رمز و رازهایی که در بطن الموت پنهان شده اند
ایسنا/ این خبر پیرامون رمز و رازهایی که در بطن الموت پنهان شده اند، برای شما نگارش شده است.
کارشناس بنیاد ایران شناسی در قزوین گفت: الموت همیشه از زمانی که حسن صباح آن را تسخیر کرد، پایگاه و مرکز فرماندهی اسماعیلیان ایران بود؛ علت اصلی انتخاب دژ الموت به وسیله حسن صباح تنها مسئله استواری و تسخیرناپذیری آن نبود بلکه این دژ زیر پوشش الموت قرار داشت که شامل دیلمستان بود.
راضیه رحمانی اظهار کرد: بخش الموت ناحیه کوهستانی است که در شمال قزوین واقع است، ارتفاعات این ناحیه جز رشته کوه های البرز بشمار می روند که از جانب شمال غربی یعنی گیلان به جنوب شرقی امتداد یافته اند، رودخانه شاهرود این ارتفاعات را به 2 قسمت تقسیم کرده است.
وی ادامه داد: پرحادثه ترین دوران این منطقه از قرن پنجم و با آغاز کار حسن صباح و نهضت اسماعیلیان شروع شد و تا قرن هفتم و زمان حمله هلاکوخان ادامه داشت.
این کارشناس بنیاد ایران شناسی خاطرنشان کرد: از نخستین روزهای قیام اسماعیلی در ایران، مرزهای دولت آنها کم و بیش ثابت بوده است؛ این ثبات و انسجام بیشتر به علت نفوذ و تأثیر عوامل جغرافیایی بویژه رشته کوه های البرز در شمال و 2 دشت کویر و دشت لوت در جنوب بود.
وی تصریح کرد: الموت همیشه از زمانی که حسن صباح آن را تسخیر کرد، پایگاه و مرکز فرماندهی اسماعیلیان ایران بود. با آنکه استیلای آنها بر بعضی از قلعه هایشان مانند شاهدز و خان لنجان در منطقه اصفهان زیاد طولانی نبود اما رشته اصلی قلعه ها در طی 160 سال یا در همین حدود که دولت آنها به درازا کشید تغییری نکرد. این رشته از الموت به سمت مشرق به فیروزکوه و سپس در امتداد جاده مشهد کشیده میشد و از مجتمع بزرگ دژها و قلعه های قومس میان سمنان و دامغان میگذشت. در خراسان رشته قلعه ها به سمت جنوب به قهستان و مرز سیستان و در سمت مغرب به تون و طبس کشیده می شد.
رحمانی اشاره کرد: علت اصلی انتخاب دژ الموت به وسیله حسن صباح تنها مسئله استواری و تسخیرناپذیری آن نبود بلکه این دژ و کوه و منطقه ای که در زیر پوشش الموت قرار داشت شامل دیلمستان بود، دیلمیان که در دره ها و مکان های کوهستانی سکونت داشتند عموماً مردانی دلاور و جنگجو و پر جوش و خروش بودند که نه تنها زیر بار حکومت و فرمانروایی خلفای اموی و عباسی نرفته بودند بلکه اکثراً به همان آداب و رسوم باستانی و کهن ایرانی عمل میکردند و حسن بیشتر بخاطر همین بود که به الموت روی آورد و آنجا را مورد توجه قرار داد.
قلعه حسن صباح
وی بیان کرد: در شمال آبادی گازرخان قرار دارد و به سال 226 هجری قمری به دست حسن بن زید علوی بنا شده است. قلعه حسن صباح در شب چهارشنبه ششم رجب 483 هجری قمری به تصرف حسن صباح درآمده و تا زمان سقوط اسماعیلیان ایران به سال 654 هجری قمری مرکز فرمانروایی آنان بوده است.
این کارشناس بیان کرد: پرتگاه های مخوف گرداگرد قلعه، خندق های سنگی جلوگیری کننده از نفوذ مهاجمان، انبارهای متعدد ذخیره آب و آذوقه، سیستم پیچیده آب رسانی با حفر کانال و نصب و تنبوشه از ویژگی های این دژ بشمار می رود.
وی اشاره کرد: عطا ملک جوینی در هنگام سقوط این قلعه به دست هلاکوخان آن را دیده و در کتاب جهانگشای جوینی آن را به شتری زانو زده و گردن بر زمین نهاده تشبیه کرده است.
رحمانی تصریح کرد: رنگ صخره قهوه ای متمایل به سرخ و خاکستری است. هنگامی که از میان شاخه های نازک درختان سپیدار که یکی از رخساره های طبیعی دره است بدان می نگرید، زیبایی ناب فراموش نشدنی خود را دارد. سبزی درختان سپیدار با 2 پهنه سبز درخشان بالای قلعه در منتهی الیه جنوب غربی آن همخوانی دارد و این پهنه های سبز درختان انگوری هستند که مردم تصور میکردند به وسیله خود حسن صباح کاشته شده اند.
وی بیان کرد: صخره تقریباً در جهت شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شده و استحکامات دفاعی اصلی و بخش های سکونت و زندگی را در بردارد، و حدود 140 متر درازا دارد با پهنای متفاوت، از کمترین پهنا که 9 متر باشد تا 40 متر، و یک برون زدگی کم عمق در جانب جنوب شرقی که تشکیل شده است از یک دماغه مدور از ماسه سنگ که به وسیله گردنه ای از جوش سنگ به بدنه اصلی قلعه متصل شده است.
این کارشناس بنیاد ایران شناسی تصریح کرد: تخریب و ویرانگری مغولان در اینجا وحشیانه تر از هر جای دیگر بوده است، زیرا برای این فاتحان بیابانگرد، الموت و کتابخانه آن، پرونده ها و اسناد و متعلقات تاریخی آن قلب و مظهر قدرت اسماعیلی بود که آنان در برابر آن چیزی جز بیزاری و از میان برداشتنش نمی توانستند انجام دهند. از این روی، لایه های متفاوت و دست ساخت های بازمانده در الموت فوق العاده مشوش و درهم ریخته است.
رحمانی در پایان یادآور شد: در دوره صفویان گویا الموت زندان دولتی بویژه برای رجال والا مرتبه مغضوب شد، به این دلیل ممکن است بخشی از قلعه تعمیر شده باشد. اما از روی شواهد اندکی که از آثار قلعه امروز بر جای مانده است، بسیار غیرمحتمل است قلعه جلال و عظمتی را که در زمان حسن صباح داشته بازیافته باشد.