وضعیت رقت بار حفاظت و مرمت برخی آثار تاریخی
ایسنا/ براساس آخرین خبرهای بدست رسیده، یک کارشناس مرمت از وضعیت رقت بار حفاظت و مرمت برخی آثار تاریخی سخن گفت.
فرهاد نظری، کارشناس مرمت و احیای بناهای تاریخی و مدیرکل پیشین دفتر ثبت آثار و حفظ و احیای میراث بیان کرد: نمیتوان قضاوت همگونی درباره کارهای حفاظتی و مرمت بناهای تاریخی ایران داشت و وضعیت محافظت و مرمت از آثار و بناهای تاریخی را در یک جمله بیان کرد. بخش عمده آثار و بناهای تاریخی در اختیار و تملک وزارت میراث فرهنگی است و تعداد قابل توجهی از آثار و بناهای تاریخی مانند خانه ها در اختیار مردم است. اگرچه کم نیستند آثاری که متولی آنها سازمان اوقاف است یا آثاری که در تملک و اختیار شهرداری ها یا سایر نهادهاست.
مرمت مسجد شیخ لطف الله صدای همه را درآورد
او در عین حال که نسبت به وضعیت حفاظت آثاری که مالک خصوصی دارند یا در اختیار دستگاه هایی غیر از وزارت میراث فرهنگی هستند، ابراز بی اطلاعی کرد، آثاری را که مستقیماً توسط وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، حفاظت و مرمت می شوند به چند دسته تقسیم کرد و افزود: مثلا آثاری که در فهرست میراث جهانی ثبت شده اند، این آثار وضعشان بهتر از سایر آثار و محوطه های تاریخی است. اگرچه در سالهای اخیر به خاطر عواملی مانند کمبود بودجه، وضع حفاظت و مرمت این آثار هم مطلوب نبوده، اما از مابقی آثار در وضعیت بهتری بسر می برند. لازم است بگویم به صرف اختصاص بودجه هم نباید بگوییم وضع این آثار مطلوب است؛ چرا که مرمت ها و اقدامات حفاظتی غیرعلمی و سنجیده ممکن است موجب خسارت شود، نمونه اش مرمت نادرست گنبد مسجد شیخ لطف الله در چند سال قبل است که صدای همه را درآورد.
این کارشناس مرمت پیرامون وضعیت رقت بار حفاظت و مرمت برخی آثار تاریخی اضافه کرد: مرمت گنبد مسجد شیخ لطف الله نمونه درخور تأملی است. چنین رفتاری با این مسجد بی نظیر پرسش برانگیز بود، از این جهت که کار به کجا رسیده که گنبد یکتا و منحصر بفرد مسجد شیخ لطف الله عرصه آزمون و خطا شود؟ به نظر من یکی از عوامل چنین اتفاق ناگواری، نبود شناخت کافی از ارزش های میراث فرهنگی است. این ناآشنایی در سطوح گوناگون دیده می شود، والا مگر می شود ما بدانیم که مسجد شیخ لطف الله چه گوهر یکدانه و بی همتایی است و به آن شکل کاشی های گنبدش را مرمت کنیم. پر واضح است که یک جای کار می لنگد.
البته دست اندرکاران مرمت قصدشان حفاظت و نگه داشتن این آثار است، اما احتمالا لوازم این کار فراهم نیست. منظورم از لوازم کار، شناخت و درک ارزش های آثار و بناهای تاریخی، فنون و مهارت های کافی، تعهد، علاقه و صد البته اخلاق حرفه ای و مواردی از این دست است. به هر حال، مرمت گنبد شیخ لطف الله زنگ خطر بود، از این باب که وزارت میراث فرهنگی نسبت به نتیجه کار، اطلاع و اطمینان کافی حاصل نکرده بود. از همین رو، نتیجه کار همه را شگفت زده کرد.
