تصورات نادرست و داستان های ساختگی درباره آمریکا
برخی از ما دوست داریم با سفر کردن، از زندگی روزمرمان فرار کنیم. برای یک یا دو هفته در یک ساحل آفتاب بگیریم؛ نوشیدنی های خوش رنگ با چترهای کوچکی که درون آنها قرار دارند در دست داشته باشیم و آنقدر فراموش کنیم کرم ضد آفتاب بزنیم تا زمانی که دیگر دیر شود و پوستمان بسوزد. برخی دیگر ترجیح می دهند تا با اهداف آموزشی و فرهنگی سفر کنند. مثلا این که به کشوری با یک فرهنگ متفاوت بروند، با مردم آن کشور آشنا شوند، کتاب راهنمای کوچکی که در دست دارند به گوشه ای بیاندازند و آن کشور را به طور واقعی تجربه کنند. اما نکته اینجاست که سوء تفاهم ها و برداشت های نادرستی در مورد کشورهای مختلف وجود دارد. برای مثال، تصورات نادرست درباره آمریکا وجود دارد. داستان هایی که حتی بسیاری از خود مردم این کشور هم از حقیقت نداشتن آنها بی خبرند. مثلا اگر به شما بگوییم که روز استقلال آمریکا که هر ساله در روز چهارم ژوئیه جشن گرفته می شود، اصلا در روز دیگری اتفاق افتاده است و چهارم ژوئیه، روز استقلال آمریکا نیست، چه فکری می کنید!؟ یا اگر توضیح دهیم که غرب وحشی آنگونه بی قانون و وحشی و مملو از اسلحه که در فیلم های قدیمی کلینت ایستوود می بینید نیست، چه تصوری به شما دست می دهد!؟ در این نوشتار، قصد داریم داستان های ساختگی درباره آمریکا که نباید آنها را باور کنید را برای شما بشماریم. با ما همراه باشید :
تصورات نادرست درباره آمریکا: غذای متروی این کشور سالم است
در همان حال که زندگی های پر استرس و پر فشار ما شلوغ تر و سخت تر می شوند، درگیری ما برای جای دادن چیزهای مختلف در برنامه هایمان بیشتر و بیشتر می شود. چیزهایی مثل خوردن. بارهای مخصوص صبحانه و چیزهایی شبیه به آن، امروزه بسیار محبوب شده اند؛ زیرا ما عجله داریم که قبل یا در طول سفر صبح گاهی مان به محل کار، چیزی بخوریم. همین نکته محبوبیت روز افزون فست فود و غذاهای آماده را نیز توضیح می دهد. برخی از ما سعی می کنیم این نیاز به غذای سریع و آسان را با علاقه به داشتن اندام متناسب به تعادل برسانیم؛ در کشور آمریکا، مردم و گردشگرانی که از این کشور بازدید می کنند تصور می کنند که متروی آمریکا، گزینه سالم و خوبی برای خوردن فست فود است.
اما اینگونه نیست؛ اگر نتیجه مطالعات و گزارش های علمی در این زمینه را بخوانید، غافلگیر خواهید شد: "دانشمندان کشف کرده اند که مقدار میانگین کالری موجود در ساندویچ های مترو، 784 کالری است که اگر با مقدار 582 کالری موجود در یک همبرگر معمولی مقایسه کنیم، نتیجه ای به دست می آید که کاملا برخلاف تصورات ما از غذاهای موجود در متروی آمریکاست."
داستان های ساختگی درباره آمریکا: والت دیزنی شخصیت میکی ماوس را کشیده است
در این که والت دیزنی Walt Disney خالق شرکت دیزنی Disney، پارک های دیزنی لند Disneyland و البته شخصیت میکی ماوس Mickey Mouse است شکی نیست. او رئیس این شرکت، الهام بخش و پدر میکی ماوس Mickey Mouse و تمامی دیگر شخصیت های دوست داشتنی دیزنی Disney به شمار می رود. حتی صدای شخصیت میکی ماوس Mickey Mouse هم صدای اوست. اما آیا او این شخصیت را کشیده است!؟ بسیاری از مردم آمریکا و گردشگران خارجی اینگونه فکر می کنند؛ اما این یک تصور نادرست است و حقیقت ندارد.
حقیقت این است که: "شخصیت میکی ماوس Mickey Mouse از ایده والت دیزنی Walt Disney خلق شده است. اما همه بخش های مشهور این شخصیت، گوش هایش، شلوارک سرخ رنگش و غیره، همگی کار دست و ذهن آب آیورکس Ub Iwerks، انیماتور محبوب شرکت دیزنی Disney است."
