محوطه هرمز اردشیر هنوز حریم و عرصه تعیین شده ای ندارد
ایسنا/ براساس آخرین خبرهای بدست رسیده، محوطه هرمز اردشیر هنوز حریم و عرصه تعیین شده ای ندارد.
داستان چیست؟
اشکان زارعی، پژوهشگر میراث فرهنگی و کارشناس تاریخ به بررسی نقش افکار عمومی و آشکار شدن آن از دوره قاجار و به خصوص از زمان وقوع انقلاب مشروطه پرداخته است، به حدی که آن را بزرگترین مشروطه می داند.
او در یادداشت خود پیرامون محوطه هرمز اردشیر هنوز حریم و عرصه تعیین شده ای ندارد، نوشت: «شهر باستانی هرمزاردشیر 24 شهریور 1310 از سوی «وزارت اوقاف و صنایع مستظرفه» در سیاهه آفرینه های ملی جای گرفت تا بدین گونه یادمان های به جامانده آن از دست درازی و ویرانی در پناه ماند، مردم نیز با پیشینه این شهر آشنا شوند. شوربختانه در همه این سالها هرمزاردشیر که اهواز کنونی بر روی ویرانه های آن ساخته شده گمنام و تنها رها شده است، نه کاوشی پیرامون آن انجام گرفته و نه به شایستگی شناسانده شد. در حالیکه این شهر روزگاری نامی باشکوه و جایگاهی ارزنده داشت.
ابن حوقل درصوره الارض می گوید: «اهواز شهری است معروف به هرمزاردشیر، ولایتی بزرگ و ناحیه ای پهناور و وسیع دارد.»
به گفته جیهانی نیز در کتاب اشکال العالم، «اهواز، نام هرمزشهر است که جمله شهرها را در آن ولایت به آن نسبت می دهند.»
برخی از رخدادنگاران (واقعه نویسان) ساخت آن را به دست اشکانیان و بعضی دیگر به فرمان اردشیر ساسانی می دانند. در مرآت البلدان آمده است «در دوره ایلام، شهر اوکسین در حدود آن بوده که کلمه اوکسی، هوز، هوج و خوز از یک ریشه هستند. اشکانیان این شهر را تجدید بنا کرده، سپس اردشیر آن را دوباره ساخته است.»
حمزه اصفهانی نیز در رویه 45 کتاب سنی ملوک الارض والانبیا می نویسد: «اردشیر ساسانی شهر اهواز را پی افکند و سد بزرگی بر کارون بنا نهاد.»
آنچه روشن است هرمزاردشیر پیش از اسلام، فراتر از گستره کنونی اهواز، شهری پرآوازه بوده است. مردمانش بیشتر به کشاورزی و داد و ستد کالا پرداخته، به گفته محمدعلی امام شوشتری: «شکر، خرما و پارچه های ابریشمی آن به اطراف عالم مانند چین، هند و آفریقا صادر می شد و مردمش توانگر و ثروتمند بودند.»
همچنین مقدسی از انبوه کارگاه های پارچه بافی تا هنگام خلافت عباسی نام می برد. اسماعیل ابوالفدا نیز از «باغ های عالی٬ انواع اشجار و زراعت نیشکر» می گوید.
بیشتر شهرهای ساسانی دارای دو چهره دایره ای و مستطیلی بودند. در این زمینه اگرچه ساختار هرمزاردشیر به درستی روشن نیست اما از آنجا که این شهر از هفت پیرون تا زرگان در خاور کارون و در باختر رودخانه نیز تا مراونه و حمیدیه پیش رفته بود، می توان ریخت آن را مستطیلی پنداشت که چهار دروازه داشت و با الگوبرداری از شهر انطاکیه خیابانهای بزرگتر، خیابان های کوچکتر را مانند رویه شطرنج از هم جدا می کردند.
به گفته نگارنده کتاب مجمل التواریخ در رویه 61 کتاب، این شهر دو بخش جداگانه ، ویژه بزرگان مانند دبیران، موبدان و ارتشیان داشت که آن را «هرمشیر» و بخش دیگر به نام هوجستان وازار «خوزستان بازار» که در آن بازرگانان٬ کشاورزان٬ پیشه وران و سایر مردم زندگی می کردند. همچنین در این شهر آتشکده کاروانسرا، سربازخانه، انبار، بازار و زمینهای کشاورزی دیده می شد.