دلم می خواست به حال سیراف گریه کنم
این استاد دانشگاه پیرامون وضعیت رقت بار حفاظت و مرمت برخی آثار تاریخی ادامه داد: دسته دیگری از آثار، آنهایی هستند که در فهرست موقت یا فهرست انتظار ثبت جهانی قرار دارند و قرار است روزی در فهرست میراث جهانی ثبت شوند. بیشتر این آثار و محوطه ها هم به عنوان پایگاه ملی اداره می شوند. وضع برخی از اینها بد نیست، اما تعدادی از آنها وضع رقت باری دارند، مانند سیراف. من قبل از عید از سیراف بازدید کردم، دلم می خواست به حال این شهر تاریخی که روزی از پرآوازه ترین شهرهای جهان بود، گریه کنم. چند روز قبل هم محوطه موسوم به معبد آناهیتا در کنگاور را دیدم که نسبت به سالهای قبل اندکی بهتر بود اما فقط اندکی بهتر بود.
نظری با بیان اینکه اگرچه کارشناسان میراث فرهنگی مجدانه برای محافظت از این آثار می کوشند، اما مسائلی مانند کمبود کارشناسان متخصص و خبره، ناکافی بودن بودجه یا ضعف های مدیریتی موجب پدید آمدن چنین وضعی می شود، اظهار کرد: صرف نظر از مسائلی مانند کمبود بودجه، نبود برنامه حفاظت نیز موجب خسارتهای جبران ناپذیری در سالهای قبل به معبد آناهیتا شده است. از قضا، این خسارت ها نتیجه کارهایی است که به اسم مرمت صورت گرفته اند. این محوطه از اواخر دهه 40 تا کنون بطور متناوب رها شده یا گاهی بودجه ای به آن تخصیص داده شده و کارهایی انجام شده و این کارهای مقطعی چون براساس یک برنامه مدون و بلند مدت نبوده، خودش موجب اشکالاتی شده است.
نام آناهیتا را تغییر دادند
مدیرکل پیشین دفتر ثبت آثار و حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی گفت: بررسی اقدامات حفاظتی محوطه معبد آناهیتا موضوع یک همایش پر و پیمان است. فقط به یک اتفاق به ظاهر ساده، اما مهم و عجیب اشاره می کنم تا معلوم شود چطور این محوطه به عرصه ای برای ایده پردازی های باستان شناسان و مرمتگران تبدیل شده است؛ دو سه دهه قبل در اقدامی عجیب و شگفت آور، نام این محوطه را تغییر دادند. در سال 1310 این محوطه با نام «خرابه های کنکبار قدیم» ثبت شده بود، اما به صورت رسمی نام آن را به معبد آناهیتا تغییر دادند.
به نظرم عنوانی که در سال 1310 برای اینجا انتخاب کرده بودند درست و دقیق بود، اما نمیدانم چرا در چند دهه قبل، سازمان میراث فرهنگی گواهی ثبت المثنی صادر کرد و نام این محوطه را به معبد آناهیتا تغییر داد. این اقدام از چند جهت اشتباه بود، نخست این که گواهی یا لوح ثبتی این بنا موجود بود و مفقود نشده که ناگزیر به صدور المثنی شوند. مهمتر اینکه این تغییر نام اصلاً مبنای علمی نداشت، زیرا گروهی از دانشمندان و باستان شناسان بر این باورند که اینجا کاخ خسرو پرویز است و اساسا معبد آناهیتا نیست. بنابراین نام «خرابه های کنکبار قدیم» اصلا مناقشه برانگیز نبود، اما نام معبد آناهیتا تأییدی ضمنی بر نظر گروهی از باستان شناسان و نادیده گرفتن فرضیات دیگر است، از قضا این فرضیات بیشتر با واقعیت جور در می آید.
