قالی های هستی و هوناز عنوان برتر اولین جشنواره ملی قالی فاخر را به دست آورده اند
ایسنا/ براساس آخرین خبرهای بدست رسیده، قالی های هستی و هوناز عنوان برتر اولین جشنواره ملی قالی فاخر را به دست آورده اند.
داستان «هستی»
علی بردبار، مدیر بنیاد هنری بردبار با اشاره به استفاده از داستان سیمرغ منطق الطیر عطار نیشابوری در «قالی هستی» میگوید: داستان سیمرغ در منطق الطیر عطار از این قرار است که گروهی از پرندگان برای یافتن پادشاهشان سیمرغ، سفری را آغاز می کنند. در هر مرحله، گروهی از پرندگان از راه باز می مانند و به بهانه هایی پا پس می کشند تا اینکه درنهایت و پس از عبور از هفت مرحله، از آن گروه انبوه پرندگان تنها 30 مرغ باقی می مانند و با نگاه کردن در آینه حق متوجه می شوند که سیمرغ در وجود خود آنهاست. درنهایت، پرندگان با این خودشناسی جذب جذبه خداوند می شوند و حقیقت را در وجود خویش پیدا می کنند. این داستان در منطق الطیر عطار مبنای بافته شدن «قالی هستی» قرار گرفت.
او پیرامون اینکه قالی های هستی و هوناز عنوان برتر اولین جشنواره ملی قالی فاخر را به دست آورده اند، ادامه می دهد: «قالی هستی» براساس داستان سیمرغ در منطق الطیر عطار نیشابوری طراحی شده است. در طرح این قالی، شمس در مرکز قرار دارد و فرشته هایی به دور شمس رقصانند و نظاره گر داستان سیمرغ؛ یعنی تلاش می کنند که انسان به سیمرغ وجود برسد. گویا چنین است که «دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای، فرشته ات به دودست دعا نگه دارد...» و سیمرغ در قالب پرندگان مختلف نشان داده شده که به سیمرغ وجود در لچک قالی می رسد. در حاشیه دور تا دور قالی فرشتگانی وجود دارند که نظاره گر پهنه هستی هستند و درنهایت، عطار به شمس وجودی خود و در ترنج به سیمرغ وجود می رسد.
بردبار با بیان اینکه «قالی هستی» براساس نقشه های دستی توسط گروه هنری بردبار طراحی شده، به علت انتخاب نام «هستی» برای این قالی اشاره و تصریح می کند: آثار ما همیشه دارای نام هستند که آن نام باید با اثر سنخیت داشته باشد اما طرح این قالی به رغم داستان عمیق خود، از روز اول اسم نداشت و فقط موضوع آن براساس طرحی از داستان سیمرغ در منطق الطیر عطار شکل گرفته بود. این قالی در شمال غربی ایران و در یکی از روستاهای دامنه کوههای ساوالان بافته شد و «هستی» دختر یکی از بافندگان این قالی بود.
در یکی از روزهایی که دار این قالی برپا شده بود و هنوز در این فکر بودیم که خدایا نامش را چه بگذاریم و منتظر یک نام بودیم؛ دختر بچه خانواده ای که بافت این قالی را به عهده داشتند کنار دار قالی نشسته بود، من در بدو ورود اسم او را پرسیدم، گفت «اسم من هستی است» و به این ترتیب «هستی» شد نام این قالی... بطوریکه در چشم های هستی هم می شود هستی را دید و من فکر می کنم تمام مسیرهای «قالی هستی» بر محور عاشقانه منطق الطیر عطار پیش رفت.
مدیر بنیاد هنری بردبار با اشاره به اینکه «قالی هستی» دارای ابعاد 3 متر و 80 سانتیمتر در 2 متر و 30 سانتیمتر است که از سال 1397 تا 99 بافته شد، می افزاید: رنگ آمیزی این قالی براساس رنگدانه های طبیعی (گیاهی) بافته شده و برای بافت آن از پشم دست ریس گوسفند زنده ایرانی و از دست چین بهاره استفاده شده است، چرا که لطافت و درخشندگی پشمی که گوسفند برای سرخوشی خود رها می کند با پشم گوسفندی که کشتار می شود ازنظر رنگرزی و کیفیت، تفاوت بسیاری دارند؛ یعنی هیچ عنصر شیمیایی در بافت «قالی هستی» دخالت نداشت. «هستی» یک قالی با طراحی منحصر بفرد است که به لحاظ کیفیت در ردیف قالی های مکتب صفوی قرار میگیرد و مانند آن در هیچ موزه ای دیده نشده است.
