خانه ملک الشعرا بهار؛ مامن جسم و روح شاعری توانا
شعر، دنیایی از زیبایی هاست، دنیایی عاشقانه که شاعر بدان جلوه و زیبایی می بخشد. شاعر با شعر خویش، کاخی بنا می کند و با آرایه های ادبی، این کاخ را زینت می دهد. ایران، مهد شعرا و نام آوران ادب است که آسمان پارس را زیباتر کرده اند. از این افراد نامی، نام ملک الشعرای بهار در این بین می درخشد و زیبایی آن را دو چندان می کند. این شاعر فارسی زبان، علاوه بر دیوان اشعارش یادگاری تاریخی تحت عنوان خانه ملک الشعرا بهار از خود به جای گذاشته که ایران و ایرانی باید در حفظش به عنوان اثری تاریخی بکوشند و حامی ادب و فرهنگ خود باشند. در این متن آشنایی با خانه ملک الشعرای بهار در تهران هدف ماست که امیدوارم در این هدف موفق باشیم.
بر دل من گشت عشق نیکوان فرمان روا
اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا
نیستی رنگم چنین و نیستی اشکم چنان
گر بر این دل نیستی عشق بتان فرمانروا
تا شدم با مهر آن نامهربان دلبر، قرین
تا شدم با عشق آن ناپارسا یار آشنا
مهربان بودم ، به جان خود شدم نامهربان
پارسا بودم ، به کار دین شدم ناپارسا
شد دژم جان من از نیرنگ آن چشم دژم
شد دوتا پشت من از افسون آن زلف دوتا
از دل عاشق به عشق اندر درختی بردمد
کش برآید جاودان برگ و بر از رنج و عنا
تن اسیر عشق اگرکردم غمی گشتم غمی
دل به دست یار اگر دادم خطا کردم خطا
چاره ی خود را ندانم من به عشق اندرکنون
بنده ی مسکین چه داند کرد پیش پادشا
در بلای عشق اگر ماندم نیندیشم همی
کافرین شهریار از من بگرداند بلا
آشنایی با ملک الشعرای بهار، شاعری زبردست و توانا
بهار، سال 1265 هجری شمسی در شهر مشهد متولد شد. پدرش میرزا محمدکاظم صبوری نام داشت و میرزای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود. خاندان وی پس از درگذشت او، به دستور شاه به بهار ملقب گشتند. خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد کاشانی، قصیده سرای سرشناس عهد فتحعلی شاه می دانستند. بهار از چهار سالگی به مکتب رفت. در سال 1272 به واسطه پدرش با شاهنامه آشنا شد و در همین سال، اولین شعر خود را سرود و از پدر جایزه دریافت کرد. وی از سال 1273 تا 1278 تحصیلاتش را در مدرسه ادامه داد. زمانیکه پدر از دنیا رفت، مسئولیت سرپرستی خانواده به دوش بهار افتاد، ولی او سعی کرد تا تحصیلات ادبی خود را با وجود تمام مشکلاتی که داشت، ادامه دهد و در همان سال لقب پدرش، ملک الشعرایی آستان قدس را از مظفرالدین شاه دریافت کرد. مادر وی اهل سواد، شعر و دانش بود، به گونه ای که بهار در زندگی نامه خود می گوید که پدرش ترجمه های الکساندر دوما را که تازه منتشر شده بود به خانه می آورد و با صدای بلند برای افراد خانواده می خواند و چون خسته می شد، مادرش خواندن را ادامه می داد: "از همان اوان کودکی، از باغ و کوه خیلی محظوظ می شدم. جمعه ها دایی های من، مرا به کوهسار مشهد می بردند. آن ها پیاده بودند و اوایل که من چهار یا پنج ساله بودم، مرا به دوش نهاده، می بردند و از سن شش و هفت به بعد با آن ها پیاده راه می پیمودم. از دیدن گل هایی که در دامنه کوه و خود کوه روئیده بود، از قبیل لاله های پاکوتاه پررنگ و شقایق که ما آن را لاله دخترو می گفتیم، بغایت شکفته خاطر و شاد می شدم." زندگی سیاسی محمدتقی بهار، بسیار پرفراز و نشیب است. او در اوایل نوجوانی به جمع مشروطه خواهان خراسان پیوست و اشعار سیاسی و اجتماعی خود را در روزنامه خراسان به چاپ رساند. بهار با روی کارآمدن کابینه قوام السلطنه، به وزارت فرهنگ برگزیده شد، ولی بیماری موجب شد که دورانش در دربار به چند ماه محدود شود. بهار پس از استعفا، برای معالجه بیماریش به کشور سوئیس رفت، ولی در سوئیس هم به کار خویش ادامه داد و در نهایت، در سال 1330 بر اثر بیماری سل درگذشت.