البته نمی توان گفت والت دیزنی Walt Disney هرگز مشهور ترین شخصیت انیمیشنی خود را نکشیده است یا تاثیری روی شکل نهایی آن نداشته است؛ اما دوست و کارمند او آب آیورکس Ub Iwerks بود که میکی ماوس Mickey Mouse را به شخصیتی که امروزه می شناسیم تبدیل کرد.
تصورات نادرست درباره آمریکا: سیاتل یکی از بارانی ترین شهرهای آمریکاست
اگر در سیاتل زندگی می کنید، از این شهر بازدید کرده اید یا گوشه هایی از آن را در فیلم های هالیوودی دیده اید، حتما می دانید که شهر زمرد یا همان سیاتل یک شهر فوق العاده بارانی است. اما این که بسیاری از مردم آمریکا و سایر کشورها تصور می کنند بارانی ترین شهر ایالات متحده آمریکا است، اصلا درست نیست.
طبق گزارش ها: "با این که کوه های المپیک Olympic Mountains در غرب سیاتل مانند یک باران ساز عمل می کنند، در شهر سیاتل در مقایسه با شهرهای نیویورک و حتی میامی باران کمتری می بارد."
چیزی که در حقیقت اتفاق می افتد این است که نسبت به دو شهری که ذکر شد، روزهای بارانی بیشتری در سیاتل وجود دارند؛ اما باران این شهر معمولا بسیار سبک است. در نتیجه، میانگین کل بارانی که در این شهر می بارد، پایین است.
داستان های ساختگی درباره آمریکا: چهارم ژوئیه روز استقلال آمریکاست
خب اجازه بدهید این جمله را طور دیگری بگوییم. چهارم ژوئیه روز استقالا آمریکا هست. کافیست از هر آمریکایی درباره این روز سوال کنید؛ اگر در میان آتش بازی های جشن روز استقلال و سر و صدای میهمانی باربکیو شان بتوانند سوال شما را بشنوند، حتما همین پاسخ را خواهند دارد. اما آیا واقعا روز چهارم ژوئیه، روز مورد نظر است!؟ پاسخ این است که خیر، این روز درست نیست. بسیاری از مردم آمریکا و سایر کشورها نمی دانند که اعلام استقلال در روز چهارم ژوئیه امضا نشده است.
طبق تحقیقات: "کنگره قاره ای اعلامیه استقلال را در روز دوم ژوئیه امضا کرده و این اعلامیه در روز چهارم ژوئیه مورد قبول واقع شده است. این اعلامیه برای اولین بار در هشتم ژوئیه با صدای بلند خوانده شده است و اسناد نهایی آن در روز دوم ماه آگوست به امضا رسیده اند."
تصورات نادرست درباره آمریکا: محاکمات جادوگری در سیلم بر اثر مسمومیت قارچی انجام شدند
در اواخر قرن هفدهم میلادی، همانطور که حتما می دانید، محاکمات جادوگری در سیلم Salem اتفاق افتاده اند. این اتهامات و محاکمات در زمان خودشان منحصر به فرد و بی همتا نبودند؛ بلکه مشابه آنها در همان زمان در اروپا نیز برپا شدند. اما این محاکمات در سیلم Salem از شناخته شده ترین و وحشیانه ترین نمونه های هیستری جمعی در تاریخ هستند. هیستری جمعی یا برانگیختگی همگانی، پدیده ای است که طی آن در اثر شایعات یا ترس، توهم های تهدید مشترک، چه واقعی و چه خیالی، میان گروهی از جامعه سرایت پیدا می کند. اما چه چیزی باعث شد مردم یک شهر اینگونه بر علیه یکدیگر قیام کنند!؟ یک تئوری در پاسخ به این سوال وجود دارد و آن مسمومیت توسط یک نوع قارچ به نام ناخنک غلات است (قارچی که تاثیرات توهم زایی دارد)؛ طبق گفته ها، این قارچ به دلایلی از طریق غلات در نان مصرفی مردم شهر وارد شده بوده است.
طبق نظریه یکی از تاریخ شناسان: "این یکی از محبوب ترین و جالب ترین توضیحات درباره اتهامات و محاکمات سال 1692 است و آنچنان در مورد آن کنجکاوی وجود دارد که همیشه در سخنرانی هایم، در مورد آن از من سوال می شود."