او با اشاره به اینکه «قالی هستی» عنوان برگزیده اولین جشنواره ملی قالی فاخر را به دست آورده، میگوید: «هستی» با هدف جایزه بافته نشد بلکه با هدف دل و اجرای اصول صحیح قالی ایران بافته شد و بعد از آن در جشنواره ملی قالی فاخر نیز ارائه شد و مقام قالی فاخر در رسته خود را دریافت کرد اما هدف از بافت آن، هدفی برآمده از دل بود و من همیشه گفته ام که آن جایزه تقدیم به خود هستی است، یعنی از هستی به خود هستی.
بردبار اضافه می کند: در بافتن قالی، مکان و زمان اهمیت بسیاری دارد، «قالی هستی» در طبیعت بکر ساوالان در شمال غرب ایران بافته شد، در خانه ای که هر زمان من به آنجا می رفتم بوی عطر گلاب گونه اش به خوبی حس میشد و روح را جلا میداد... «قالی هستی» تأثیر وجودی خود را بر هر بیننده ای خواهد گذاشت، چرا که وقتی یک مسیر زیبا از پس سختی گذشته باشد کار خود را خواهد کرد. این اثر به هویت ما تعلق دارد، چرا که همه ما نسبت به هویت و پیشینه خود مسئول هستیم و در مسیر تکامل و کمال، میل به خلق بهتر داریم، زیبایی های بسیار خوبی هم در دنیا اتفاق افتاده و ما باید روی رشته موضوعی خودمان یعنی قالی دستباف ایرانی پرده های زیبای بیشتری بیندازیم؛ بنابراین اینکه چه چیزی را و چطور ارائه می کنیم اهمیت بسیاری دارد و ما به خوبی میدانیم که عاشقی کار سری نیست که سر بر بالین است...
مدیر بنیاد هنری بردبار با بیان اینکه تمام تولیدات ما در شمال غرب ایران انجام می شود، درباره علت انتخاب این منطقه جغرافیایی برای تولید میگوید: چند موضوع موجب تولید در این منطقه شده است؛ اول اینکه ازلحاظ سوق الجیشی اهمیت خاصی دارد، عشایر بکر شاهسوند در آن منطقه زندگی می کنند و ما دستباف های عشایر را هم تولید می کنیم یعنی تکنیک های عشایری که در حال از بین رفتن بود را احیا کرده ایم و الآن بافته می شوند.
مورد بعدی این است که از لحاظ روستایی و آب و هوایی هم شرایط بکری دارد و چون داستان قالی به نحوی است که یک داستان در پشت نهان دارد به نظر من شاید در شهرها نمیتوان آن را بافت یعنی زندگی شهری و اجتماع و روزمرگی و موضوعات مختلف زندگی، تفکر و اندیشه آدمی را به سمت موضوعات دیگری سوق می دهد و ذهن در آن خلسه دل نیست و تأثیر این موضوع روی رقص گره ها بسیار مهم است، یعنی من آن تأثیری که یک اثر باید بگذارد را حس نمیکنم و برعکس، این تأثیر در روستاها بیشتر حس می شود.
به نظر من همیشه گنج ها در پس رنج ها و در دوردست ها بوده است یعنی در دسترس نبوده اند، چرا که حس محیط و حس افکار در بافت تأثیر خواهد گذاشت. انرژی کسانی که «هستی» و «هوناز» را بافتند روی سطح این قالی هم پراکنده است و نشان می دهد که «هستی» را در یک آرامش فکر و روح و روان بافته اند و این آرامش را میتوان روی قالی حس کرد.
او تأکید می کند: کلیت موضوع «قالی هستی» و همه قالی هایی که می بافیم عاشقی است و من اسم بافته هایمان را دل بافته میگذارم، برای دلم بافته می شوند، اثر تجاری نیست، اگرچه تجارت هنر مبحث مهمی است اما این قالی ها دل بافته های ما هستند و ما باید در رشته خودمان یعنی قالی ایرانی نسبت به وظیفه که داریم خدمت کنیم و هر کاری که انسان انجام می دهد در درجه نخست وظیفه و خدمتی در حق خودش است و در مسیر زیبای قالی ایرانی، حال دل ما هم بسیار خوب خواهد شد.
