خانه ای که هزار تا قصه در دل دارد
ایسنا/ این گزارش خبری پیرامون خانه ای که هزار تا قصه در دل دارد، برای شما مخاطبان گرامی نگارش شده است.
قضیه چیست؟
علی آدینه، یکی از مالکان این خانه قدیمی با همفکری دیگر اعضای خانواده، کمر به احیای این بنای تاریخی بسته و قصد دارند آن را بطور کامل مرمت کنند. این خانه ارزشمند امروز در خیابان وحدت اسلامی - شاهپور سابق - قرار گرفته، خانه ای که ورودیش از کوچه باغ وزیر دفتر بوده و امروز از کوچه عبدالله وند در محله شاپور باید به آن وارد شد.
در فلزی خانه، نخستین نشانه از تغییر بخشهایی از بناست. در سمت جنوبی خانه دیواری از آجرهای بلوک مانند آنقدر بالا رفته که انگار خط آسمان را هم کور کرد. بخش نخست خانه هم با الحاقات زیادی عجین شده ؛ از نصب کمدهای چوبی و کاغذ دیواری گرفته تا ساخت راه پله جدید و تقسیم خانه به دو بخش.
اما بخش دوم خانه هنوز نشانه های صد سال قبل را دارد، از شومینه خانه گرفته تا عکس ناصرالدین شاه و سبیلهایش روی گل وسط اتاق.
خانه ثبت نیست، میراث فرهنگی تمایلی نشان نداد
علی و احمد آدینه دو برادری هستند که تصمیم به احیای خانه دارند. آنها از نقشه های خود برای احیای خانه قدیمی می گویند.
علی آدینه پیرامون خانه ای که هزار تا قصه در دل دارد، می گوید: «خانواده ام این ملک را در سال 1355 از شخصی به نام آقای چنگیزی می خرند و در آن ساکن می شوند. وقتی به این خانه آمدیم بسیاری از بخشهای بنا دست خورده بود، سرداب پر شده و روی گرم خانه حمام را پوشانده بودند، در واقع به مرور زمان یکسری تغییرات در آن داده بودند. با این وجود از آن سال تا همین هشت سال قبل همه خانواده اینجا زندگی می کردیم. پدرم معروف به «حسین فرش فروش» شاگرد حاج قاسم بود و پدربزرگ خیاط خانه ستاره را سر چهارراه مختاری در کنار سینما اورانوس داشت .
معمولا رسم این بود کسانی که در گذشته در بازار تهران کار می کردند، می خواستند خانه و محل کارشان نزدیک به هم باشد. خاطرم هست زمانی که پدرم به بازار می رفت ساعت 2 برای استراحت به خانه می آمد. قبل از خریدِ این خانه، به او پیشنهاد شد تا در شمیران خانه ای بخرد؛ اما جوابش این بود که «چه کسی وسط شهر را رها می کند و در دهاتهای شمیران خانه می گیرد؟»
مالک قبلی خانه، حدود 80 سال در این بنا زندگی کرده بود، پدرم سال 1355 این خانه را تحویل گرفت و خانواده همراه با مادربزرگ، عمه ها و عموها در این خانه ساکن شدیم.»
او با بیان اینکه خانواده با وجود ثبت نشدن آن در فهرست آثار ملی، تصمیم به احیای خانه گرفته اند، می گوید: «بر این اساس و با نشست هایی که دوستان و همفکران ما مطرح کردند، تصمیم گرفتیم تا این ملک را به همان حالت حفظ کنیم و احیا شود، که بعد از احیا به فکر انجام یک کار اقتصادی در این بنا هستیم که اکنون در مرحله تعامل با شهرداری و وزارتخانه میراث فرهنگی هستیم تا کار انجام شود.
بیشتر مراجعه های ما به شهرداری بود، آنها بیشترین تشویق را برای حفظ خانه داشتند و بسیار بهتر از میراث فرهنگی به ما جواب می دهند. میراث فرهنگی در حد نامه نگاری به ما پاسخ داده و به نظر می رسد در حالت کلی هیچ تمایلی برای ورود به این مساله ندارد.»
