سفرهای مارکوپولو | ماجراجویی های مارکوپولو در ایران
همانطور که حتما می دانید مارکوپولو یک تاجر، گردشگر، ماجراجو و نویسنده ایتالیایی مشهور بوده که به کشورهای مختلفی در قاره آسیا سفر کرده و سال های طولانی از زندگی خود را به انجام سفر، کسب تجربه های جالب و آشنایی با فرهنگ مردم این قاره پرداخته است. در نوشتار ماجراجویی های مارکوپولو، در مورد زندگی مارکوپولو و همچنین سفرهای مارکوپولو می نویسیم و نکات مهمی را در مورد سفر و وضعیت کشور باستانی ایران در آن دوره در اختیار شما می گذاریم. با ما همراه باشید.
آغاز سفر مارکوپولو به ایران: مغول ها و عروس چینی
بعد از حمله های متوالی مغول ها به ایران که بین سال های 1219 و 1221 میلادی اتفاق افتاد، مغول ها به دلیل علاقه به مسیحیت، به اروپا متمایل شدند و راه خود را به این قاره باز کردند. فرمانروای مغول ها در آن زمان که کوبلای خان Kublai Khan نام داشت، با اروپایی ها بویژه تاجران آن ها روابط خوبی برقرار کرد. علاقمندی مغول ها به تاجران اروپایی از این حقیقت ناشی می شد که این تاجران ارتباطات عالی بین اروپا و آسیا در اختیار داشتند. مارکو، پدرش و عمویش از آن جمله تاجران بودند که با فرمانروای مغول دوستی داشتند. آن ها به مدت 17 سال به عنوان میهمان کوبلای خان Kublai Khan در کشور چین اقامت کردند. خانواده پولو بارها از کوبلای خان Kublai Khan برای ترک کردن کشور چین اجازه خواستند، اما او تقاضای آن ها را قبول نمی کرد. در نهایت، در سال 1291 کوبلای خان Kublai Khan به آن ها یک ماموریت داد. سرزمین ایران در آن زمان تحت فرمانروایی برادر زاده او، محمود غازان Mahmud Ghazan قرار داشت و او بدنبال پیدا کردن همسری از چین بود. کوبلای خان به خانواده پولو اطمینان زیادی داشت، بنابراین از آن ها درخواست کرد که عروس چینی برادرزاده اش را با خود به ایران ببرند. اینگونه بود که سفرهای مارکوپولو، پدر و عمویش به ایران آغاز شد.
سفر مارکوپولو در ایران: آغاز یک تجربه خارق العاده
خانواده پولو به کوبلای خان Kublai Khan قول دادند که شاهزاده چینی را صحیح و سالم به ایران برسانند و بلافاصله پس از آن به چین بازگردند. قرار بود این سفر یک سفر واقعا طولانی باشد. آنها از جنوب چین آغاز کردند، به بندر کشور سنگاپور رفتند، از کشور سری لانکا عبور کردند و در نهایت از طریق خلیج فارس به ایران رسیدند. دو سال طول کشید تا خودشان را به بندر هرمز رساندند. آن ها سفر خود را با 600 نفر آغاز کردند، اما زمانی که به ایران رسیدند تنها 18 نفر از آن جمع باقی مانده بودند. آب و هوای هرمز بسیار گرم بود و تحمل کردن آن بسیار سخت به نظر می رسید. علاوه بر هوا، غذاهای این شهر نیز از نظر آن ها خوش طعم نبود. بیشتر غذاهای محلی این شهر از ماهی شور تهیه می شدند و این به مزاق خانواده پولو خوش نمی آمد. زمانی که مارکوپولو و همراهانش در هرمز بسر می بردند، خبر مرگ کوبلای خان Kublai Khan را دریافت کردند. این خبر آن ها را غمگین کرد، اما نکته در زندگی مارکوپولو و همچنین ماجراجویی های مارکوپولو مثبت این بود که حالا دیگر می توانستند به هر جایی که می خواستند بروند. مارکو مشتاق بود به نقاط مختلف ایران سفر کند. سرزمین ایران به دلایل سیاسی و جغرافیایی و بخاطر موقعیت فوق العاده ای که داشت، همیشه مورد توجه گردشگران بود و آن ها را مجذوب و شیفته خود می کرد. در نتیجه این حس ماجراجویی، مارکو بار خود را بست و یکی از خارق العاده ترین تجربیات در زندگی مارکوپولو و همچنین سفرهای مارکوپولو رقم خورد.