داستان هوناز
بردبار با بیان اینکه «هوناز» نام قالی دیگری از تولیدات گروه هنری بردبار است که در ردیف قالی های تمام ابریشم، برنده جایزه ملی اولین جشنواره قالی فاخر شده، میگوید: «هوناز» در لغت به معنی ناز و کرشمه الهی است. «قالی هوناز» یک اثر منحصر بفرد از نظر رنگرزی بر ابریشم است که مقوله رنگرزی، داستان عاشقانه ای است و هر قسمت از مراحل اثر از ایده و طراحی و رنگرزی و مسیر بافت، زیبایی خود را دارد. داستان رنگرزی گیاهی رمان عاشقانه دل بر تار است و در این میان، خالق رنگ ها خداوندی است که همه رنگها را از بی رنگی آفریده است و در این میان، «قالی هوناز» ناز و کرشمه الهی است که آسمان زیبای خداوندی در آن رنگ شده است.
او ادامه می دهد: هرکدام از رنگ های «قالی هوناز» پروسه خود را دارد و صبر و تخصص خودش را می خواهد. هر رنگ مانند یک مراسم یک آیینی است، مثلاً رنگ سبز در هر اثر یا هر بافته، آیین خودش را دارد و به همین دلیل است که در قالی، دو رنگ سبز یکسان وجود ندارد، چرا که رنگ بر اساس آن اندیشه و افکاری شکل میگیرد که برای اثر در نظر گرفته شده است. رنگ آبی در «قالی هوناز» با آبی در «قالی هستی» یکی نیست و هیچ آبی مثل هم نیست چون در اصل ما می خواهیم از بی رنگ وجود به رنگ برسیم و شاید دید رنگ ها در هر چشمی متفاوت است یعنی شاید نوع دیدن یکسری رنگ های آبی یا سبز یا قرمز یا هر رنگ دیگری در چشم های ما فرق می کنند و این واقعاً در رنگ اتفاق می افتد؛ رنگ یک حس و یک اندیشه است.
مدیر بنیاد هنری بردبار با اشاره به طرح موجود در «قالی هوناز» اضافه می کند: در طرح «قالی هوناز» محرابی وجود دارد که در یک نقطه به صفر و از طرف دیگر به آزادی و رهایی می رسد. محراب یعنی رسیدن به وحدت و به آن نقطه ای که بالاتر از آن نیست. آن عظمت، قدرت و آن خداوند به یک نقطه ختم نمی شود بلکه ما به نقطه ای برای تمرکز می رسیم و نامش را محراب میگذاریم و این نظر شخصی من است و نه از بعد مذهبی بلکه از بعد آزادگی به آن نگاه میکنم.
ما در همه عبادت ها به یک نقطه می رسیم و آن محراب است. از سوی دیگر، رقصی که با موتیف های قالی ایران در وسط قالی هوناز طراحی شده رقص نمادین دختری آزاد در شاخ و برگ و اسلیمی های وجود است که از طرف دیگر به آزادی می رسد یعنی از یک راه به محراب و نیایش و صفر خداوندی خود و از طرف دیگر به عظمت مافوق خداوندی می رسد مانند آن ستاره ای که پیدا شد و ذهن بشر، میلیون ها سال از آن دور است؛ اما بالاتر از آن محرابی که خداوند با آن عظمت برای ما نشان داده و مشخصه ای برای رهایی و آزادی و بی انتهایی وجودش است که این موضوع در قالی هوناز دیده شده است.
او خاطرنشان می کند: موضوع و ترکیب رنگهای «قالی هوناز» و اسلیمی های دور محراب، هویتی از قالی ایرانی است؛ ما با حفظ اصالت ها و هویت ها طراحی می کنیم یعنی نمی خواهیم هویت ها و اصالت هایمان را از بین ببریم ولی بر پایان اصالت ها تعصب نداریم، چرا که اصالت ها می تواند به کمال برسد و به نظر من رنگ هایی که امروز در «قالی هوناز» دیده شده رنگ هایی است که شاید با رنگ های سه سال قبل یعنی قبل از به وجود آمدن کرونا متفاوت بوده و بعد از کرونا هم تغییر کرده است؛ چرا که هر ثانیه از طبیعت، یک حالت و یک رنگ است و به نظر من رنگ است که بر نقش، جلوه دیگری می بخشد و ما این موضوع را در دل بافته هوناز دیدیم؛ رنگ های قالی هوناز از سطح بسیار بالایی برخوردارند.
بردبار می گوید: هوناز را «اعظم» بافت، در شمال غرب ایران... سپس تأکید می کند: قالی را عشق می بافد، قالی را فخر می بافد، قالی را آزادگی می بافد، قالی را کرامت انسانی می بافد، قالی را فقر نمی بافد و اگر یک قالی را فقر بافت ما فقیرش کرده ایم. من همیشه میگویم هنر زمانی جلوه پیدا می کند که همه مسیر درست باشد. ما معمولاً به قالی ایرانی مسیر فقر می دهیم درحالی که ما مسئول آن هستیم و اگر آن را فقر بافت ما فقیرش کرده ایم. این فخر، متعلق به من نیست، متعلق به همه است و من فقط واسطه اش بوده ام اما خودش انتخاب می کند که به دیدن زیبایی مسیر برویم و قطعاً برای دیدن زیبایی مسیر باید همه این مسائل پشت سرهم درست باشد و مثل فخر، اگر فقر هم قالی را ببافد بازهم ما آن را فقیر کرده ایم.
