مراسم بازگشایی کتابخانه ملک الشعرا بهار در کاشان برگزار شد
ایسنا/ براساس آخرین خبرهای بدست رسیده، مراسم بازگشایی کتابخانه ملک الشعرا بهار در کاشان برگزار شد.
مراسم بازگشایی کتابخانه ملک الشعرا بهار در سرای عامری های کاشان و با حضور کاشانی ها بویژه اهالی فرهنگ این شهر برگزار شد. همان دیاری که او درباره اش گفته بود: «باد آباد مهین خطه کاشان»
در آغاز این مجلس که وحید مدرس زاده اجرای آن را برعهده داشت، علی میرانصاری، عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی که این کتابخانه به همت او پا گرفته، گفت: در اردیبهشت 1395، همایش «خاندان بهار، چهار نسل در خدمت فرهنگ ایران» در کاشان برگزار شد که استادان بزرگ در حوزه های مختلف دعوت شدند و سخنرانی کردند. در حاشیه این برنامه، کتابخانه ملک الشعرا بهار افتتاح شد. محل کتابخانه چند بار تغییر کرد و با پشتکار مدیر جدید سرای عامری ها، کتابخانه در حوضخانه عمارت بازگشایی شد که دارای دو اتاق شامل مخزن و قرائت خانه است.
مدیر بخش ادبیات دانشنامه ایران افزود: این کتابخانه در آغاز تنها 200 جلد کتاب داشت که از سوی خاندان بهار اهدا شد. اما اکنون و در بازگشایی آن، شمار منابع به حدود 800 جلد کتاب رسیده است که از جانب خاندان زرین کوب، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، کتابخانه ملی ایران و بنیاد موقوفات افشار و مشارکت گروه فرهنگی سیلک هدیه شده است. بنا دارم این فضای فرهنگی، به کتابخانه مرجع و محل مراجعه اهل فرهنگ کاشان و قطب پژوهشی این شهر بدل شود.
سپس سیف الله امینیان، معمار پیشکسوت، حضور فرزند ملک الشعرا بهار در کاشان را به قول بهرام بیضایی که او نیز اهل آران بود، سرزدن به خانه پدری توصیف کرد، گفت: در کاشان سه طایفه صاحب سیف و قلم بودند؛ غفاری ها، ضرابی ها و شیبانی ها. ملک الشعرا بهار از خاندان ضرابی بود که تا روزگار ساسانیان نسب می بردند و از طایفه کرد دنبلی بودند در زمان شاه عباس دوم به کاشان آمدند و چون آقامحمدخان دنبلی سکه ضرب میکرد، ضرابی نام یافتند. اینان خود را از از نوادگان برمکیان می دانستند و خود بهار نسبش را به آل برمک می رساند.
این چهره ماندگار میراث فرهنگی در پایان شعری سروده حسین پرتو بیضایی، پسرعموی بهرام بیضایی و پسر میرزا علی محمد ادیب بیضایی آرانی در وصف ملک الشعرا خواند که با هم دوستی داشتند و در سال 1319 گفته بود.
در ادامه، عبدالرضا مدرس زاده، دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان در سخنانی با بیان اینکه بهار بنیان گذار سبک شناسی سنتیِ غیردانشگاهی در ایران است، گفت: این مهم محصول معلومات و ذوق و استعداد و قدرت شاعری اوست که کتاب مستطاب سه جلدی «سبک شناسی» با عنوان فرعی «تاریخ تطور نثر فارسی» را نوشت و در دانشگاه تهران درس داد. وقتی سبک شناسی بهار را می خوانیم، شاهد سبک شناسی تقویمی هستیم که از نخستین متون فارسی تا معاصر را شامل می شود چون او تمام متون را خوانده بود. این در حالی است که 80 سال پیش نظریه های سبک شناسی در کار نبود و از این حیث باید او را از مبدعان سبک شناسی نظم و نثر دانست که شاگردش حسین خطیبی و بعدتر خسرو فرشیدورد و سیروس شمیسا راهش را ادامه دادند.
این سبک پژوه ادبی پیرامون اینکه مراسم بازگشایی کتابخانه ملک الشعرا بهار در کاشان برگزار شد، افزود: ملک الشعرا از قصاید رودکی و لبیبی و مسعود سعد و عنصری و فرخی و منوچهری به زبان روز اما سخته و سنجیده استقبال کرده و جواب داده که 80 سال پیش نمونه نداشت و بی بدیل بود.