با این که این تئوری محبوبیت بسیار زیادی دارد، به آسانی تکذیب می شود. دلیل اول این که مسمومیت با قارچ غلات به بیماری قانقاریا می انجامد و هیچ گزارشی از وجود قانقاریا در بین مردم سیلم Salem وجود نداشته است. همچنین از هر خانواده ای در این شهر، تنها یک یا دو نفر در این هیستری جمعی شرکت کرده بودند؛ در صورتی که اگر همه خانواده نان مسموم به آن قارچ را خورده باشند، می بایست همه خانواده در آن آشوب و هیاهو وارد می شدند.
داستان های ساختگی درباره آمریکا: یکی از فضانوردان سفینه آپولو 13 گفته است :"هوستون، ما یک مشکل داریم."
درباره این تصور نادرست، هیچ کس مقصر نیست (البته به جز تام هنکس Tom Hanks که در فیلم ساخته شده در مورد این واقعه بزرگ، این جمله را به زبان آورده است). این جمله آنچنان مشهور شده است که اصلا نمی توانید در مورد درست یا نادرست بودن آن بحث کنید. پس بگذارید موشکافی کنیم.
برای آغاز باید گفت جمله "هوستون، ما یک مشکل داریم" از فیلم آپولو سیزده Apollo 13 برداشت شده است. این فیلم بعد از اتفاقات ماموریت سفر به ماه در سال 1970 که کاملا ناموفق بود ساخته شده است. در یک صحنه، وقتی مشکلاتی به وجود می آیند، شخصیتی که تام هنکس Tom Hanks نقش آن را بازی می کند، این جمله را می گوید؛ در صورتی که این جمله هرگز توسط فضانوردان واقعی که در این ماموریت شرکت داشتند گفته نشده است.
تصورات نادرست درباره آمریکا: کریستف کلمب آمریکا را کشف کرده است
از نظر تکنیکی، کریستف کلمب Christopher Columbus آمریکا را کشف کرده است؛ به این معنی که به صورت کاملا تصادفی با کشتی به آمریکا رسید و پیش زمینه ای شد برای تمام چیزهایی که بعد از آن اتفاق افتادند. اما آیا او واقعا اولین نفری بود که آمریکا را کشف کرد!؟
طبق گزارش ها: "کاشف ایسلندی لیف اریکسون Leif Erikson اولین اروپایی بود که پا به این قاره گذاشت و این کار را پنج قرن پیش از سفر مشهور کریستف کلمب Christopher Columbus به آمریکا انجام داد."
حتی اگر این نکته را هم قبول نداشته باشید؛ بیایید مردم بومی خود قاره آمریکا را فراموش نکنیم. آنها سرزمین خود را خیلی خیلی خیلی قبل تر از هر کاوش گر دیگری کشف کرده بودند. با این وجود، هر ساله دوشنبه دوم ماه اکتبر، به عنوان روز کریستف کلمب Christopher Columbus در آمریکا جشن گرفته می شود.
داستان های ساختگی درباره آمریکا: اولین کسانی که به آمریکا آمدند محکومان بریتانیایی بودند
اگر یک دانش ابتدایی در مورد تاریخ ایالات متحده آمریکا داشته باشید، حتما به کشتی می فلاور Mayflower فکر می کنید که زائران را به سواحل آمریکا آورد. این مسافران شجاع، سفر آنها، رسیدن آنها و کشتی آنها همگی به بخشی جدا نشدنی از میراث فرهنگی کشور آمریکا تبدیل شده اند. اما این زائران اولین کسانی نبودند که به سواحل آمریکا آمدند. طبق گزارش ها: "کتاب های تاریخ آمریکا در مورد استقرار اسپانیایی زبان ها در سواحل این کشور نوشته اند و اعلام کرده اند که اولین زبان اروپایی که در این قاره صحبت می شده است، زبان اسپانیایی بوده است، نه انگلیسی."
تصورات نادرست درباره آمریکا: جورج واشنگتن دندان های چوبی داشته است
جورج واشنگتن George Washington به یک شخصیت افسانه ای در تاریخ کشور آمریکا تبدیل شده است. پدر قهرمان ملت آمریکا که می گویند دندان های بسیار عجیبی داشته است. البته این اصلا غیر معمول نبوده است؛ زیرا در آن زمان بهداشت دهان و دندان یک اولویت بزرگ محسوب نمی شده است. برخی از مردم آمریکا و مردم سایر کشورها تصور می کنند جورج واشنگتن George Washington دندان های مصنوعی چوبی داشته است که یک تصور کاملا نادرست است. با این که او در بیشتر سال های زندگی اش با مشکلات دندان درگیر بود، داشتن دندان های مصنوعی چوبی، یک داستان ساختگی است و حقیقت ندارد.
