سفرنامه روستای ورکانه | سفر به روستای قرون وسطایی ایران

" ورکانه، تنها روستای رنسانسی ایران با قدمت 400 ساله و خانه های سنگی که ... "
اینها اولین جملاتی بودن که درباره روستای ورکانه در اینترنت خوندم و کافی بودن برای اینکه تصمیم به بستن کوله و سفر بگیرم. هرچی بیشتر درباره روستای ورکانه می خوندم و عکس های بیشتری از اون رو می دیدم، سفر به ورکانه و قدم زدن تو کوچه های سنگ فرش شده اش برایم جذاب تر می شد. تجربه بازدید از روستایی که شاید بین مردم ایران، شهرتِ ماسوله رو نداشته باشه اما پتانسیل بالایی داره برای شناخته شدن حتی در جهان. هرچند که این روزها ایرانگردهای زیادی به ورکانه سفر کردن، اسمش رو از لیست بازدیدهاشون خط زدن و عکس هاش رو هم فایل کردن. برای افراد علاقه مند به سفر، پیدا کردن وقت و فراهم کردن هزینه های مورد نیاز همیشه مهم بوده و میشه گفت تقریبا آرزوی هر ایرانگرد و جهانگردی هست که بتونه همزمان هم سفر کنه و هم کار! و خب اینبار، شانس این رو پیدا کرده بودم که به عنوان سفر بلاگر، راهی روستای ورکانه بشم. همیشه مقصدم برای سفر مناطق سرسبز ایران بود با آب و هوای شرجی و بارونی، اما اینکه وسط پاییز راهی منطقه سردسیر بشم اون هم برای تماشای روستایی که سرما درخت هاش رو رنجور کرده، سر تا پا تجربه جدیدی برام بود.

روستای ورکانه همدان

برنامه ریزی دقیق برای سفر و بازدید از روستای ورکانه

طبق روال همیشگی بعد از اینکه تصمیمم برای سفر قطعی شد و هماهنگی ها لازم انجام، تقویم به دست شدم برای برنامه ریزی. با توجه به محدودیت زمانی که داشتم، در مجموع یک روز برای در مسیر بودن و یک روز هم برای بازدید از روستای ورکانه به نظرم کافی اومد، هرچند که در انتها متوجه شدم اشتباه می کردم!
هواشناسی رو چک کردم، برای روزهای چهارشنبه و پنج شنبه که در سفر بودم، هوا آفتابی تا کمی ابری پیش بینی شده بود و کمینه درجه هوا منفی یازده درجه. به هرحال سفر زمستونی اون هم با ماشین، همون قدر که جذاب هست، نیاز به برنامه ریزی هم داره، بنابراین به فکر چک کردن ماشین و برداشتن لوازم ضروری مثل زنجیر چرخ هم بودیم. از طرفی هم به خاطر سردی هوا، باید حتما اقامتگاهی رو از قبل انتخاب می کردم. با یه سرچ ساده به اسم اقامتگاه ورکانه، تنها اقامتگاه روستای ورکانه رسیدم، تماس گرفتم و اتاقی دو تخته رو برای چهارشنبه ظهر تا پنج شنبه ظهر، رزرو کردم.

جاده همدان

بهترین مسیر برای رسیدن به روستای ورکانه

چهارشنبه رسید و صبح زود راهی شدیم، اون هم از کوتاه ترین مسیر یعنی آزادراه تهران - ساوه و بعد هم همدان. ورکانه تو بیست کیلومتری جنوب شرقی همدان قرار داره. هوا در تمام طول مسیر خوب بود و حتی گرم و البته ما متعجب از پیش بینی هواشناسی! بعد از رسیدن به شهر همدان، جاده همدان - ملایر رو ادامه دادیم تا رسیدن به تابلو " سد اکباتان " یعنی پنج کیلومتر بعد که واقعا جاده زیبایی هم داشت.