آدینه با اشاره به پیگیری هایی که برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر از خانه انجام داد، بیان می کند: «براساس آنچه در دفتر ثبت اسناد نوشته شده است تاریخ آخرین پایان کار خانه متعلق به سال 1297 است، اما به ما مدارک را ندادند. از سوی دیگر براساس نقشه هایی که بچشم خودم دیدم این خانه نخست یک باغ هزارمتری بوده که می گویند جز باغهای وزیر دفتر بوده است، از سوی دیگر در سالهای قبل از 1300 درست در کنار همین خانه، چند خانه کوچکتر با متراژهای 30 تا 40 متری بوده که گفته می شود وزیر دفتر آنها را برای کارگران و خدمه خود ساخته بوده که متاسفانه به مرور تخریب شده و جای آنها آپارتمان های چندطبقه بالا رفته اند.
اما این خانه با توجه به بافت و تراکم آن، از ابتدا در همین متراژ بوده است، همچنین با توجه به عناصر موجود خانه مانند گرمخانه و خزینه حمام، این بنا متعلق به اعیان نشی نها بوده است. آن سالها به ندرت خانه ها حمام یا سرداب داشته و ارتفاع بخش سرداب و نوع آن و حجم آبی که نگه می داشته، نشان از افرادی بوده که در آن زندگی می کرده اند.»
ما اشتباه نکردیم
در کنار همه خانه هایی که در طول چند سال گذشته به راحتی و در سکوت کامل تخریب شدند، اما چند سالی است که خبرهای مختلف تخریب خانه های تاریخی نه تنها شنیده می شود بلکه با واکنش و حساسیت های زیادی نیز مواجه می شود، خانه هایی که مالکانشان راهی بی دردسر برای خروج از ثبت و تخریب آنها یاد گرفته اند؛ «شکایت به دیوان عدالت اداری و حکم خروج از ثبت بنا» و در نهایت برجی چندطبقه بالا می رود؛ اما در این میان این خانواده در محله شاپور تهران به جای انتخاب راه ساده تر، حفاظت از خانه ای را که کودکیشان را آنجا ساخته اند در پیش گرفته اند.
آدینه با بیان اینکه می توانستند کارهای زیادی با زمینِ این بنای تاریخی انجام دهند، می گوید: «قطعا اگر خانه را خراب می کردیم و دوباره می ساختیم، پول بیشتری دستمان را می گرفت. اما به این نکته فکر کردیم که مگر در همین منطقه که روزی یکی از بافت های قدیمی تهران بوده، چند خانه به این شکل باقی مانده است؟ اگر قرار به ساخت خانه بود هر متر را بین 20 تا 30 میلیون می توانستیم بفروشیم، اما باز هم آنها بعد از مدتی قدیمی می شدند.
اما اکنون وضعیت این بنا به نقطه ای رسیده که بطور دائم در حال ارزشمند شدن است. نفس و حس و زندگی که در آن بوده، برای ما ارزشمند است. بنابراین معتقدیم که ما اشتباهی نکرده ایم. 50 سال دیگر این خانه 200 ساله است. حتی از این بعد نیز این خانه قطعا برای ما ارزشمند است. در عین حال معتقدیم از نظر تجاری نیز این کار تجارت بدی نیست. بسیاری از افراد می توانند با دیدن این خانه، تجدید خاطره کنند. به اندازه کافی رستوران و زندگی مدرن در خارج از این خانه وجود دارد.»