طبق اظهار نظر یک تاریخ شناس: "ممکن است برخی از دندان هایش بعلت لکه دار شدن، ظاهر بدی پیدا کرده و به نظر چوبی می آمده اند؛ اما حقیقت این است که چوب هرگز در ساخت هیچ گونه دندانی در تاریخ جهان مورد استفاده قرار نگرفته است. جورج واشنگتن George Washington در طول زندگی اش دندان های مصنوعی فراوانی داشته است که از موادی مانند دندان انسان، دندان گاو، دندان اسب، عاج (دندان فیل)، مس و نقره ساخته شده بودند."
داستان های ساختگی درباره آمریکا: داستان جورج واشنگتن و درخت گیلاس
همانطور که ذکر شد جورج واشنگتن George Washington دارای مشکلات دهان و دندان و دندان های مصنوعی از انواع مختلف (مسی، دندان اسب و غیره) بوده است؛ اما هرگز دندانی نداشته است که از چوب ساخته شده باشد. اما باید گفت یکی دیگر از داستان های مشهوری که درباره او گفته می شود نیز نادرست است؛ همان داستانی که به زمان شش سالگی جورج واشنگتن George Washington باز می گردد و زمانی که در حال بریدن درخت گیلاس بوده است و پدرش از این کار او عصبانی می شود. سپس این کودک شش ساله با جمله مشهور "من نمی توانم دروغ بگویم" نزد پدرش اعتراف می کند که واقعا در حال بریدن درخت گیلاس بوده است. اما این طور که معلوم است این داستان کاملا ساختگی بوده است. این داستان برای اولین بار در یکی از مطالب مربوط به زندگی نامه جورج واشنگتن George Washington در سال 1806 نوشته شد.
این طور که معلوم است نویسنده این داستان بعدها اعتراف کرده است که این داستان را از خود اختراع کرده بوده است و: "این داستان در حقیقت راهی برای نشان دادن ویژگی های فوق العاده و بی همتای جورج واشنگتن George Washington بوده است."
تصورات نادرست درباره آمریکا: بتسی راس ستاره ها و خط های روی پرچم آمریکا را خلق کرده است
داستانی وجود دارد که بر اساس آن، بتسی راس Betsy Ross، زنی از شهروندان فیلادلفیا پرچم پر ستاره آمریکا را زیر نظر جورج واشنگتن George Washington طراحی کرده است. اما این داستان نادرست است. طبق گزارش ها بتسی راس Betsy Ross یک طراح مشهور پرچم بوده است؛ اما این نوه اش بود که در حدود یک قرن بعد، داستان طراحی پرچم آمریکا به دست مادربزرگش را مطرح نموده است.
تاریخ شناسان می گویند: "تنها مدرکی که نوه بتسی راس Betsy Ross داشت، شهادت اعضای خانواده اش بود. به احتمال بسیار زیاد، این داستان یک افسانه ساختگی برای جلب توجه بوده است که توسط خانواده این زن ساخته شده و به طریقی به کتاب های تاریخ آمریکا راه یافته است."
داستان های ساختگی درباره آمریکا: داستان بنجامین فرانکلین و بوقلمون
چیزی که واقعا غیر قابل انکار است، این نکته است که مردم ایالات متحده آمریکا از بوقلمون خیلی خوششان می آیند. وقتی به آمریکا سفر می کنید و به یک شام روز شکر گذاری دعوت می شوید، تنها نکته ای که برای توصیف این ضیافت به ذهنتان می رسد این است که همه چیز آن به دور یک بوقلمون می گردد. اما آیا این داستان که بنجامین فرانکلین Benjamin Franklin واقعا می خواسته است بوقلمون را به نماد ملی آمریکا تبدیل کند درست است!؟ اینطور که می گویند او یک نامه مشهور به دخترش نوشته است و در آن انتخاب عقاب را به عنوان سمبل آمریکا زیر سوال برده است و آن را با یک بوقلمون ساده که ویژگی های مثبت تری را نمایندگی می کند مقایسه کرده است.