طبیعت روستای ورکانه

بازدید از سد اکباتان

جاده سد اکباتان واقعا دیدنی بود، پیچ در پیچ اما ایمن. به جز روستاهای یلفان، شمس آباد و علی آباد که همگی بی نهایت زیبا بودن و می شد ساعت ها از مناظر زیبای اونها عکاسی کرد، سد اکباتان هم شکوه و جذابیت خودش رو داشت.
البته سد دارای مجموعه تفریحی هم هست و ورزش های آبی مثل قایقرانی و اسکی روی آب در اون انجام میشه و رستوران و مهمانسرا هم داره. تمام مدت با خودم فکر می کردم که ای کاش هوا خوب بود، مثل سد سلیمان تنگه تو کیاسر روی تاج سد قدم می زدم و البته ورزش های آبی رو هم امتحان می کردم، اما خب، اینبار هوا سرده و من باید راه دیگه ای برای لذت بردن پیدا می کردم، مثل کمی تماشا، عکاسی و بی تعارف، باز هم فکر کردن به اسکی روی آب تو فصل گرما!
در حین تماشا متوجه شدیم که متاسفانه چند نفری از شکاف های کنار جاده، راهی برای پایین رفتن و رسیدن به کنار آب رو پیدا کردن، چیزی که من اصلا و به هیچ عنوان پیشنهادش نمی کنم، به خاطر عمقی که سد داره اون هم نزدیک به دیواره اش و در همون ابتدای آب و کناره های خاکی! حالا بماند که این خانواده بچه هم داشتن و ما واقعا نگران هر لحظه لیز خوردن بچه بودیم. شاید بیشتر از باد حتی، تماشای دلهره آور این صحنه باعث شد سریعتر به سمت روستای ورکانه حرکت کنیم.

سد اکباتان

سد اکباتان 2

ورکانه، روستای قرون وسطایی ایران

بالاخره ظهر به روستای ورکانه رسیدیم، به خاطر طوفانی که بود، اولین صحنه ای که از روستا دیدم قشنگ قرون وسطایی بود، روستایی سنگی، غرق شاخه و برگ هایی که تو هوا می رقصیدن. اما من هیچ جوره راضی نبودم قید بازدید از روستا رو بزنم، مخصوصا اینکه دنبال دیدن زیرگذر معروف و سنگی اون بودم. بنابراین ماشین رو جلوی اقامتگاه که دقیقا ابتدای روستا بود پارک کردیم، حسابی خودمون رو پوشوندیم و راهی شدیم.
کوچه اول، کوچه دوم، بالاخره تونستم کمی از نزدیک دیوار خونه های سنگی رو لمس کنم، حس کنم زبری و سردی شون رو اما در نهایت، بازدیدم درحد همون چند کوچه ابتدایی باقی موند و ترجیح دادیم سریع تر به سمت اقامتگاه برگردیم. کوچه ها رو تند تند می دویدیم و می خندیدیم، دهنمون طعم خاک گرفته بود اما از همین بازدید کوتاه چند دقیقه ای هم خوشحال بودیم.

روستای ورکانه 2

روستای ورکانه 3

اقامتگاه بومگردی روستای ورکانه

تو این باد و بوران، از دور اقامتگاه به چشمم هتلی لوکس و پنج ستاره میومد، عکس های زیادی ازش دیده بودم و خب یکی از کارهام تو سفر هم، تهیه گزارش از تنها اقامتگاه روستا بود. کلون در رو زدیم، کلون مردونه رو و منتظر مونیدم تا خانم لشگری درب رو روی ما باز کردن و به گرمی ما رو به داخل ساختمان دعوت.
تو یه نگاه عاشق اقامتگاه شدم، دوطبقه، سنگی، بزرگ و با ابهت، با باغچه ای که بوته گل سرخ داشت. دل کند از حیاط و تماشای طبقه بالا که راه پله چوبی داشت سخت بود اما باد فرصت تماشا نمی داد. در ساختمون که باز شد، حجم گرمای دلچسبی به صورتم خورد، سلام، سلام، سلام، خسته نباشید ... مسافرهای اقامتگاه هم مثل خانم لشگری با روی باز ازمون استقبال کردن. خیلی سریع به سمت اتاقمون راهنمایی شدیم، اتاق دو تخته ای که طبقه اول بود و کنار دستشویی و حمام، با یه بخاری بزرگ و صد البته گرم. طبقه بالا هم سوئیت جذابی داشت با دو اتاق دو تخته، کرسی و فضای عالی برای دورهمی.