هرمزاردشیر یعنی شهری که از مهر و پشتیبانی خداوند و شاه برخودار است. برپایه دست نوشته های پهلوی و گیتاشناسانی چون بلاذری وابن حوقل از این شهر با نامهای رام شهر، رام هرمزد و رام اردشیر نیز یاد شده است.
با آمدن اسلام به ایران، بخش بزرگان این شهر به دست اعراب ویران شد اما هوجستان وازار پابرجا مانده آن را «سوق الاهواز» یعنی بازار هوزی ها نامیدند و پس از اندکی این نام به همه شهر گفته شد. در همین زمینه ابومنصور جوالیقی در سده پنجم قمری چامه ای را از «جریر» چکامه سرای عرب در سده نخست اسلامی آورده که نشان می دهد نام اهواز در میان اعراب نیز با «ه» نوشته می شد: «سیرو ابنی العم فالاهواز منزلکم/و نهر تیری فما تعرفکم المعرب»
فخرالدین اسعد گرگانی نیز در سده پنجم در چامه ای(شعری) از اهواز سخن گفت: «یکی زان شهرها اهواز ماندست/کش او آن گاه شهر رام خواندست»
به گواه گزارش نویسان تاریخی این شهر تا سده ششم هجری کرسی خوزستان بوده است، چنانکه ابوسعد سمعانی «اهواز را شهری مشهور دانسته که دانشمندان، بزرگان و بازرگانان بسیاری در آن زندگی می کنند.» در این زمینه باید از پزشک و روان شناس نامدار سده چهارم علی ابن مجوسی اهوازی نویسنده «کتاب ملکی» نام برد که نیاکان زرتشتی داشت و همچنین ابونواس که در سده دوم هجری از مادری زاگرس نشین به نام گلبان در اهواز زاده شد. به گفته ابن البشارمقدسی، اهواز یکی از اسقف نشین های ترسایی بشمار آمده، در کنار صابیئن مندایی، زرتشتیان و مسلمانان زندگی می کردند که این نکته فرهنگ هم زیستی و آشتی جویانه شهروندان آن را نشان می دهد.
یکی از شاهکارهای مهرازی هرمزاردشیر سد شادروان است که در روزگار ساسانیان ساخته شده و تا سده پنجم پابرجا بوده است. این سد یک کیلومتر درازا و سه دریچه داشت که زمین های پیرامون خود را به کمک سه جوی آبیاری کرده، هنگام بروز سیل دریچه های آن باز می شد تا از بالا آمدن آب جلوگیری کند.
یاقوت حموی در رویه 364 کتاب معجم البلدان در این باره می نویسد: «بر رودخانه بزرگ کارون شادروان نیکو و شگفت انگیز با سنگ چینی هندسی، هنرمندانه استوار شده که آب را نگاه داشته، به چند نهر بخش بندی می کند.» امروزه نشانه هایی از این سد بر بستر رودخانه کارون در نزدیکی پل سیاه اهواز دیده می شود.
یکی دیگر از ویژگی های هرمزاردشیر که شوند سرسبزی و خرمی آن بشمار می آمد، جاری شدن رود شاهگرد «شاهجرد» بود که شهر را به دو بخش خاوری و باختری دسته بندی کرده با پل آجری هندوان به هم پیوند می داد.
هرمزاردشیر ساسانی به شوندهای زیادی مانند جنگ و جنبش هایی مانند صاحب الزنج، دیلمیان و صفاریان، گسترش بیماری وبا و طاعون، جابه جایی پایتخت استان به شوشتر، شکسته شدن سد شادروان، برگشتن رودخانه مشرگان از جوی خود٬ از پیشرفت بازایستاده، مردمانش پراکنده شدند. بگونه ای که اهواز از سده ششم روبه ویرانی نهاده تا سده چهاردهم هجری آبادانی به خود ندید.