طبق نظر کارشناسان تاریخ: "کاملا مشخص است که بنجامین فرانکلین Benjamin Franklin در نوشتن این نامه، از لحن شوخ استفاده کرده است؛ ویژگی مثبتی که او را مشهور کرده بود. علاوه بر آن، او هرگز به طور مشخص در نامه اش اظهار نمی کند که بوقلمون می بایست به جای عقاب، به عنوان نماد آمریکا انتخاب شود."
تصورات نادرست درباره آمریکا: گاوچران ها کلاه گاوچرانی به سر داشتند
این جمله از نظر تکنیکی درست است. گاوچران ها کلاه به سر داشتند؛ و از آنجایی که این کلاه بر سر گاوچران ها بوده است، می توان نام آن را کلاه گاوچرانی گذاشت. اما آن کلاه ها شباهتی به کلاه های گاوچرانی که ما امروزه می شناسیم نداشتند. کافیست فیلم های وسترن هالیوودی را تماشا کنید و کلاه های گاوچرانی مورد نظر را که این فیلم ها به ما شناسانده اند ببینید. اما در حقیقت گاوچران ها این کلاه ها را به سر نمی کردند.
بلکه: "عکس های تبه کاران مرتبط به سال های بسیار دور نشان می دهد که آنها همگی کلاه های دربی derby یا بولر bowler به سر داشته اند. کلاه معروفی که همیشه بر سر چارلی چاپلین بود."
داستان های ساختگی درباره آمریکا: واشنگتن دی سی همیشه پایتخت آمریکا بوده است
واشنگتن دی سی یکی از مهم ترین شهرهای ایالات متحده آمریکا از نظر فرهنگی است. نام این شهر از نام پدر موسس آن، جورج واشنگتن George Washington گرفته شده است و بعد از انقلاب آمریکا، این شهر به عنوان خانه دولت تعیین شده است. اما این شهر از ابتدا پایتخت آمریکا نبوده است. اولین پایتخت این کشور فیلادلفیا بود؛ یک نقطه مهم از کشور که هم از شما و هم از جنوب قابل دسترسی بود. بر اساس گزارش ها، در شانزدهم ژوئیه سال 1790، پایتخت به واشنگتن منتقل شد.
چرا!؟: "شهر فیلادلفیا بخاطر توطئه های الکساندر همیلتون Alexander Hamilton و توماس جفرسون Thomas Jefferson، سازش با برده داری، نگرانی هایی که درباره سلامت عمومی موجود بود و کینه بر ضد دولت ایالت پنسیلوانیا دیگر مناسب این که پایتخت باشد نبود."
تصورات نادرست درباره آمریکا: پل ریویر از بوستون تا کنکورد اسب سواری کرده است
این داستان قطعا خیلی جذاب است. سوارکاری پر تب و تاب و از روی ناچاری با فریاد مشهور "بریتانیایی ها دارند می آیند.".... این داستان از آن دسته داستان هایی است که شعرهای بسیار عالی می تواند در مورد آن نوشته شود؛ و واقعا هم یک شعر در این مورد وجود دارد؛ مشکل هم همین است. هنری وادزورث لانگ فلو Henry Wadsworth Longfellow شاعر آمریکایی، در سال 1775 در مورد سوارکاری پل ریویر Paul Revere نوشت و برای هیجان بیشتر، در نوشتن آن کلی غلو کرد.
اما در حقیقت: "این وطن دوست آمریکایی در سکوت سوارکاری کرده بوده است تا هنگام رساندن خبر، دچار گشت های نظامی نشود."
بعلاوه بسیاری از استعمارگرانی که در آن زمان در آمریکا حضور داشتند، خودشان را بریتانیایی می دانستند؛ بنابراین جمله "بریتانیایی ها دارند می آیند." نمی توانست خیلی منطقی باشد. از همه مهم تر این که، یک گت نظامی بالاخره پل ریور Paul Revere را متوقف کرد و او را به جایی که از آن آمده بود بازگرداند؛ بنابراین سفر این مرد نیمه کاره ماند.
داستان های ساختگی درباره آمریکا: غرب وحشی یک مکان بی قانون و خطرناک بوده است
غرب وحشی آنطور که می گویند یک مکان بی قانون و خطرناک با امکان هفت تیر کشی برای همه نبوده است. طبق گزارش ها، اسلحه های گرم در آن زمان آنچنان بدوی و تکامل نیافته بوده اند که وجود چنین فضایی در آن زمان غیر ممکن به نظر می رسد. در بین سال های 1859 و 1900، تنها دوازده دزدی از بانک در سرتاسر غرب وحشی گزارش شده است.