حال نامطلوب گودین تپه
این کارشناس مرمت همچنین به وضعیت نامطلوب گودین تپه اشاره کرد و توضیح داد: در همین سفر اخیر، سری هم به گودین تپه در نزدیکی کنگاور زدم. به نظرم آنجا ته خط است. گودین تپه یکی از مهمترین محوطه های باستانی ایران است. این محوطه یکی از برنامه های باستان شناسی در دهه های 1960 و 1970 بود که توسط یک هیات کانادایی به سرپرستی تامس کایلر یانگ انجام شد و نتایج شگفتی داشت. پس از آن کاوش ها، تقریباً هیچ اقدام حفاظتی آنجا صورت نگرفته و حتی چنین محوطه مهمی به گمانم حریم حفاظتی هم ندارد. بنابرین حتی برخی از آثار مهمی که در اختیار وزارت میراث فرهنگی هم هستند شاید از شرایط مطلوب و استانداردی برخوردار نباشند.
نظری درباره تغییر کاربری بناهای تاریخی که به منظور احیا و حفاظت آنها صورت میگیرد و برخی از کارشناسان مرمت های آنها را "عامه پسند" دانسته اند، اظهار کرد: نمیتوان درباره حفاظت و مرمت آثار تاریخی در ایران قضاوت کلی کرد، زیرا حفاظت و مرمت با کیفیت های گوناگونی صورت میگیرد، مثلا کارهایی که در چغازنبیل، تخت جمشید و نقش رستم در حال انجام است با آنچه در خانه های یزد یا تهران در حال رخ دادن است، اقتضائات متفاوتی دارد و نتیجه کار هم طبیعتاً متفاوت از کار درمی آید. بنابراین میتوان بطور موردی به کیفیت حفاظت و مرمت پرداخت، مثلا در مرمت و احیای خانه های بافت تاریخی یزد یا ماسوله شاهد نوعی از مرمت «توریست پسند» هستیم.
نگران تخلیه بافت تاریخی ماسوله و یزد از ساکنان اصلی
او افزود: یکی از نقدهای من به این قبیل کارهای مرمتی و احیای این خانه ها در بافت هایی مثل ماسوله یا یزد این است که قریب به اتفاق خانه ها را باب طبع گردشگران مرمت می کنند و اغلب خانه ها کاربریشان از خانه به هتل، رستوران و بومگردی تغییر می کند و این خطر را در پی دارد که بافت تاریخی از ساکنان اصلی تخلیه شود و جای آنها را مهمانان و گردشگران بگیرند.
شاید در ابتدای امر، تبدیل خانه ها به بومگردی و هتل و رستوران عیب و ایرادی نداشته باشد یا حتی ممکن ترین راه نجات این خانه ها باشد، اما باید بدانیم روند بی رویه و فراتر از قاعده تبدیل خانه ها به بومگردی، هتل سنتی، رستوران و ... این خطر را ایجاد میکند که بافت تاریخی از اهالی و ساکنانش خالی شود و میراث فرهنگی ناملموس بافت تاریخی از قبیل آداب و رسوم، فنون، مهارت ها و دانش هایی که محصول زندگی نسل های پی در پی مردمان آن بافت است و به مثابه جان آنجاست، از بین برود. خلاصه اینکه، آنچه در این دو شهر بخصوص یزد و ماسوله در حال انجام است این نگرانی ها را ایجاد می کند.
این کارشناس مرمت بیان کرد: البته ناگفته نماند که اگر این قبیل مرمت ها و تغییر کاربری ها اتفاق نمی افتاد، شاید اصل آثار از بین می رفت. ایده آل یا وضعیت بهتر این است که بافت تاریخی با حیثیت و هویت اصیلش حفاظت شود. بد نیست به نمونه چالش برانگیز دیگری هم اشاره کنم، موزه خانه های روستایی سراوان در فومن. درباره این سایت موزه نقد و نظرهای بسیار متنوع و گله متناقضیان عرضه شده است. برخی از کارشناسان موافقند و بعضی هم این کار را خالی از عیب و اشکال نمی بینند. منتقدان می گویند بهتر آن بود که خانه ها را در محل اصلی خود حفاظت میکردند، نه اینکه این خانه های چوبی ارزشمند را از نقاطی از استان گیلان به یک نقطه دیگر منتقل کنند.