چنان که رویدادنگاران و سفرنامه نویسان سده 10 تا 13 هجری مانند میرزا مهدی خان استر آبادی، میرزا محمدصادق موسوی، اسکندربیگ ترکمان، سرهنگ لافتوس، سرهنری لایارد، کلمنت اوگاستس، حاج عبدالغفارنجم الملک و...در کتابهای خود از اهواز نامی نبرده یا آن را ده کوره ای دیده اند. برای نمونه مادام ژان دیولافوا که 136 سال پیش در سال 1887 به ناچار سه روز در اهواز بوده در رویه 725 کتاب «ایران، کلده وشوش» می گوید: «اهواز در دوره سلطنت ساسانیان شهری بزرگ و آباد بوده ولی اکنون بیش از بیست الی سی خانه خراب ندارد.» به گفته وی، در رویه 727 کتاب نیز «این شهر بیش از دویست نفر سکنه ندارد که همه فقیرند و با نهایت سختی زندگی می کنند».
لرد کرزن نیز دو سال پس از خانم دیولافوا در صفحه 425 کتاب ایران و قضیه ایران، اهواز را روستایی دیده «که چند خانه گلی و حصیری پراکنده با جمعیتی نزدیک به هفتصد نفر دارد.»
آنچه روشن است اهواز پس از سال 1306 هجری قمری در پی فرمان آزادی بازرگانی و کشتیرانی در رود کارون به دست ناصرالدین شاه قاجار و به ویژه با ساخت سرای معین التجار از چهره و ساختار شهری برخوردار شده، راه پیشرفت و آبادانی را آغاز کرد. از این رو پیشینه اهواز کنونی را نمی توان بیش از 200 سال دانست و سخن گفتن از سازه ها، بناها، کوی ها و خیابانهای 400 ساله را که برخی می گویند منابع کتابخانه ای و دانش باستان شناسی گواهی نمی دهند.
با آنکه 89 سال از ثبت ملی هرمزاردشیر می گذرد هنوز حریم و عرصه آن روشن نشده که این خود زمینه را برای نابود شدن یادمان های این شهر پدید آورده است، چنانکه تا سال 1325 خورشیدی بر پایه فرتورهای (عکس) هوایی که آندره گدار فرانسوی به سفارش وزارت فرهنگ و هنر و همچنین سازمان زمین شناسی از اهواز گرفت سازه ها و گستره های بسیاری از هرمزاردشیر دیده می شود اما اکنون نشانه های آن را تنها در تپه آسیاآباد و بوستان کوهساران می توان جست وجو کرد.
البته در یک دهه گذشته در منطقه 7 شهرداری اهواز دیوارها، لایه ها و آوندهای سفالی بسیار در پی کنده کاری ها در کوی20 متری شهرداری٬ خرم کوشک و گذرگاه قطار شهری پیدا شد، چنانکه در سال 1386 گروه باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی به نام دکتر چگینی، مهندس رایتی مقدم٬ صابری، جوادی و عبیدی باشندگی چنین شهری را در میدان خلیج فارس اهواز پذیرفتند. اما افسوس که با بی مهری و بی خیالی اداره کل میراث فرهنگی خوزستان، شهرداری اهواز و سایر نهادهای دولتی به آسانی نادیده انگاشته شده اند.
به راستی اگر هرمزاردشیر در هر گوشه دیگری از جهان بود، آن را کاویده و گرامی نمی داشتند؟ با ارج گذاری به پیشینه سرافرازانه چنین شهری، غرور، آرمان و شادابی را در میان شهروندان فراهم نمی کردند؟ پرداختن به هرمز اردشیراز یک سو ناگفته های تاریخی بسیاری را بازگو می کند و از سوی دیگر زمینه را برای شکوفایی و گسترش گردشگری آماده می سازد.
این شهر را فراموش نکنیم تا مردم اهواز با سرگذشت راستین شهر خود آشنا شده، راه بر دروغ گویان تاریخ بسته شود، آنانی که این شهر را باور ندارند، همانهایی که همواره در کمین نشسته اند تا با دست کاری درگذشته و افزودن پسوند و پیشوند پیشینه هرمزاردشیر را وارونه سازند این شهر را دریابید که بی گمان فردا دیر است.»