بنابراین: "با این که ایده گاوچران های در حال دوئل کردن و جنایتکاران هفت تیر به دست در زمین های غرب وحشی، از زمان تب طلا محبوبیت بسیار زیادی پیدا کرده است، این داستان ها در واقع خلاصه ای از چند خاطره شخصی بوده اند که غلو بسیار زیادی در آنها صورت گرفته بوده است و بیشتر برای افسانه ساختن گفته شده اند تا گزارش کردن حقیقت."
تصورات نادرست درباره آمریکا: زنگ آزادی از ابتدا زنگ آزادی نام داشت
در بین زنگ های مشهور ایالات متحده آمریکا، ناقوس آزادی یا زنگ آزادی Liberty Bell یکی از آن زنگ های دوست داشتنی است که برخی از مردم آمریکا و مردم سایر کشورهای جهان تصور می کنند از ابتدا زنگ آزادی Liberty Bell نام داشته است. اما حقیقت این است که این زنگ در زمان انقلاب آمریکا با این نام شناخته نمی شده است.
طبق نظر یک تاریخ شناس: "این زنگ که در خانه ایالتی پنسیلوانیا واقع شده است، زنگ خانه ایالتی State House Bell نام داشته است. تا این که در قرن نوزدهم میلادی، مخالفان برده داری آن را زنگ آزادی Liberty Bell نامیدند."
داستان های ساختگی درباره آمریکا: زنگ آزادی در روز استقلال سال 1776 ترک خورده است
زنگ آزادی Liberty Bell در گذشته یک نام معمولی و بی هیجان داشته است. آیا اگر این نام مشهور و زیبا را به آن نسبت نمی دادند، هرگز شهرتی پیدا می کرد یا خیر!؟ به احتمال زیاد این اتفاق نمی افتاد. درباره این زنگ باید اضافه کرد، داستان مشهوری که در مورد این زنگ و ترک خوردن آن در روز چهارم ژوئیه سال 1776 و بدلیل به صدا در آوردن آن به دفعات توسط یک مرد بسیار خوشحال وجود دارد کاملا نادرست و ساختگی است.
طبق گزارش ها: "این زنگ به احتمال زیاد اصلا در آن روز مشهور به صدا در نیامده است. و دلیل اصلی آن این بوده است که از سال 1752 شروع به ترک خوردن کرده بوده و نیاز به تعمیر مداوم داشت است. ترکی که امروزه روی این زنگ می بینید به احتمال زیاد مدت ها بعد به وجود آمده است."
تصورات نادرست درباره آمریکا: سخنرانی گتیسبورگ پشت یک پاکت نامه نوشته شده بود
سخنرانی گتیسبورگ Gettysburg Address مشهور ترین سخنرانی آبراهام لینکلن Abraham Lincoln و یکی از مشهور ترین سخنرانی های تاریخ آمریکا به شمار می رود. رییس جمهور لینکلن President Lincoln این سخنرانی را در مراسمی در روز نوزدهم نوامبر سال 1863 در قبرستان سربازان ملی آمریکا در پنسیلوانیا انجام داد. آبراهام لینکلن Abraham Lincoln با مهارت های سخنوری خود با موفقیت معنای جنگ داخلی آمریکا را برای غیرنظامیان شمال روشن ساخت. سخنرانی گتیسبورگ Gettysburg Address وی را نمونه ای از هوش و ذکاوت او و تسلط قوی او بر زبان انگلیسی دانسته اند. اما نکته ای که شاید قبلا در مورد این سخنرانی شنیده باشید این است که روی یک پاکت نامه و بسرعت نوشته شده بوده است؛ در این مورد باید گفت این یک داستان ساختگی و نادرست است.
طبق گزارش ها: "آبراهام لینکلن Abraham Lincoln دقیقا بعد از جنگی که در ژوئیه 1863 اتفاق افتاد، روی نکاتی که می بایست در آن سخنرانی روی آنها تاکید می کرد کار کرده بود. پیش نویس های متعددی از آن سخنرانی در حال حاضر وجود دارند که نشان می دهد این سخنرانی قبل از تاریخ نوزدهم نوامبر 1863 نوشته شده بوده است."
