پیدا کردن مواد اولیه مرغوب برای حصیرباف چالش مهمی است
ایرنا/ براساس آخرین گزارش های بدست رسیده، پیدا کردن مواد اولیه مرغوب برای حصیرباف چالش مهمی است.
کشاورز، دامدار، راهنمای گردشگری، همیار میراث فرهنگی، مربی صنایع دستی، دارای 2 مدرک کارشناسی منابع طبیعی و مدیریت گردشگری در بافق یزد فروشگاه محصولات هنری و صنایع دستی دارد، اما می گوید: اعظم جعفری هستم؛ حصیرباف.
تا سه نسل خانوادگی مادرش بی بی جان مهری بافقی را می داند که حصیرباف بوده اند، همسایگان و ساکنان محله شان هم همچنان به حصیربافی مشغولند. این هنر را از هفت سالگی در میان بازی های کودکانه با برگهای خرما از سر پنجه های هنرمند مادرش آموخته است و اکنون هم که در آستانه 36 سالگی است، می گوید: پدربزرگ و مادربزرگم (خانواده مادری) حصیرباف بودند، پدر و مادر آنها هم حصیرباف بودند، این رشته در خانواده مادری من بسیار رونق داشته و من و خواهرم هم تلاش کردیم این هنر را در خانواده خودمان زنده نگه داریم.
حصیربافی از نسل های گذشته در خانواده مادری او رواج داشته تا به آنها رسیده است. اکنون فروشگاه محصولات حصیربافی دارد، سفارش می گیرد، از شهرهای شمالی تا تهران و زنجان مشتری دارد، اما به دلیل علاقه زیادی که به تاریخ و میراث فرهنگی بافق و یزد دارد، با اداره میراث فرهنگی بافق همکاری می کند و مربی آموزشی رشته حصیربافی صنایع دستی اداره است.
پدرش در کنار کار در معدن، به کشاورزی و دامداری مشغول بوده است، خود او هم دستی در صنعت کشاورزی و دامداری دارد، اما درباره حصیربافی به عنوان یک هنر اصیل خانواده مادری با ذوق و شوق صحبت می کند، می گوید: من و خواهرم شاگردان مادرم هستیم، اما تلاش کردیم محصولات جدیدتر کاربردی تر و با نقشهای خلاقانه تولید کنیم تا مشتریان بیشتری پیدا کنیم حتی از شهرهای دور، به فکر راههایی برای صادرات هم هستیم.
مکثی کرد و آهی کشید - «امان از دست دلال ها! آنها محصولات ما را به قیمت پایین می خرند، اما با قیمت های بالایی در شهرهای بزرگ می فروشند و سود چندانی عاید هنرمند صنایع دستی نمی شود، برای من تولیدکننده که با خون دل مواد اولیه را پیدا می کنم، با ذوق طرح می زنم و محصول تولید می کنم، چیزی جز یاس و خستگی باقی نمی گذارند. بسیاری از حصیربافان به همین علت این هنر را کنار می گذارند.
آرام می خندد و محکم تر می گوید: حصیربافی کار ساده ای نیست، اما هنر خانوادگی ام را که به این راحتی کنار نمی گذارم. اتفاقا اگر گرفتار دلال ها نشویم، بازار فروش محصولات حصیربافی خیلی هم خوب است. بیشتر همسایه ها و ساکنان بافق حصیرباف هستند. در چند سال اخیر بسیاری از جوانان هم به این رشته روی آورده اند و آموزش دیده اند، تابستانی که گذشت حدود 50 هنرجو داشتم.
جعفری پیدا کردن مواد اولیه مرغوب را هم برای حصیرباف چالش مهمی می داند و می گوید: باید برگ های محکم خرما را پیدا کنم، تا در هنگام بافت پاره نشود، برخی کشاورزان برگ های درختان خرما را برای غذای دام های خود استفاده می کنند و به حصیرباف نمی فروشند. گاهی مدت ها دنبال برگ های محکم و مناسب می گردم تا بتوانم زیراندار و سبدی محکم که مورد رضایت مشتری است ببافم؛ هزینه مواد اولیه بیشتر می شود، اما برای حفظ مشتریانم سعی می کنم افزایش قیمت نداشته باشم.
حصیربافی به من آرامش می دهد
او محصولات متنوع حصیربافی تولید می کند، تزیینی و دکوری تا محصولات کاربردی در زندگی عادی خانواده. از بادبزن و گلدان و قندان تا آجیل خوری و جامیوه ای، حتی زیرانداز با حصیربافی در فروشگاهش در بافق موجود است، می گوید: خیلی مشغول حصیربافی و تولید هستم، هنوز نتوانستم؛ اما به زودی برای بازاریابی یک سایت اینترنتی را فعال می کنم و سعی می کنم از طریق فضای مجازی و شبکه های اجتماعی هم بازاریابی محصولاتم را گسترش دهم، راز ماندگاری در بازار هنر سنتی همین است استفاده از ابزار و فناوری نوین.
جعفری مانند یک میراث بان که حافظ یک گنجینه ارزشمند است صحبت می کند، از مادرش که سخن می گوید صدایش کمی میلرزد، عشق در پژواک صدایش می پیچد و غرور؛ «به مادرم افتخار می کنم، از طرح های جدیدم ذوق می کند همیشه مرا تشویق می کند و گاهی از روی دست من و طرح های من حصیربافی می کند. بی بی اگرچه سواد خواندن و نوشتن ندارد، اما هر طرح و نوشته ای را به او بدهند به راحتی و دقیق در حصیربافی پیدا می کند، مادرم حدود 70 سال سن دارد، اما هنوز هم حصیربافی انجام می دهد. بادبزن های زیبایی در اندازه و طرح ها، نقش ها و اشکال مختلف می بافد.»
دختر جوان بافقی انگار که چیزی را از قلم انداخته باشد، گویی طرحی را میان هم نقش های رنگارنگ زندگی فراموش کرده بی محابا و بی مقدمه می گوید: مدیون پدرم (مرحوم خدابخش جعفری زریگانی) هستم و به او می بالم، او مردی سختکوش بود، در معدن کار می کرد در دل سنگهای سخت، اما قلبی مهربان داشت، از همان کودکی همیشه من و خواهرم را که در کنار مادرمان حصیربافی یاد می گرفتیم، تشویق می کرد که «این رشته هنری را در کنار درس و کارتان به عنوان میراث خانوادگی حفظ کنید»؛ تا دستانم توان داشته باشد این وصیتش را از یاد نمی برم.