مدیر بنیاد هنری بردبار تصریح می کند: اگر دو قالی «هستی» و «هوناز» جایزه گرفته اند اینطور فکر شده که یک روز گذرگه خسروان شوند، روزی عده ای بر این قالی ها خواهند نشست و داستانها را از دل قالی ها بیرون می کشند، درست مانند هزار قالی قدیمی که داستانهایی در دل گره به گره آنها نهفته است و با تو سخن می گویند و میتوان با دیدن و لمسِ آن بافته و از دل گره هایش و از آن تفکری که قالی براساس آن بافته شده، زبان ده ها و صدها سال قبل را حس کرد. در این میان، تنها چیزی که می تواند به تو کمک کند فقط عشق است و عشق بی نیازی است یعنی همه مسیر مستقیم بودن را باید در این مسیر در نظر بگیری و اگر قسمتی از این مسیر لغزنده باشد شما به «هستی» و به «هوناز» نمی رسی.
او ادامه می دهد: منطقه بافت یک قالی باید مشخص شود، دو قالی «هستی» و «هوناز» در منطقه شمال غرب ایران اما در مکتب صفوی بافته شدند و اصفهان پایتخت صفوی است. من اصفهان را یک موزه جهانی می بینم. حکومت صفوی، هنرمندان گوشه و کنار این مرزوبوم را در اصفهان جمع کرد و هنر زیبای ایران زمین را در اصفهان به جهان نشان داد و نقش جهان شکل گرفت. امروز هر هنرمند این شهر مسئول ارائه هنرهایی فاخرتر از صفوی است و کسی که در این شهر زندگی می کند و در مسیر هنر قدم میگذارد مسئولیت بسیاری دارد.
در اصفهان می شود همه حس های صفوی در هنر را احساس کرد، بنابراین مرکز ارائه قالی هم باید اصفهان باشد چون پایتخت صفوی است و ما هم تمایل به این داشتیم که صدای هنر ایران از نقش جهان به جهان برسد، چرا که نقش جهان گذر تاریخی ایران است و هر محقق، جهانگرد و هرکسی که اراده سفر به ایران می کند قطعا از اصفهان گذر خواهد کرد و اینجا گذری از هنر ایران است؛ از این رو باید روی ارائه هنر در اصفهان بسیار کار شود، چرا که صدای هنر دنیا و البته نقش جهان است.
بردبار با تأکید بر اینکه هیچ چیزی به هیچ کسی تعلق ندارد، می افزاید: من نمی توانم خودم را متعلق به «قالی هستی» بدانم چون هستی متعلق به همه است. هیچ چیز در دنیا به تو تعلق ندارد. «قالی هستی» هرکجای دنیا باشد کار خودش را خواهد کرد و تأثیر خود را خواهد گذاشت و هدف و معنی قالی همین موضوع بوده است، چرا که عاشقانه ها بر قالی ایرانی اتفاق افتاده است. قالی یک زبان است که علاوه بر اندیشه نشستن بر روی آن و استفاده هایش در محیط زندگی، در بستر زندگی بافته شده و از یک اندیشه گرهی ایجاد شده است.
مدیر بنیاد هنری بردبار با اشاره به انتخاب نام های زنانه برای قالی های «هستی» و «هوناز» میگوید: خدا هیچ چیزی را بدون دلیل به ما نداده و در این میان، چشم هم برای دیدن است. وقتی در مسیر طبیعت راه می روید، وقتی باران می آید به خصوص در طبیعت شمال غرب رنگ ایران، خاک، رنگ عجیبی دارد. خاک در کویر یک رنگ و در کوهستان رنگ دیگری دارد، ولی زمین در تفکر ما به معنای رود و دشت و کوه است. زمین، زن است، زایش است و در آن زایش اتفاق می افتد و آن لحظه ای که میخواهی رنگ ها را در نقشه قالی انتخاب کنی باید به همه این موضوعات فکر کنید و یکی از موضوعاتی که در نتیجه آن زیبایی حاصل می شود این است که هر چیزی سر جای خود قرار بگیرد و در این بین، زیبایی و شناخت رنگ، بزرگترین معلم انسان هم طبیعت است، طبیعت همه چیز را به تو داده است.