داستان های ساختگی درباره آمریکا: رمان جنگ دنیاها باعث وحشت ملی شد
جنگ دنیاها War of the Worlds نام رمانی است علمی تخیلی که توسط اچ. جی. ولز H.G. Wells نویسنده انگلیسی در سال 1898 میلادی، به رشته تحریر درآمده است. این رمان شرح تجربیات یک راوی گمنام است که در حومه شهر لندن شاهد هجوم موجودات بیگانه از مریخ می شود. انتشار این رمان، الهام بخش نوشته شدن داستان های علمی تخیلی متعدد دیگری شد. در حقیقت، ژانر "حمله موجودات فضایی" را به وجود آورد. در سال 1938، اورسن ولز Orson Welles کارگردان مشهور آمریکایی، این رمان را در یک شوی رادیویی اجرا کرد. همین برنامه رادیویی بخاطر این که می گویند باعث وحشت میان مردم شد و باعث شد فکر کنند حمله موجودات فضایی واقعا در حال انجام شدن است شهرت دارد. اما اینطور که معلوم است این هم از آن داستان های ساختگی و نادرست است که نباید آنها را باور کنیم. میزان وحشت مردم به طور شدیدی در این داستان غلو شده است. در ابتدا باید گفت که این برنامه رادیویی شنوندگان بسیار کمی داشته است؛ زیرا در همان زمان، برنامه های رادیویی بسیار محبوبی در حال پخش شدن بوده اند. همچنین بین بخش های مختلف داستان، تبلیغات رادیویی وجود داشته است که مسلما شنیدن آنها یادآوری به مردم بوده است که در حال گوش دادن به یک داستان غیر واقعی هستند.
بطور خلاصه: "افراد بسیار کمی این برنامه رادیویی را گوش دادند و تصور کردند حمله موجودات فضایی حقیقت دارد؛ اما این رخداد پوشش بسیار زیادی پیدا کرد و باعث به وجود آمدن داستان ساختگی امروزه شد. دلیل آن هم روزنامه ها هستند. در آن زمان، رقابت بسیار سختی بین روزنامه ها و رادیو (منبع خبری قدیم و منبع خبری جدید) وجود داشت و بسیاری از روزنامه نگاران از این فرصت استفاده کردند تا رادیو را احمقانه و خطرناک جلوه بدهند."
البته شاید بتوان این تاثیر فوق العاده روی همان عده معدود از شنوندگان رادیو را اثباتی بر توانایی ها و استعداد ذاتی اورسن ولز Orson Welles به عنوان یکی از بهترین کارگردانان تاریخ سینما دانست.
تصورات نادرست درباره آمریکا: چارلز لیندبرگ اولین کسی بود که با یک پرواز طولانی از اقیانوس اطلس عبور کرد
بهتر است اینگونه آغاز کنیم که ریموند ارتگ Raymond Orteig یک هتل دار نیویورکی بود که با نام و پول خود روی جایزه ارتگ سرمایه گذاری کرد. یک جایزه 25 هزار دلاری (با ارزش 360 هزار دلار امروزی) که قرار بود به اولین هوانوردی که بتواند از نیویورک تا پاریس (یا بالعکس) را با یک پرواز مستقیم و طولانی بپیماید اهدا شود. کسی که این جایزه را دریافت کرد چارلز لیندبرگ Charles Lindbergh بود؛ وقتی که در روزهای بیستم و بیست و یکم ماه می در سال 1927 از نیویورک به پاریس پرواز کرد و اقیانوس اطلس را پشت سر گذاشت. طبیعتا سر و صدای رسانه ای بسیار زیادی بر سر این واقعه راه افتاد؛ اما چارلز لیندبرگ Charles Lindbergh اولین کسی نبود که توانست به این موفقیت دست پیدا کند.
طبق گزارش ها: "هشت سال قبل از آن، دو هوانورد بریتانیایی به نام های الکاک Alcock و براون Brown این کار شگفت انگیز را انجام داده بودند."
داستان های ساختگی درباره آمریکا: نام کوه راشمور از روی نام یک چهره تاریخی مشهور برداشته شده است
ما انسان ها دسته ای از موجودات بسیار خودپسند هستیم. ما دست به کارهای فوق العاده می زنیم یا بناهای خیره کننده می سازیم و سپس کاری می کنیم که همه بدانند ما کسی بوده ایم که آن کار خاص را انجام داده ایم. این کار را معمولا با گذاشتن نام خود بر چیزی که ساخته ایم انجام می دهیم. سوالی که در مورد کوه راشمور Mount Rushmore وجود دارد این است که راشمور Rushmoreچه کسی بوده است. افراد کسی پاسخ این سوال را می دانند.