مدرس زاده در پایان اشاره ای نیز به حضور بهار در کاشان کرد که در خرداد 1320 و پس از پایان کلاس های دانشگاه، مدتی در همین خانه، میهمان ابراهیم خلیل خان عامری بود و قصیده ای نیز در این باره سرود.
مهدی نوریان، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان با توجه به حضور بهار همراه با علی اصغر حکمت و حبیب یغمایی در کاشان و قمصر و شرح آن در خاطرات یغمایی در خرداد 1320، درباره حضور تلخ بهار در اصفهان صحبت کرد: در سال 1312 مأموران تأمینات، صبح عید نوروز به خانه ملک الشعرا بهار ریختند و او را با خود بردند که باید وصف آن را در حبسیات او خواند. پنج ماه در حبس بود و بعد به اصفهان تبعید شد و ابتدا به منزل صدرالمحدثین رفت. کسی که وقتی در مسجد شاه اصفهان به منبر می رفت تا میدان نقش جهان جمعیت گرد می آمد و آواز بسیار خوشی نیز داشت و گوشه صدری در موسیقی ایران به نام اوست.
صدرالمحدثین با آنکه میدانست بهار مغضوب است اما میزبانش شد که قصیده «گر که صدر اندر اصفهان نبدی/ اصفهان نیمه جهان نبدی» وصف این روزهاست.
این مصحح دیوان مسعود سعد سلمان اضافه کرد: حسن سلطانی که تاجر فاضلی بود و پسرش منوچهر، ویلون نواز و فیزیکدان برجسته ای شد، خانه ای به بهار داد و به انحای مختلف به حالش رسیدگی میکرد و بهار نیز از او به نیکی یاد کرد. جمشید امیربختیاری هم در اصفهان به بهار ارادت داشت و روایت کرده است در عصر عید نوروز 1313 به دیدنش رفتم. گفت دلم گرفته و برویم قدم بزنیم. از پل خواجو تا پل مارنان در حاشیه زاینده رود قدم زدند، بهار بداهه قصیده 70 بیتی سرود و او می نوشت که مطلعش، «نوبهار است و بود پرگل و شاداب چمن/ همه گلها بشکفتند به غیر از گل من» بود.
این ادیب پیرامون اینکه مراسم بازگشایی کتابخانه ملک الشعرا بهار در کاشان برگزار شد، خاطرنشان کرد: بهار در آن یک سال تبعید، حدود شش هفت هزار بیت سرود. البته او را آزار می دادند و حکم تبعیدش به یزد آمد که با وساطت رجال شکسته شد. او با اقتدا به کارنامه بلخ حکیم سنایی غزنوی، منظومه «کارنامه زندان» را سرود و حتی از فتنه جویان نام برد. مصاحبه ای از فرزند استاد، زنده یاد پروانه بهار خواندم که در هنگام تبعید بهار به اصفهان، هفت سال داشت، روایت کرده بارها پیش آمده بود که غذا در خانه نداشتیم و اصفهانی ها به ما کمک می کردند.
نوریان افزود: ملک الشعرا در آن شرایط سخت، چندین بار شاهنامه را خواند و بر آن حاشیه نوشت که نشان می دهد او آنقدر در متون غور کرده بود که توانسته بود بی منبع و بی مرجع، بر آن تحشیه بنویسد و حتی ابیات الحاقی را نیز استباط کرده بود. جالب است بدانید در اصفهان با همه آن گرفتاری ها، شرح حال فردوسی را در مجله باختر که سیف پور فاطمی در می آورد، نوشت. مقالاتی که نه چکیده داشت و نه کلید واژه اما بر همه مقالات امروزی می ارزید.
او در پایان از توصیف پرویز ناتل خانلری یاد کرد که بهار را آخرین ادیب سنتی ایران به معنای کلاسیک آن دانست.
و بعد، اصغر دادبه، مدیر بخش ادبیات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی به ایران دوستی بهار پرداخت و گفت: بهار با همه وجود ایران را دوست داشت و به جرأت می گویم اگر فقط یک حافظ و نظامی و سعدی و فردوسی و خیام و عطار داریم، تنها یک بهار داریم، زیرا او همه چیزهایی را که لازمه یگانگی است، دارد و این برای جامعیت او کافی است که در هر زمینه ای که عمل کرد، جامع بود.