سفر مارکوپولو به ایران: بازدید از کرمان
مارکوپولو در جزیره هرمز اقامت داشت که یک شهر فوق العاده برای داد و ستد به شمار می رفت. از آنجایی که این شهر یک شهر بندری بود، رفت و آمد تاجران، بویژه تاجران هندی به آن آسان تر از سایر نقاط انجام می شد. کشتی های بزرگ با بارهای مملو از ادویه جات، جواهرات، پوشاک و بسیاری کالاهای دیگر به این بندر وارد و از آن خارج می شدند. بعلاوه، رودخانه های هرمز و میناب بخاطر زیبایی شهرت و محبوبیت زیادی داشتند. اما بادهای موسمی غیر قابل تحمل بودند و حتی گاهی باعث مرگ مردم می شدند. مارکوپولو سفر خود در ایران را آغاز کرد و به سمت بیابان ها رفت. او این سفر را تا شمال ایران ادامه داد. او از بیابان ها و از روی کوه ها عبور کرد تا به یک شهر برسد. در طول این بخش از زندگی مارکوپولو، او درختان نخل بسیار زیادی را دید که دارای خرما بودند. اولین شهری که به آن وارد شد، شهر کرمان بود. هشت روز طول کشید تا به کرمان رسید و در طول راه رسیدن به این شهر تنها در سه نقطه توقف کرد. شهر کرمان در جنوب شرقی ایران قرار گرفته بود و به دلایل سیاسی و همچنین بخاطر مرزهایی که با قلمروهای شرقی داشت در مرکز توجه بود. دلیل دیگر اهمیت این شهر این بود که در معرض حمله های متعددی قرار گرفته بود. کرمان نیز مانند بسیاری دیگر از شهر های ایران در آن دوره، تحت فرمانروایی تاتارها قرار داشت. در ماجراجویی های مارکوپولو و همچنین زندگی مارکوپولو از کرمان به عنوان شهر سنگ های قیمتی مانند فیروزه و معدن های صنعتی مانند معدن آهن یاد شده است.
سفر مارکوپولو به ایران: تجربه ای شگفت انگیز در بیابان
مارکوپولو در راه رسیدن به کرمان به یک منطقه خشک و فقیر رسید. در این منطقه، کمبود آب باعث شده بود مردم کانل های زیر زمینی (قنات) حفر کنند. این اولین بار بود که مارکو چنین چیزی را به چشم می دید. مارکوپولو در شهر ونیز زندگی می کرد؛ شهری که روی آب بنا شده بود، بنابراین دیدن چنین مکان خشکی برای او غیر قابل تصور بود. این منطقه دشت کویر نام داشت. پس از گذشتن از این بیابان مشهور، او به کوهبانان در کرمان رسید. این شهر یکی از باستانی ترین شهرهای ایران به شمار می رفت و اقامتگاه زرتشتی های ایران بود. این شهر اندازه بسیار کوچکی داشت، اما مملو از معدن های آهن و کارگاه های استیل بود و در بخش سفرهای مارکوپولو یا به عبارتی ماجراجویی های مارکوپولو مهیج به شمار می رود.
سفر مارکوپولو به ایران: بازدید از خراسان
مقصد بعدی مارکوپولو خراسان در بخش های شرقی ایران بود. منطقه خراسان در آن زمان تحت فرمانروایی مغول ها قرار داشت، اما در عین حال یک مکان عالی برای تجارت به شمار می رفت. در بازارهای خراسان، می توانستید داد و ستد پارچه های ابریشمی را از نزدیک مشاهده کنید. نکته دیگری که در این شهر و همچنین سفرهای مارکوپولو یا به عبارتی ماجراجویی های مارکوپولو چشمگیر و شایان توجه بود، فراوانی حبوبات، زمین های کشاورزی و میوه جات بود. مارکو مردم این منطقه را بخاطر ترسی که از تاتارها داشتند، مردمی پر درد و رنج توصیف کرده است.
