حرکت از کمی گرایی به سمت کیفی گرایی در حوزه میراث فرهنگی
خبرگزاری مهر/ این خبر پیرامون حرکت از کمی گرایی به سمت کیفی گرایی در حوزه میراث فرهنگی برای شما نوشته شد.
علی دارابی، قائم مقام وزارت میراث فرهنگی در مراسم تودیع و معارفه رئیس کاخ نیاوران که چند روز پیش برگزار شد، گفته بود در دولت سیزدهم و در یک سال گذشته 35 موزه به ظرفیت مجموعه موزه های کشور اضافه شده است ما به رئیس جمهور قول داده ایم تا پایان 1404 تعداد موزه ها را به عدد هزار برسانیم.
در این زمینه سعید شفیعا، کارشناس گردشگری و میراث فرهنگی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در یادداشتی به این موضوع اشاره کرد و نوشت: در دوره یادگیری قرار داریم و دیگر آموزش نیست که مفهوم کلیدی مدارس، دانشگاه ها و حتی موزه ها بحساب می آید. عملاً حرکت از داده ها به سمت تفسیرها و تحلیل ها رفته است. دیگر فقط مهم نیست که یک اثر تاریخی را چه کسی در چه سالی ساخته است، بلکه مفاهیم و مضامین ضمنی و پنهان پشت این آثار است که به درک از پدیده ها شکل می دهد.
بنابراین جهت گیری درست چه در گزارش سالانه و چه در مسیر آینده نگرانه، تاکید بر همین رویکرد یعنی یادگیری از موزه ها به جای دیدن ظاهری آنها است. همین است که دیگر معیار سنجش عملکرد مدیران و معاونین میراث فرهنگی را نه صرفا به تعداد افتتاح موزه ها یا مراکز و پایگاه های نمایش آثار بلکه به میزان تلاشی است که برای تفسیری کردن و ساده سازی مفاهیم صورت میگیرد.
در شرایطی که مطابق گزارش های مرکز پژوهش های مجلس در سال 1401 یگان حفاظت میراث فرهنگی نیازمند توجه ویژه تقنینی و تأکیدات بر تجهیزات و توسعه تشکیلات است، جهت گیری صحیح نه به افزایش و رشد تعداد موزه ها بلکه در توسعه مفهومی و معنایی موزه های موجود است.
بنابر سالنامه آماری وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در سال 1399، 267 موزه وابسته به وزارتخانه و مجموعا 749 موزه در کشور فعال بوده است. این عدد نسبت به سال قبل 5 موزه برای وزارت و 42 موزه در مجموع بوده است، روندی که نشان می دهد از سال 1395 تا کنون هر سال چیزی بین 34 تا 63 موزه به مجموعه موزه های کشور اضافه شد ولی تناسبی بین این افزایش تعداد کمی موزه ها با کمیت و کیفیت حفاظت از موزه ها و آثار تاریخی فرهنگی وجود ندارد.
مبتنی بر گزارش های شماره مسلسل 18317-1 و 18007 از مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی از سال 1389 تعداد نیروهای یگان حفاظت میراث فرهنگی، افزایش خاصی نداشته است، نیازهای تجهیزاتی و ساختاری آن یگان توجه ویژه می طلبد و ردیف بودجه ای مستقل و مناسبی به آن تعلق نگرفته است. ترجمه این توصیف یعنی سیاست افزایش موزه ها در کشور نادرست است و اقدامی بر علیه حفاظت از میراث فرهنگی بحساب می آید.
درست است که مدیران برای دوره مدیریتی نیاز به ارائه گزارش های قابل لمس و محسوس هستند اما پیامدهای تصمیمات را نیز باید در نظر گرفت. موزه بیشتر یعنی نیاز بیشتر برای امنیت نگهداری، لزوم برنامه ریزی برای بازدید و قرار گیری در پیشخوان ها و....تمام اینها نیازمند یک نقشه راه کلان است که مشخص کند چه مجموعه ای از موزه ها با چه مفاهیمی در کنار هم لازم به افتتاح است. اما هنوز چنین برنامه ای تدوین نشده تا براساس آن موزه های جدیدی به زنجیره مفهومی میراث فرهنگی افزوده شود.
برنامه مشخص می کند برای هر موزه اضافه شده در کشور، یگان حفاظت چه میزان بودجه اضافه دریافت کند و مطابق آن امکان جذب نیروی جدید نیز داشته باشد پس وقتی چنین برنامه ای وجود ندارد، تا زمان مشخص شدن آن بهتر است، اقدامات عملیاتی جدیدی که بار مالی آن برای سالهای بعد از تحمل نکنیم.
با شرایطی که توصیف شد به نظر می رسد، بایستی شعار افزایش تعداد موزه ها به شعار برنامه افزایش مطالبه گری مردم نسبت به موزه ها تغییر کند و این مطالبه گری با تمرکز بر مفهوم باشد نه در کمیت و تعداد موزه ها و آثار نمایش داده شد. بحران فعلی کشور در حوزه میراث فرهنگی نه از کمبود موزه و اثر تاریخی فرهنگی بلکه از کم شدن ارتباط حسی و مالکیتی مردم نسبت به آثار تاریخی فرهنگی است. در درون موزه های موجود کشور داده های اولیه بسیاری جریان دارد که بطور هدایت نشده و بی منطق در اختیار گردشگران و بازدیدکنندگان قرار میگیرد.
درحالیکه برای اثرگذاری بیشتر موزه های کشور لازم است تا به فکر برنامه ملی تفسیری باشیم. برنامه ای که مردم را در موزه درگیر داستان، سوال، قضیه و مفاهیم عمیق کند. برنامه رشد در موزه ها را به برنامه پیشرفت در مفهوم تغییر دهیم تا سرمایه گذاری صحیحی صورت گیرد.
در حال حاضر مفاهیم جدیدی در حوزه گردشگری و میراث فرهنگی جهان در حال توسعه است که در کشور ما در حد مبانی نظری باقی مانده است. گردشگری منظر و تفسیر میراث همین مفهوم هستند که نگاه جدید به میراث فرهنگی و طبیعی را توسعه داده اند. متأسفانه در این حوزه صرفا یک درس دانشگاهی و چند کتاب و مقاله موجود است. طبق دیدگاه های این رویکرد، گردشگری مطلوب است که به سمت تفسیر و مفاهیم عمیق حرکت کند.
در این رویکرد تعداد موزه ها نیست که اهمیت دارد، تغییراتی که موزه ها در انسان و ذهنیتش ایجاد می کند دارای اهمیت است. راهنمای گردشگری نه به عنوان نمایان کننده ی راه و مسیر بلکه به عنوان بلد و مفسر نقش آفرینی می کند گردشگر را در موقعیت مطلوب قرار می دهد و با استفاده از مفاهیم در هم تنیده، مفهومی کلی تر و اثرگذارتر خلق می کند. داستان و روایت، چگونگی نتیجه گیری و درگیرسازی بازدید کننده، صورت مساله راهنما می شود و از هر فرصتی برای تلنگر زدن به گردشگران و بازدیدکنندگان استفاده می شود.
به نظر می رسد بهتر است تا زمانی که برنامه مساله محوری در حوزه موزه داری و حفاظت از میراث فرهنگی کشور تدوین نشده، جلوی توسعه عددی و کمی موزه ها را بگیریم.