غم طوقی از آهن شد و برگردنم آویخت
چون ژنده درویش، بلا در تنم آویخت
درگردن دلدار نیاویخته ، دستم
بشکست به صد خواری و در گردنم آویخت
آن طفل که پرورده دل بود چو اغیار
افتاد ز چشم من و در دامنم آویخت
بدگوبی جهال به بوم و برم آشفت
بیغاره حساد به پیرامنم آویخت
ببرید طبیعت ز هواهای دلم سر
وآورد ویکایک به سر برزنم آوبخت
بلبل صفت آفات سخن گفتن شیرین
در خانه و در لانه و درگلشنم آویخت
چون منطق شیرین مرا دید زمانه
از طاق فلک در قفس آهنم آویخت
بگداخت تنم شمع صفت وین دل سوزان
چون شعله فانوس به پیراهنم آوبخت
هر چیزکزان بیش دلم داشت تنفر
چون پرده تاری به در روزنم آوبخت
تاربکی افکار حریفان چو حجابی
گرد آمد و درییش دل روشنم آوبخت
حلاج صفت ، تا ز چه گفتم سخن حق
از دار بلا این فلک ریمنم آویخت
آشنایی با خانه ملک الشعرای بهار
حال که با زندگی این شاعر نامی اندکی آشنا شدیم به سراغ تنها یادگار او می رویم. ساختمان خانه ملک الشعرای بهار در تهران که قدمت هفتاد ساله ای دارد، به دوران پهلوی دوم بر می گردد. در ساخت خانه ملک الشعرا بهار در تهران از مصالحی مانند آجر قزاقی، چوب، موزاییک، شیشه، گچ، تیر چوبی و تیر آهن استفاده شده است. این خانه دارای پلان مستطیل شکل با دربی بزرگ بوده که گردشگران را به حیاطی وسیع با بنایی در بخش شمالی هدایت می کند. در قسمت جنوبی، اتاقی بزرگ روبه روی اتاق کوچکتر در بخش جنوب راهرو واقع شده که با 8 پله به همکف و با 6 پله به طبقه اول می رسد. سقف زیرزمین، طاق غربی با تیرریزی آهنی است که بدون تزئینات اجرا گردیده و در و پنجره ها تماما چوبی و به فرم گذشته باقی مانده اند. کل فضای خانه ملک الشعرا بهار 600 مترمربع بوده و راه ورودی به قسمت اول بنا به واسطه پله ای از جنس موزاییک تشخیص داده می شود. با طی پله های بخش جنوبی بنا به بخش نخستین ساختمان می رسیم. دالانی زیبا این طبقه را به بخش شرقی ساختمان متصل می کند. در زمان کنونی در این بخش دیواری قرار دارد که این عمارت تاریخی را از همسایه شرقی خود مجزا می سازد. قسمت های ساختاری خانه همگی از چوب اصل ساخته شده و البته آسیب های جدی اغلب آن ها را در معرض نابودی کامل قرار داده است. خانه ملک الشعرا بهار با اینکه قدیمی هست، ولی هر ساله گردشگران بسیاری را به سوی خود دعوت می کند.
آدرس: خیابان طالقانی، خیابان ملک الشعرای بهار، کوچه گوهر، پلاک 9