او افزود: بهار نیک میدانست مظروف بی ظرف ممکن نیست. مظروف ارزش های ملی و دینی است و ظرف آن، وطن ماست و اگر ایران نباشد، آن ارزش ها رنگ می بازند. در تاریخ بزرگان ما می دانستند این ارزش ها به تعبیر اهل منطق لایجتمع نیستند.
این استاد زبان و ادبیات دانشگاه طباطبایی خاطرنشان کرد: بهار هرچه کرد برای ایران کرد و حتی وقتی مجلس وکیل یا وزیر فرهنگ بود، برای خود کیسه ندوخت و وقتی کنار گذاشته شد، قصیده ای سرود که «ز لطف خسرو ایران زمین بهار اینک/ شد از مغاک سیاست بر آسمان ادب» مطلع کنایه آمیزش بود. هرچند معتقدم چه خوب شد که بهار به آسمان ادب رفت. او که وقتی هیچ خبری از سبک ادبی نبود، سبک شناسی را نوشت.
دادبه اضافه کرد: او در خدمت میهن و فرهنگ میهن بود و بیانیه اش را در قصیده پیام میهن بیان کرده که مطلعش «به هوش باش که ایران تو را پیام دهد/ تو را پیام به صد عز و احترام دهد» است. او همه عمر در سوختن و ساختن گذراند و متوقف نماند و پیش رفت.
او تأکید کرد:اگر این فرهنگ نماند، هیچ برای ما نخواهد نماند و ما نیز نخواهیم ماند و اگر نمانیم، گمان نکنید ما را بر صدر خواهند نشاند. زبان فارسی در حلقه تنگ محاصره است پس باید به فرزاندان خود، گلستان و بوستان بیاموزانیم و نسل آینده را با این ادبیات تربیت کنیم تا بماند.
آخرین سخنران، چهرزاد بهار، تنها فرزند بازماند ملک الشعرا بهار بود. در بخشی از سخنان او آمد: «با مرگ خواهر بسیار عزیزم، پروانه بهار در تابستان سال 1401 من آخرین فرزند بهارم که این بخت را دارم که در یک همچون محفل باشکوه فرهنگی و در این سرای مجلل زیبا و اصیل که صاحبان آن از دوستان نزدیک و صمیمی پدرم بوده اند شرکت کنم؛ پدرم حتی یک بار بنا به دعوت مرحوم میرزا ابراهیم خلیل خان عامری در تابستان سال 1320 به شهر کاشان و همین مکان تاریخی آمده بود و مثنوی «از تهران تا قمصر» را به یادگار آن سفر ساخت که در جلد دوم دیوان بهار ثبت شده است:
بیا تا سوی قمصر بار بندیم / دو روزی بر بروت ری بخندیم / از آنجا تا به کاشان تازتازان / ز کاشان تا به قمصر نازنازان
بهار به رغم همه رنج ها و دردها و گرفتاری های زندگی پرتلاطمش مردی صبور و پایدار و مقاوم بود. او قصیده «آمال شاعر» را درست پس از گذراندن دوران تلخ زندان و تبعیدش در نخستین سالهای دهه 1310 و نیز درد پایان ناپذیر تنگ دستی اش سرود که پر از نشانه های امید و عشق به زندگی است و هرگز تسلیم دردهای جانکاه روزگار نشد:
شد کشور ایران چو یکی باغ شکفته/ از ساحل جیحون همه تا ساحل اروند
کلام را با رباعی بهار ختم میکنم؛ همان که به روی سنگ گنبد مزارش در آرامگاه ظهیرالدوله حک کرده ایم:
عمری بسپردیم به کام دگران / ما در تشویش و قوم در خواب گران / القصه وطن را به دو چشم نگران / رفتیم و سپردیم به هنگامه گران
روحش شاد و نامش همیشه بلند آوازه.
سپس محمدتقی سعیدی، خواننده و موسیقیدان اصفهانی و از شاگردان جلال الدین تاج اصفهانی و سید حسن کسایی به اجرای برنامه پرداخت.
پایان بخش این محفل گشایش کتابخانه ملک الشعرا بهار با حضور فرزندش بود.
همچنین در پایان این برنامه اعلام شد «طاهر صباحی» فرش پژوه و مجموعه دار ساکن اروپا طی پیامی بخشی از کتابخانه شخصی خود را به این مجموعه اهدا خواهد کرد.