبار (کلیددار موزه تخت جمشید) نیز درخصوص این مهم که آیا در مدتی که به در این سمت در تخت جمشید فعال بوده، شی موزه ای تخت عنوان آکیناکه بار عام شاهی یا دشنه مد نظر به او تحویل داده شده که در موزه نگهداری شود، گفت: هیچ چیزی که اینگونه باشد به من داده نشد که به موزه ببرم. تازمانی که من در موزه تخت جمشید بودم هیچکس هیچ چیز غیر رسمی را از موزه خارج یا به موزه وارد نکرده است. ضمن آنکه از سال 1357 تا 1383 که در موزه فعال بودم، چنین شی به من تحویل داده نشد.
گزارش: معصومه دیودار