اقامتگاه ورکانه 16
اقامتگاه ورکانه 15
اقامتگاه ورکانه14
اقامتگاه ورکانه 11
اقامتگاه ورکانه 12
اقامتگاه ورکانه 13
" دکوراسیون جذاب سوئیت طبقه دوم "
اقامتگاه ورکانه 10

اقامتگاه ورکانه 9

اقامتگاه روستای ورکانه | خانه ای از جنس سنگ اما به گرمای خورشید

بعد از جا به جایی لوازم و کمی استراحت، برای خوردن نهار بیرون اومدیم، میزهای سالن عمومی طبقه اول واقعا جذاب بودن، سنتی و در عین حال راحت. رویه صندلی و کوسن ها از " موج " بود که صنایع دستی کردستان هست. طاقچه ها پر از گلدون شمعدون بودن، چراغ نفتی، حبابی و زنبوری. نمی تونیم جلو خودمون رو نگه داریم و شروع می کنیم به تعریف کردن از فضای اقامتگاه و راحتی که داره، خانم لشگری هم توضیح میدن که دوست داشتن اقامتگاه بیشتر از این حتی سنتی و بومی می بود، اما باید رفاه حال مسافرها و توریست ها رو هم در نظر گرفت. درست هم می گفتن، بدون آب گرم، میز، بخاری، تخت راحت و ... اقامت کمی سخت میشد. ناهار آش اوماج و شامی بود به همراه دو نوع ترشی و دوغ و نون محلی که واقعا طعم لذیذ داشتن. درنهایت تونستیم با خوردن نهار و چند ساعتی استراحت، انرژی از دست رفتمون رو برگردون

یم. عصر رسیده بود و من هنور هم امیدوار بودم که بتونیم از روستای ورکانه بازدید کنیم اما به توصیه مسئول اقامتگاه، ساعت های باقی مونده رو به هم صحبتی و شنیدن داستان داستان جاذبه های گرشگری ورکانه گذروندیم.

اقامتگاه ورکانه 6
اقامتگاه ورکانه 7
اقامتگاه ورکانه 8

هم صحبتی و شب نشینی زیر کرسی

از اسم روستا شروع کردیم، اینطور که گفته میشه دو دلیل برای انتخاب این اسم برای روستا وجود داشته. اولی این هست که " ور " به معنای در کنار چیزی قرار داشتن هست و " کانه " هم به معنی چشمه و به خاطر قرار گرفتن این روستا در کنار چشمه، اسم ورکانه رو برای اون در نظر گرفتن. البته حدس دیگه ای هم وجود داره، " کانی " که به معنی سنگ هست هم می تونه دلیل انتخاب اسم روستا باشه چون روستا در کنار معادن سنگ قرار گرفته.
اما شاید بشه جذاب ترین جاذبه دیدنی ورکانه رو معماری اون دونست، معماری که وابسته به سنگ، ملات و چوب هست. روستا قدمت 400 ساله داره و در اون زمان به خاطر کم بودن خشت و آجر و در عین حال فراوان بودن سنگ و مقاوتی که در برای تغییرات جوی داشت، ورکانه تماما از سنگ بنا شد. سقف خانه ها رو تیرهای چوبی نگه میدارن و درب و پنجره ها هم چوبی هستن. اگر از نزدیک و با دقت به دیوارها نگاه کنید متوجه متفاوت بودن نوع سنگ ها میشید. سنگ هایی که شکل تحته ای دارند و شکسته به نظر میان " سنگ لاشه " ، سنگ ها بزرگ و تیره رو " دیوین " و سنگ هایی با رنگ روشن، " سیلیس " نام دارن. بین سنگ ها هم با ملات پر شده. هرچند این روزها اهالی برای داشتن رفاه بازسازی هایی انجام دادن که نمای قسمت هایی از روستا رو شبیه به کوچه های شهری کرده.

