زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی؛ روزی برای ارج نهادن بر شاعری نامی
ایران همیشه وامدار افرادی بوده که جوانی خود را صرف خدمت به مردم کرده اند؛ افرادی که یا از قلم خویش بهره برده یا به نوعی با کردار و اعمالشان راه را برای آیندگان هموار کرده اند. تاریخ این سرزمین پر از جنگاوری ها، دلاوری ها و مردانگی هاست، پر از خاطرات تلخ و شیرینی که مردم آنها را به یاد دارند. شاهنامه فردوسی هم بستر تمام این حوادث بوده و گویی، تاریخ گوشه گوشه این سرزمین را به تصویر می کشد. این مقدمه ای بود تا با گردآورنده این اثر بزرگ یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی آشنا شویم که به گفته خودش، سی سال از عمرش را صرف این اثر ماندنی کرد. با ما در این مقاله همراه باشید تا بدانید زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی چه روزی است و با آثار حکیم ابوالقاسم فردوسی بیش از پیش آشنا شوید.
شرح زندگانی این شاعر نامی
ابوالقاسم حسن منصور ملقب به فردوسی، شاعر و حماسه سرای ایرانی بوده که در قرن چهارم هجری می زیست. حکیم ابوالقاسم فردوسی حاصل ازدواج دوم ابو منصور شرف شاه بود. روزی شرف شاه خواب می بیند که پسری از خانه او به سمت آسمان رفت و در تعبیر این خواب به او می گویند صاحب پسری خواهد شد که در تاریخ ماندگار می شود. فردوسی دهقان زاده ای بود که در روستای باژ به دنیا آمد. از زندگی فردوسی تا پیش از سرایش شاهنامه آگاهی چندانی در دست نیست. تنها پسر او در سال 359 زاده شد، پس فردوسی باید پیش از 358 هجری قمری ازدواج کرده باشد. از همسر فردوسی سخنی به میان نیامده، ولی برخی عنوان کرده اند که زنی که در آغاز داستان بیژن و منیژه از او نام برده شد، همسر فردوسی است.
براساس مقاله زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی باید بدانید که همسرش زنی فرهیخته بود که توانایی چنگ نوازی داشت و مانند خود فردوسی، از خانواده ای دهقان نژاد بود. پسر فردوسی در سنین جوانی از دنیا رفت و به همین خاطر، از فردوسی تنها یک دختر به جای ماند و فردوسی پاداش شاهنامه را برای کابین او می خواست. پس از درگذشت فردوسی، دختر پاداش را نپذیرفت و آن پاداش برای بهبود کاروانسرای چاهه خرج شد. فردوسی زندگی مرفه و شادی داشت، ولی به مرور زمان و صرف سرمایه خویش در راه نظم شاهنامه، اواخر عمر را با تنگدستی به سر برد و سرانجام، در هشتاد سالگی درگذشت.
شاهنامه تاریخ ساز ایران
شاهنامه فردوسی یکی از بزرگترین آثار حکیم ابوالقاسم فردوسی بوده و در جای جای ایران محبوبیت دارد. این اثر حافظ راستین سنتهای ملی و شناسنامه ایران بوده و شاید بی وجود آن، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ ما نابود می شدند و اثری از آنها بر جای نمی ماند. حکیم ابوالقاسم فردوسی از روزگار کودکی شاهد کوشش مردم پیرامونش برای حفظ ارزشهای دیرینه بود و خود نیز رهرو آن شد. آغاز سرودن شاهنامه از سی سالگی فردوسی بود، اما با توجه به توانایی فردوسی میتوان گفت که وی در جوانی نیز به سرایندگی می پرداخت و چه بسا، سرودن بخشهایی از شاهنامه را در همان زمان و بر پایه داستانهای کهنی که در گفتار مردم جای داشتند، آغاز کرده است.
این مورد از آثار حکیم ابوالقاسم فردوسی از 60 هزار بیت تشکیل شده و دارای 3 بخش اساطیری، پهلوانی، تاریخی است. شاهنامه فردوسی روایت نبرد خوبی و بدی هست و پهلوانان این نبرد، پیروز واقعی هستند. تصویر سازی در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم داستان در پیش چشم خواننده، او را همراه با خود به بستر حوادث می برد؛ گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشست. عنصر تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب بوده که حتی اغلب توصیفات طبیعی، حالت و تصویری حماسی دارند.
کلام پایانی
براساس مقاله زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی چه روزی است و برای اینکه دین خود را نسبت به اقدامات این شاعر بزرگ و پر آوازه ادا کنیم و نشان دهیم که برای او و اثر فاخر و ارزشمندش احترام قائل هستیم، قطعه ای از اشعار زیبایش را بیان می کنیم که گویای بزرگی این مرد تاریخ ساز هست:
از آن پس که بسیار بردیم رنج
به رنج اندرون گرد کردیم گنج
شما را همان رنج پیشست و ناز
زمانی نشیب و زمانی فراز
چنین است کردار گردان سپهر
گهی درد پیش آردت، گاه مهر
گهی بخت گردد چو اسپی شموس
به نعم اندرون زفتی آردت و بوس
بدان ای پسر کاین سرای فریب
ندارد ترا شادمان بی نهیب
نگهدار تن باش و آن خرد
چو خواهی که روزت به بد نگذرد
بدان کوش تا دور باشی ز خشم
به مردی به خواب از گنهکار چشم
چو خشم آوری هم پشیمان شوی
به پوزش نگهبان درمان شوی
به فردا ممان کار امروز را
بر تخت منشان بدآموز را
مجوی از دل عامیان راستی
که از جست و جو آیدت کاستی
وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو ز بدگوی و انده مخور
نه خسرو پرست و نه یزدان پرست
اگر پای گیری سر آید به دست
بترس از بد مردم بدنهان
که بر بدنهان تنگ گردد جهان
سخن هیچ مگشای با رازدار
که او را بود نیز انباز و یار
سخن بشنو و بهترین یادگیر
نگر تا کدام آیدت دلپذیر
سخن پیش فرهنگیان سخته گوی
گه می نوازنده و تازه روی
مکن خوار خواهنده درویش را
بر تخت منشان بداندیش را
هر آنکس که پوزش کند بر گناه
تو بپذیر و کین گذشته مخواه
همه داده ده باش و پروردگار
خنک مرد بخشنده و بردبار
چو دشمن بترسد، شود چاپلوس
تو لشکر بیارای و بربند کوس
به جنگ آنگهی شو که دشمن ز جنگ
بپرهیزد و سست گردد به ننگ
وگر آشتی جوید و راستی
نبینی به دلش اندرون کاستی
ازو باژ بستان و کینه مجوی
چنین دار نزدیک او آب روی
چو بخشنده باشی گرامی شوی
ز دانایی و داد نامی شوی
تو پند پدر همچنین یاددار
به نیکی گرای و بدی باد دار
همی خواهم از کردگار جهان
شناسنده آشکار و نهان
که باشد ز هر بد نگهدارتان
همه نیک نامی بود یارتان
ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود
نیارد شکست اندرین عهد من
نکوشد که حنظل کند شهد من
بیا تا همه دست نیکی بریم
جهان جهان را به بد نسپرسم