سفر مارکوپولو به ایران: بازدید از یزد و کردستان
وقتی مارکوپولو از شرق ایران به غرب آن سفر می کرد، از شهر یزد بازدید کرد، یک شهر بزرگ، زیبا و مفتون کننده. مارکو در کتاب خود از این شهر به عنوان شهری به بزرگی یک پیاده روی هفت روزه یاد کرده است. یکی از محبوب ترین کالاهای موجود در یزد برای تاجرانی که به این شهر سفر می کردند، پارچه های ابریشمی فوق العاده آن بودند که همگی از آن ها با عنوان پارچه یزدی یا ترمه یاد می نمودند. راه رسیدن به یزد برای آن ها اصلا سخت نبود. جاده ای که از آن برای رفتن به این شهر استفاده می شد، مملو از پرندگان مناسب برای شکار از جمله کبک و بلدرچین بود. مارکو سپس به سمت غرب ایران حرکت کرد. در بخش غربی ایران، استان کردستان دارای یک حکومت مستقل بود. این بخش از سفرهای مارکوپولو و همچنین زندگی مارکوپولو برایش بسیار جالب به نظر می رسید؛ زیرا مغول ها بر بیشتر بخش های ایران سلطه داشتند و این منطقه از سایر مناطق مستثنی بود.
سفر مارکوپولو به ایران: آشنایی با یک درخت خارق العاده
خانواده پولو قبل از سفر به غرب ایران، از یک شهر بسیار زیبا بازدید کردند. این شهر که تون و قائن نام داشت، امروزه با عنوان فردوس خوانده می شود. مارکوپولو در کتاب خود از یک درخت خارق العاده در این شهر یاد می کند. درختی که یک سمت آن برگ های سبز و سمت دیگر آن برگ های سفید دارد. مردم محلی آن را "درخت تنها" نام نهاده بودند. گفته می شود که این درخت در نقطه ای قرار گرفته که جنگ بین اسکندر مقدونی و داریوش سوم به وقوع پیوسته بود. این بخش از سفرهای مارکوپولو یا به عبارتی ماجراجویی های مارکوپولو واقعا هیجان انگیز هست و خواندن آن به همگان توصیه می شود.
سفر مارکوپولو به ایران: آشنایی با حشاشین
یکی از بزرگترین و مهمترین سفرهای مارکوپولو یا به عبارتی ماجراجویی های مارکوپولو، راه رفتن روی کوه الموت در قسمت غربی رشته کوه البرز بود. او در الموت با پیر کوهستان یا همان حسن صباح Hassan-i Sabbah آشنا شد. این مرد و پیروانش از بدعت گزاران دین اسلام بودند و مخالفین مسلمان، آن ها را حشاشین (که در زبان های اروپایی به گونه های مختلف کلمه اَسَاسین، به انگلیسی: Assassin به معنای آدمکش ها بدل شد) می نامیدند. پیر کوهستان می خواست بهشت را به پیروان خود نشان دهد. آشنایی با این فرقه باعث شد تا جنبه های مختلف تنوع مذهبی در ایران برای مارکوپولو جالب شود و نظرش را جلب نماید و به یکی از بخش های مهیج سفرهای مارکوپولو یا به عبارتی ماجراجویی های مارکوپولو بدل شود.
سفر مارکوپولو به ایران: بازدید از ساوه
مقصد بعدی در زندگی مارکوپولو شهر ساوه بود. مارکو در حالیکه به سمت شمال می رفت، چشمه های آب گرم متعددی را دید که خاصیت درمانی بویژه برای درمان بیماری های پوستی داشتند. ساوه یک شهر اسلامی بود و از 46 روستا تشکیل شده بود. از آنجایی که مارکو بیشتر در بیابان ها سفر کرده بود و مجبور شده بود هوای گرم بیابانی را تحمل کند، بودن در یک شهر جالب و معتدل مانند ساوه حتما برای او خوشایند بوده است. در مدت زمانی که مارکو در ساوه بسر می برد، به طور اتفاقی به یک معبد زرتشتی برخورد که معبد پرستندگان آتش نامیده می شد. او در کتابش به این نکته اشاره می کند که ایرانی ها همیشه سعی داشتند آتش مقدس موجود در معبد را روشن نگه دارند.