روستای ورکانه 4

روستای ورکانه 5

روستایی کوچک با شخصیت های برجسته تاریخی و جهانی

از دیدنی ترین جاذبه گردشکری روستا سوال می کنم و به همون جوابی می رسم که در اینترنت دیده بودم، یعنی قلعه مهری خانم و اصطبل تاریخی و سنگی روستا. اصطبلی که بیشتر از بنای تاریخی که داره، کاری که در اون انجام شده دارای اهمیت هست. داستان از این قراره که وقتی حاکم وقت روستا یعنی " تقی خان قراگوزلو " فوت می کنن، به خاطر اینکه پسری نداشتن، دختر ایشون یعنی لیلی قراگوزلو، به حاکمیت رسیدن و مهم تر از این حاکمیت قطعا میشه رسیدن به لقب " مادر پرورش اسب اصیل ایران " رو برای این بانو، یک موفقیت بزرگ دونست. اینطور که مشخصه، لیلی قراگوزلو بین اهالی از احترام بالایی برخوردار بوده و هستن. ایشون پرورش دهنده اسب اهل ایران، بنیانگذار تبارنامه اسب اصیل ایران و موسس کانون اسب اصیل ایران بودن و تمامی این خدمت ها باعث زنده موندن اسمشون تا به امروز بوده. بعد از شنیدن این داستان جذاب، من هم تصمیم گرفتم برای بازدید از اصطبل که در دو کیلومتری روستا قرار داره، اسبی رو کرایه کنم، درحالی که امیدوار بودم، بادی که بی وقفه پنجره های رو می لرزوند، آروم بگیره.
صحبت به پروفسور موسیوند رسید، پزشکی که با اختراع اولین قلب مصنوعی جهان، درست مثل خانم مری لیلا، باعث شناخته شدن اسم روستا در جهان شده بودند و اینکه منزل ایشون هنوز هم مسکونی هست. همین موضوع باعث شد فکر کنم که چقدر جای یه موزه در روستا خالی هست، موزه ای برای نگه داری اسناد مربوط به خانم مری لیلا، پروفسور موسیوند، آثار تاریخی و صنایع دستی روستا.
در ادامه درباره قلعه مهری خانم سوال کردم که درواقع محل سکونت لیلی قراگوزلو بوده و گویا این روزها، متاسفانه در حال نابودی هست و بنای زیادی از اون باقی نمونده. کمی از سریال معروف علی البدل حرف زدیم و اینکه صحنه های مربوط به کوچه های این سریال همگی در این روستا فیلم برداری شدن، صحنه های آب گرم در حمام امیرافخم روستای شورین و صحنه های مربوطه به خانه های فیلم در روستا اشتران همدان!
خلاصه بعد از کلی گپ و گفت، خوردن شام که خورشت خلال بود و چای به، آخر شب، به امید صبحی با هوای حداقل ابری اما بدون باد خوابیدیم.

" قلعه مهری خانم "
قلعه مهری خانم

" اصطبل تاریخی روستا "
اصطبل تاریخی روستا

صبح برفی ورکانه

صبح ابری و بدون بادی که انتظارش رو می کشیدیم قبل از خواب و سایت هواشناسی هم به اون امیدوارمون کرده بود، در ناباوری کامل تبدیل به صبحی برفی شد، صبحی که با دونستن تمام سختی که برای تهیه گزارش پیش راهم میگذاشت اما حاضر نبودم با هوای آفتابی عوضش کنم. لذت تماشای برف درشتی که تمام روستا و حیاط اقامتگاه رو سفید پوش کرده بود از پنجره چوبی و از لابه لای پرده های گُل گلی و همزمان نوشیدن چای گرم کنار بخاری، حال خوب بچگی رو برام زنده کرده بود و شوق و ذوقم به گردش تو روستا رو حتی چند برابر.