آنها می گویند: "نام کوه راشمور Mount Rushmore از نام یک وکیل در شهر نیویورک گرفته شده است. چارلز ای راشمور Charles E. Rushmore در سال 1884 به این منطقه فرستاده شده بوده تا عنوان های قانونی که می توانسته برای املاک آن منطقه استفاده شود را بررسی کند. در راه بازگشت، او خودش را به یکی از مردم محلی به نام بیل چالیس Bill Challis که راهنمای تور هم بوده است معرفی کرده و از او نام این کوه را پرسیده است. بیل هم در پاسخ به او گفته است "این کوه هیچ وقت نامی نداشته است؛ اما از الان به بعد، آن را راشمور Rushmore صدا می کنیم."
تصورات نادرست درباره آمریکا: هیچ کس هرگز از آلکاتراز فرار نکرده است
وقتی سخن از زندان هایی که به خشونت و سرسختی شهره هستند به میان می آید، اولین نامی که به ذهن همه خطور می کند، نام زندان آلکاتراز Alcatraz است. این قلعه غیر قابل نفوذ در خلیج سان فرانسیسکو San Francisco Bay میزبان برخی از بدآوازه ترین مجرمان تاریخ بوده است و آنها را حسابی آزار داده است. اما آیا این زندان غیر قابل فرار بوده است!؟ طبق گزارش ها، 36 نفر در این زندان دست به فرار زده بودند؛ بیشتر آنها دوباره دستگیر شدند یا در طول فرار جان خود را از دست دادند. اما پرونده سه نفر از آنها هنوز باز است. تنها چیزی که از این سه نفر باقی مانده است، بقایای طنابی است که به وسیله ملحفه های خود بافته بودند.
و در نهایت: "اف بی آی FBI در سال 1979 پرونده این سه نفر را به مارشال های ایالتی سپرد. مارشال ها هنوز بر روی این پرونده ها فعالیت می کنند."
داستان های ساختگی درباره آمریکا: بنجامین فرانکلین الکتریسیته را کشف کرد
در مورد این یک داستان، بحث و جدل های بسیاری وجود دارد. همانطور که حتما می دانیم بنجامین فرانکلین Benjamin Franklin مرد بسیار با استعداد و فوق العاده ای بوده است که اختراعات بسیار عجیب و جالبی را به جهان اهدا کرده است؛ عدسی های دو کانونی یکی از این اختراعات هستند. او همچنین در مورد الکتریسیته نیز خلاقیت های جالبی انجام داده است. داستان بنجامین فرانکلین Benjamin Franklin که در طوفان در حال هوا کردن یک بادبادک بوده است، داستان بسیار جالبی است,؛ اما مطمئن نیستیم که واقعا اتفاق افتاده باشد.
طبق نظر یک تاریخ شناس: "چیزی که ما می دانیم این است که او دیاگرام های فوق العاده اش در مورد الکتریسیته را یک ماه قبل از جریان بادبادک، در ماه می سال 1752 منتشر کرده بوده است. اما منبع اصلی داستان بادبادک، دوست بنجامین فرانکلین Benjamin Franklin، دانشمندی به نام جوزف پریستلی Joseph Priestley بوده است که آن را 15 سال بعد بازگو کرده است."
هیچ کس از داستان بادبادک مطمئن نیست؛ اما چیزی که می دانیم این است که مخترع الکتریسیته کس دیگری بوده است؛ اما بسیاری از واژه هایی که امروزه می شناسیم و از آنها استفاده می کنیم، مانند شارژ مثبت و منفی، باتری و رسانا، توسط بنجامین فرانکلین Benjamin Franklin خلق شده اند.
تصورات نادرست درباره آمریکا: آمریکا تنها کشوری است که از سیستم متریک استفاده نمی کند
سیستم بین المللی واحد ها یکی از آن دسته چیزهایی است که بخوبی از آنها استفاده نمی کنیم. تا زمانی که مجبور به استفاده از آنها هستیم و به نظرمان گیج کننده و غیر زمینی می آیند. مانند بازدید کردن از یک کشور که مردم در طرفی کاملا برعکس رانندگی می کنند. اما نکته اینجاست که تنها آمریکا نیست که از سیستم متریک (استفاده از متر و سانتی متر و میلی متر) استفاده نمی کند. دو کشور دیگر به نام های لیبریا (کشوری در غرب آفریقا) و میانمار (کشوری در آسیا) هستند که آنها هم سیستم متریک را به کار نمی برند.