سفر مارکوپولو به ایران: داستان سه پادشاه
در بخش زندگی مارکوپولو و همچنین سفرهای مارکوپولو آمده است که مردم آن منطقه اعتقاد داشتند در سالیان دراز پیش از این، سه پادشاه از ساوه، آوه و کاشان به این منطقه آمده بوده تا یک پیامبر تازه متولد شده را ببینند. این سه پادشاه سه سوغاتی برای نوزاد آوردند: طلا، عطر و درخت میرا. آن ها این سوغاتی ها را برای نوزاد آورده بودند تا تشخیص دهند که آیا این نوزاد یک پیامبر است یا یک پادشاه یا یک مرد دانا. آن ها عقیده داشتند اگر نوزاد طلا را انتخاب کند پادشاه است، اگر عطر را انتخاب کند پیامبر است و اگر درخت میرا را برگزیند، مردی عاقل و داناست. ابتدا جوان ترین پادشاه به درون اتاق نوزاد رفت و دید که نوزاد دقیقا مانند خودش است؛ با همان قد و اندام. همان اتفاق برای دو پادشاه دیگر نیز رخ داد. سپس هر سه پادشاه تصمیم گرفتند با هم به درون اتاق بروند. اما وقتی قدم به درون اتاق گذاشتند، تنها با یک نوزاد سیزده روزه مواجه شدند. آن ها به نوزاد ادای احترام کردند و هر سه سوغاتی خود را به او تقدیم نمودند. سپس نوزاد به آن ها یک جعبه داد و سه پادشاه به سمت خانه هایشان بازگشتند. بعد از چند روز سواری کردن، سه پادشاه کنجکاو شدند بدانند چه چیزی درون جعبه است و وقتی آن را باز کردند با یک سنگ روبرو شدند. آن ها شگفت زده شدند و نتوانستند سر در بیاورند که معنی آن سنگ چیست. آن ها سنگ را به درون یک چاه انداختند. ناگهان آتشی از آسمان به سمت چاه زبانه کشید. آن ها از چیزی که دیده بودند شوکه شدند و از اینکه سنگ را به درون چاه انداخته بودند، پشیمان گشتند. سپس تکه های آتش را با خود برداشتند تا به خانه هایشان ببرند. هر سه پادشاه معبدهایی ساختند تا آتش مقدس را در آن ها نگهداری کنند. آن ها پیمان بستند که آن آتش مقدس را همیشه و تا ابد زنده و روشن نگه دارند.
سفر مارکوپولو به ایران: بازدید از تبریز
براساس سفرهای مارکوپولو و همچنین زندگی مارکوپولو، آخرین شهر ایران که قرار بود از آن بازدید کند، شهر تبریز بود. مارکو تبریز (توریز) را منطقه دژهای بزرگ می نامید. این شهر در موقعیت فوق العاده ای قرار داشت. بسیاری از کالاهای موجود در تبریز از هرمز به این شهر آورده شده بودند. بعلاوه این شهر مرکز تجارت و هنر به شمار می رفت. مارکو اعتقاد داشت که تبریز شاهد رخداد های تاریخی متعددی بوده است. او شاهد رفت و آمد تاجران متعدد از کشورهای بسیار دور بود که برای خرید و فروش کالا به تبریز می آمدند. این شهر مملو از سنگ های قیمتی، ادویه جات، ابریشم گیلان و طلا بود. مارکوپولو متوجه شد که ارمنی ها، نسطوری ها، دومنیکن ها و گرجی ها در تبریز در کنار هم زندگی می کنند. گفته می شود بخاطر موقعیت جغرافیایی تبریز، مردم مختلف با مذهب های مختلف در این شهر در کنار هم بسر می بردند. شهر تبریز همیشه صرف نظر از مذهب مردم مختلف، از آن ها استقبال می کرد.
پایان یک تجربه شگفت انگیز در سفرهای مارکوپولو
سفر مارکوپولو به ایران به پایان خود نزدیک می شد. زمانی که مارکو تصمیم گرفت از ایران خارج شود، وارد جاده ابریشم شد تا از طریق آن به چین برود. این جاده یک شبکه باستانی پراهمیت و مشهور از مسیر های تجاری بود (و هست) که شرق را به غرب متصل می سازد. در این بخش از زندگی مارکوپولو، مارکو از شهرهای مشهور ایران بازدید کرد. در این بخش از زندگی مارکوپولو، او با فرهنگ های مختلف و مذاهب متنوع موجود در ایران در قرن سیزدهم میلادی آشنا شد. زندگی مارکوپولو برای ماجراجویان بی شمار الهام بخش بوده تا دست به سفر و ماجراجویی بزنند و دنیا را از نزدیک ببینند. بعدها، بسیاری از افراد سعی کردند پا جای قدم های مارکوپولو بگذارند و زیبایی ها و شگفتی هایی که مارکو در کتابش به توصیف آن ها می پردازد را از نزدیک تماشا و تجربه کنند.