اقامتگاه ورکانه 5
اقامتگاه ورکانه 3

گشت و گذار در روستا برای تهیه گزارش

بعد از صبحانه، پوشیدن لباس گرم و آماده کردن دوربین و وسایل، به سمت روستا حرکت کردیم. با اینکه برف واقعا تند می بارید اما سرما هوا، خیلی هم آزاردهنده نبود. کافی بود لباس گرم بپوشیم و کفس مناسب، برای همین هم هست که تو سفرهای زمستونی، حتما باید لباس مناسب برای بدترین شرایط همراهتون باشه.
به محض اینکه وارد حیاط شدیم، منظره ای متفاوت از روز قبل رو دیدیم، بوته گل سرخ کاملا با برف پوشیده شده بود و باغ روبوی اقامتگاه هم کاملا سفید پوش شده بود. باغ های گردویی که دیروز از لخت بدون شاخه درخت هاش کمی تو ذوقم خورده بود، امروز اون قدر زیبا بود که بک گراند عکس دو نفره ما شد. روستا هم یکدست سفید پوش شده بود و تضاد این سپیدی با سیاهیِ سنگ های خونه ها، روستای ورکانه رو به چشمم از تمام عکس هایی که دیده بودم حتی قشنگ تر کرده بود. بعد از کمی برف بازی، من که قول تهیه گزارش و لایو اینستاگرام رو داده بودم، بدون معطلی دست به کار شدم، از تاریخچه روستا گفتم از معماری جذابش، از اصطبل تاریخی که می دونستم اینبار نمی تونم بینمش اما ته دلم به خودم وعده خرداد ماه گرم و سرسبز رو برای دیدارش رو می دادم و البته اسب سواری تو دشت های سرسبز اطراف رو.

 ورکانه
2 روستای ورکانه

تجربه سفر

بعد از خوندن سفرنامه حالا شاید بهتر متوجه شده باشید که چرا اختصاص دادن یک روز برای بازدید از روستا زمان کمی بود. یکی از مواردی که تو سفرهای زمستونی خیلی پیش میاد بهم خوردن برنامه و زمان بندی هاست، حالا یا به خاطر بدی آب و هوا تو مسیر و یا مقصد.
درنهایت اما باید بهتون بگم که نه باد، نه برف و نه سرما هیچ کدوم باعث نشدن تا سفرمون تبدیل به خاطره ای متفاوت نشه و اتفاقا برعکس، اسم ورکانه برامون با تجربه ی بی نظیری گره خورد. هر چندکه بهترین فصل برای بازدید از روستا، بهار و تابستان هست اما همون طور که جاهای قشنگ و بکر تو نقشه نیستن، همیشه بهترین فصل سفر هم، طبق اعداد و ارقام جدول پیش بینی هواشناسی انتخاب نمیشن.

اقامتگاه ورکانه

شما هم رای بدهید
رزرو آنلاین اقامتگاه
تور ها
فلای تودی

درباره نویسنده

من صدای ابرها و کوه ها را شنیده ام و به دنبال نجوای آنان، پاهایم ناخود آگاه ترین قدم هایشان را برداشته اند، چشمانم زیباترین مناظر را دیده و طبیعت را در آغوش کشیده است. همه را نت به نت، مو به مو، رنگ به رنگ از بر کرده ام و نوشتم تا تو بخوانی و حس کنی، جادو ی آنچه را که من دیده ام، همچو بار اولم، مبهوت، ماتِ زیبایی، اشک در چشم و لبخند بر لب ...

بیشتر بخوانید

سفری کوتاه به زیبایی های روستای رنگارنگ ایران

هانیه میرزازاده ، دوشنبه 27 آبان 1398

روستای چنشت واقع در خراسان جنوبی، با دارا بودن طبیعت و جاذبه های گردشگری فراوان، از مکان های مخصوص گشت و گذار است.

نظرت چیه
1 دیدگاه و 0 رای ثبت شده است .
مرتب سازی :
    • 26 آذر 1396

    عاااااااااالی بود عزیزم