همسایگان پیگیر مرمت و احیای این خانه قدیمی هستند
اما همسایگان بناهای تاریخی که می توان نامشان را متروکه گذاشت، معمولا از مخالفان باقی ماندن این بناها هستند، کسانی که حضور معتادان در این بناها را مهمترین دلیل مخالفتشان بیان می کنند؛ اما آدینه می گوید: «بعد از گذشت حدود 10 سال از زمانیکه این خانه را ترک کرده ایم، هر کس ما را می بیند نخستین سوالش همین است که «هنوز همان خانه را دارید؟» شاید برای خیلی ها عجیب باشد، اما یادم هست که درحیاط همین خانه حتی تا 20 کیلو سبزی را حدود 10 خانم همسایه دور هم نشسته و پاک می کردند یا مادربزرگم همیشه اقلام خوراکی مانند رب را در حیاط خانه درست می کرد.
از سوی دیگر با توجه به این که پدربزرگم هیات دار وتکیه دار بود، این خانه برای همه شناخته شده بود و هر سال محرم در آن مراسم برگزار می شد، بنابراین معتقدم هر خانه ای که چنین خاطراتی را برای مردم محله خود ایجاد کرده باشد، هیچگاه چنین فکری درباره آن نمی کنند.
از سوی دیگر خودمان وقتی وارد این خانه می شویم، حال مان خوب است. ما یک نوع تعصب نسبت به این خانه داریم، سکوت این خانه ما را از دغدغه آپارتمان نشینی بیرون می آورد.
در این خانه حتی اکنون که در حال بازسازی و احیاست، زندگی در جریان است، حتی همه مردم محل هنوز نسبت به این خانه تعصب دارند، حتی هرکس ما را می بیند از زمان به پایان رسیدن کار مرمت سوال می کند.»
او به معماری و سازه ها و مصالحی که در حدد 150 سال قبل برای ساخت این خانه استفاده شده، نیز اشاره می کند و ادامه می دهد: «گرم خانه حمام خود نمونه ای از این مدعاست. بسیاری از افراد فکر می کنند که شاید گرمایش از کف در خانه ها، ابداع اروپایی ها باشد، اما نمی دانند که این یک تکنیک بسیار جالب در ایران و مربوط به حدود 150 سال است. سازه ای که با نوعی ساروج در سرداب یا دپو کردن آب و حتی با کانال کشی برای انتقال آب مورد استفاده بوده است، اما متاسفانه برخی مردم این موارد را نمی دانند و معتقدند ما عقب افتاده هستیم.»
به حمایت و همکاری بیشتری نیاز داریم
او حتی به این نکته اشاره می کند که حدود 25 عروسی در این خانه قدیمی برگزار شده است و ادامه می دهد: «هستند افرادی که درخواست می کنند مکان برگزاری عروسی مادربزرگشان را که این خانه بوده، ببینند. آن ها برای نوه هایشان تعریف کرده اند و حالا نوه هایشان دوست دارند این خانه را ببینند.
به جرات می گویم این نوع رفتارها در این خانه تاریخی و حتی در دیگر بناهای تاریخی چیزی نیست که از بین برود. امیدواریم بتوانیم این حس خوب را به خانه ها برگردانیم. ما آمده ایم و خانه و سرمایه خود را برای مرمت و احیای این خانه تاریخی وسط گذاشته ایم، اما ادامه دار بودن این کار به همکاری و حمایت نیاز دارد.
احمد آدینه، دیگر مالک خانه علت تمایلش به احیای این خانه قدیمی را اینطور توصیف می کند: « دلیل اصلی ما بدنیا آمدن و بزرگ شدن در این خانه قدیمی بود، نقطه به نقطه این خانه برای ما خاطره است، به همین دلیل تصمیم به حفظ این خانه گرفتیم تا دست کم برای خودمان، مردم و اطرافیانمان، اصالتی از تهران قدیم را به نمایش بگذاریم و آن حسی را که ما در بچگی خود داشتیم به دیگران نیز بچشانیم.
از سوی دیگر معتقدم نسلهای دهه ها ی 80 و 90 هیچگاه احساسی را که ما درک کردیم دیگر نمی فهمند. شاید با احیای این خانه بتوانیم قدری از آن فرهنگ و اصالت را به دیگران نیز بچشانیم.»