نظری افزود: آنچه در موزه دیده می شود کالبد بی جان خانه هایی است که هیأت لوکیشن و شهرک های سینمایی پیدا کرده است. از طرفی، به نظر می رسد حفظ این خانه ها در محل اصلی خود هم هزینه کمتری داشت و هم ارتباط اثر و بستر از بین نمی رفت. گاهی کارهایی که در بناهای تاریخی انجام می شود که نه تنها ضروری نیست، بلکه ممکن است زیان بار باشد.
او همچنین به نقش آموزش در مرمت اشاره کرد و توضیح داد: جا دارد به بحث آموزش حفاظت گران یا به قول همکارانم مرمتگران هم اشاره گذرایی کنم؛ زیرا با بحث ما مرتبط است. این موضوع را از دو جنبه میتوان بررسی کرد، یکی مرمتگران سنتی که همان استادکاران دانشگاه نرفته هستند که تعدادشان هر روز رو به کاهش است و دیگر کارشناسان دانشگاهی مرمت که برخلاف استادکاران، تعدادشان رو به افزایش است و در حال حاضر نسبت متعادلی میان این دو گروه برقرار نیست. از سویی، بسیاری از فنون و مهارتهای سنتی مرمت در سینه این استادکاران بوده و هست و چنانچه به نسل آینده منتقل نشود دچار خسران و زیان خواهیم شد، کما اینکه شده ایم.
خطر انحلال مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی برای مرمت
نظری افزود: در سالهای اخیر شاهد گسترش و تأسیس رشته مرمت در شاخه های گوناگون در دانشگاه ها و مراکز آموزشی در اقصی نقاط ایران بوده ایم. مهمترین ضعف آموزش مرمت در دانشگاه ها، نداشتن ارتباط با بخش های اجرایی و عملی است. به عبارتی، آموزش دانشگاهیِ مرمت به سمت و سوی مباحث نظری متمایل شده و ناگفته پیداست که چنین آموزشی خالی از ضعف نیست. حتی بسیاری از استادان دانشگاهی هم خودشان ارتباطی با کارهای اجرایی و میدانی در حوزه حفاظت آثار تاریخی ندارند، درحالیکه قبلا چنین نبود.
مثلا مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی در اواخر دهه 60 خورشیدی با هدف آموزش و تربیت تکنیسین ها و کارشناسان مورد نیاز در زمینه حفاظت، مرمت و موزه داری و هنرهای سنتی کشور تأسیس شد. اغلب اساتید این مرکز، کارشناسان خبره و مجرب سازمان میراث فرهنگی بودند که تجارب و اندوخته های ارزشمندشان را به شاگردانشان در این مرکز آموزش میدادند. دانشجویان این مرکز این فرصت را داشتند در کارگاه های مرمت و کاوش های باستان شناسی و در موزه ها کارآموزی کنند. متأسفانه این مرکز چندسال قبل منحل شد، اگرچه تلاش های بسیاری برای جلوگیری از انحلال آنجا صورت گرفت، اما به نتیجه نرسید.
این کارشناس میراث فرهنگی گفت: حقیقتاً بدنه کارشناسی و مدیریت میانی حفاظت، مرمت و موزه داری در وزارت میراث فرهنگی از دانش آموختگان این مرکز تشکیل شده و تعطیلی و انحلال این مرکز صدمه جبران ناپذیری بر پیکر میراث فرهنگی ایران بود. داشته ها و سرمایه های ما در میراث فرهنگی، فقط آثار و بناها نیست. تجارب و اندوخته ها و فنون و مهارت هایی که محصول تلاش و مجاهدت های استادکاران و کارشناسانی است که عمرشان را وقف حفظ و نگهداری میراث فرهنگی کره اند. این تجارب را نباید کم ارزش تلقی کنیم و نسبت به آن بی مسئولیت باشیم.
به نظرم هنوز در جاهایی از ایران استادکارانی وجود دارند که جز گنجینه زنده بشری بحساب می آیند و از رموز و فنونی باخبرند که دیگران نمی دانند. باید این نادره کاران را دریابیم و زمینه انتقال دانش و مهارت و تجاربشان را فراهم کنیم.