علت اشتباه دستوری در کتیبه های هخامنشی چیست؟
ایسنا/ بدنبال آخرین خبرهای منتشر گشته، این پرسش مطرح می شود که علت اشتباه دستوری در کتیبه های هخامنشی چیست؟
زبانهای میانه، فاصل بین زبانهای کهن و زبانهای کنونی ایران اند. دشوار میتوان گفت زبانهای میانه از چه تاریخی آغاز شده اند. اگر در نظر بیاوریم که سیر و تحول زبان از صورتی به صورتی دیگر تدریجی است، روشن می شود که تصور حد قاطعی میان زبانهای کهن و میانه و کنونی همیشه ممکن نیست.
میزان تشخیص زبانهای میانه اصولا یکی تفاوت آنها با صورت قدیم تر این زبانهاست و دیگر متروک بودن آنها. اما ممکن است بعضی از زبانهای رایج در تحول، محافظه کارتر از بعضی زبانهای متروک باشند. چنانکه زبانهای پشتو و آسی از پارتی و پهلوی محافظه کارترند و صورت کهن تری از زبان را محفوظ داشته اند.
از کتیبه های شاهان متأخر هخامنشی میتوان دریافت که زبان فارسی باستان از همان ایام رو به سادگی می رفته و اشتباهات دستوری این کتیبه ها ظاهرا حاکی از این است که رعایت این قواعد از رواج افتاده بوده است. بنابراین میتوان مقدمه ظهور فارسی میانه (پهلوی) را به اواخر دوره هخامنشی منسوب داشت.
براساس مقاله علت اشتباه دستوری در کتیبه های هخامنشی چیست؟ باید بدانید که اطلاع ما از زبانهای ایرانی میانه با کشفیاتی که از اوایل این قرن در آسیای مرکزی و چین حاصل شد افزوده گردید و چند زبان میانه که قبلا از آنها آگاه نبودیم بدست آمد. فعلا از زبانهای میانه، فارسی میانه (پهلوی، زبان ساسانیان) و زبان پارتی (زبان اشکانیان) و زبان سغذی و زبان سکائی (ختنی) و زبان خوارزمی شناخته شد. قطعات کوچکی نیز به خطی مشتق از خط یونانی بدست افتاده که ظاهرا هپتالی و از زبانهای ایرانی است.
از این گذشته کلمه های بسیاری از زبانهای پهلوی و پارتی که در دوره های اشکانی و ساسانی وارد زبان ارمنی شده از مأخذ عمده برای تحقیق زبانهای میانه ایران بشمار می رود.
زبانهای ایرانی را معمولا میتوان بر حسب شباهت یا جدایی صوتی و دستوری و لغوی آنها به دو دسته عمده تقسیم کرد: دسته غربی و دسته شرقی.
زبانهای فارسی باستان و مادی و فارسی میانه (پهلوی) و پارتی و فارسی کنونی به دسته غربی تعلق دارند. زبانهای سغدی و سکایی و خوارزمی و آسی به دسته شرقی شبیه است. از این رو منسوب داشتن آن به یکی از این دو دسته آسان نیست. از لحاظ موطن از زبانهای مشرق ایران است.
چنین تقسیمی در زبانها و لهجه های امروزی ایران نیز صادق است، چنانکه فارسی و کردی و لری و بلوچی و لهجه های سواحل جنوبی خزر و لهجه های مرکزی و جنوبی ایران همه به دسته غربی تعلق دارند ولی پشتو (زبان محلی افغانستان) و یغنابی (بازمانده سغذی) و لهجه های ایرانی فلات پامیر و آسی (که مردم آن از مشرق به قفقاز کوچیده اند) به دسته شرقی متعلقند.
لهجه های کافری افغانستان دنباله زبانی هستند که شاید حد فاصل میان زبانهای هندی و ایرانی بوده و از این جهت با هر دو دسته وجوه مشترک دارد اما حقا شباهت آنها با زبانهای هندی بیشتر است.
در زبانهای میانه بطور کلی میتوان گفت که دستور زبان ساده تر شده و تصریف اسامی و صفات و ضمائر اگر از میان نرفته مختصر شده و دستگاه مفصل افعال با وجوه و حالات و زمانهای متعدد به سادگی گراییده و بکار بردن حروف اضافه برای تعیین حالات مختلف اسم بیش از زبانهای کهن معمول گردیده و افعال مرکب رواج بیشتری یافته اند.
دسته غربی در سیر به سوی سادگی بیشتر پیش رفت: در پهلوی و پارتی عملا اسامی صرف نمی شوند. تثنیه از میان رفته است. تشخیص مذکر و مؤنث نیز عملا از رواج افتاده است.
در این دو زبان از ماده های اصلی فعل ماده مضارع که فعل امر و فعل التزامی نیز از آن ساخته می شود، باقی ماند. مانند ماضی و مشتقات آن. چنانکه در فارسی دری و غالب لهجه های کنونی ایران معمول است از صفت مفعولی ساخته می شود و این یکی از ممیزات مهم این زبانهاست. مثلا برای ادای معنی «من گفتم» در حقیقت عبارت «گفته من» بکار می رود.
به این ترتیب ضمیر ملکی در حقیقت جایگزین ضمیر فاعلی شده است. این طرز بنا کردن فعل ماضی یکی از موجباتی است که در نتیجه آن در بسیاری از لهجه های غربی ایران و از جمله فارسی در ضمایر و صیغه های ملکی و اضافی اهمیت و تسلط یافته و ضمایر فاعلی و سایر ضمایر را از صحنه زبان رانده یا ضعیف کرد.
زبانهای دسته شرقی یعنی سغذی و سکایی و خوارزمی و آسی و پشتو و عده ای از لهجه های فلات پامیر در لغات و تغییرات صوتی و قواعد دستوری مشترکاتی دارند که آنها را از دسته غربی متمایز میسازد.
از جمله مشترکات دستوری میتوان نبودن کسره اضافه یا نظیر آن را در زبانهای شرقی ذکر کرد. همچنین در ساختمان افعال میتوان مشترکاتی یافت، چنانکه در سغدی و خوارزمی صیغه ماضی را میتوان از ماده مضارع بنا کرد، برخلاف فارسی و پارتی که ماضی را همیشه از صفت مفعولی میگیرند. و نیز این دو زبان کلمه «کام» را برای بنای فعل آینده و به عنوان معین بکار می برند و «داشتن» را برای ساختن افعال تام متعدی.
در اصوات نیز میتوان مشترکات عمومی یافت چنانکه عموما حروف انسدادی آوایی در آغاز کلمات در زبانهای شرقی تبدیل به حروف سایشی می شوند.