کم لطفی هایی که تا به امروز در حق میراث تاریخی جلفا شده اند
ایسنا/ این خبر پیرامون کم لطفی هایی که تا به امروز در حق میراث تاریخی جلفا شده اند، برای شما نگارش شده است.
مرثیه ای برای جلفا
محمدرضا قانعی پیرامون کم لطفی هایی که تا به امروز در حق میراث تاریخی جلفا شده اند، می گوید: سال 1349 کنفرانسی بین المللی در چهل ستون برگزار شد که موضوع اصلی آن تلاش برای رسیدن به راه حلی جهت حفظ آثار تاریخی و برقراری پیوند بین معماری نو و کهنه بود؛ این فکر پیشرو، سال 1353، بواسطه برگزاری کنگره تخت جمشید تکرار و در آن زمان برای این پرسش که چه نوع معماری با بافت تاریخی ما همخوان است، پاسخ های مختلفی مطرح شد.
او ادامه می دهد: جریانی که بنده از آن به عنوان معماری «زمینه گرا» یاد می کنم و امروز بعد از گذشت پنجاه سال به آن معماری «میان افزا» می گویند، از همان زمان آغاز شد و سال 1356، مرا که تحصیلاتم در دانشگاه تهران، تمام شده بود، مجذوب تحصیل در رشته تازه تأسیس «مرمت ابنیه و شهر» در اصفهان کرد.
این دانش آموخته مرمت خاطرنشان می کند: دفتر فنی دانشگاه ما در آن زمان خانه سوکیاس در محله جلفا بود و به سفارش مؤسسه ایتالیایی ایزمئو روی نقشه های جلفا کار می کردیم. در واقع کار اصلیمان برداشت وضعیت موجود محله بود.
قانعی، با اشاره به اهمیت محلۀ جلفا می گوید: جلفا به ویژه در دوره صفوی، نقش پراهمیتی در تاریخ ما داشته است. تمام امورات مربوط به روابط خارجی ایران از این محله رتق وفتق می شده و نمایندگان خارجی هم در آن ساکن بوده اند.
این معمار تصریح می کند: دفتر کار امروزی بنده در محله جلفا که سال 1372 آن را خریداری و احیا کردم، متعلق به خانواده آقانوریان از تجار ارمنی بوده که در دوره شاه عباس دوم از تبریز به اصفهان مهاجرت و در این محل استقرار پیدا کردند. با توجه به حق انحصاری ارامنه در تجارت و روابط گسترده با کمپانی هند شرقی و همچنین انگلیس، روزگاری این خانه به محل کنسولگری انگلیس در ایران نیز اختصاص یافت.
او می افزاید: استفان آقانوریان از نوادگان این خاندان، پزشک ظل السلطان بوده و مزار او و خانواده اش نیز اکنون در کلیسای میناس وجود دارد.
قانعی یادآور می شود: از آنجا که ارامنه خانه های ارزشمند، باشکوه و پر زرق وبرقی در جلفا داشتند، دهه پنجاه این نیت وجود داشت که آثار محله حفظ و به گالری، رستوران، کافه، عرصه ای برای تعاملات اجتماعی و ... بدل شود تا محله ای فرهنگی، شبیه آنچه در محله لاتن فرانسه وجود دارد، در اصفهان هم باشد.
این معمار و شهرساز ادامه می دهد: بعد از انقلاب، افرادی مانند مهندس منتظر روی آثار تاریخی موجود در محله جلفا حساسیت داشتند و اجازه تخریب را نمی دادند، اما پاسخی هم برای این سؤال نبود که اگر قرار نیست این خانه ها خراب شود، پس باید چه شود؟
قانعی می گوید: در کشورهای پیشرفته قوانین پشتیبان برای کسانی که اقدام به خرید و احیای خانه های تاریخی می کنند وجود دارد؛ برای مثال آب و برق آنها از تخفیف ویژه برخوردار می شود یا عوارض و پارکینگ رایگان است تا انگیزه ای برای انجام این کار داشته باشند، اما اینجا وقتی کسی یک خانه تاریخی را می خرد، تازه دردسرهایش شروع می شود! برای مثال وقتی در دهه هفتاد من یک خانه تاریخی را در جلفا خریدم، شهرداری از من خواست برای احداث پارکینگ آن را تغییر کاربری بدهم! مگر چند نفر این پیشنهاد را رد می کنند؟
او تصریح می کند: اولین خانه تاریخی جلفا با دستور معاون وقت استانداری اصفهان خراب شد. این خانه باارزش، اول کوچه سنگتراش ها قرار داشت و جای آن را ساختمانی چند طبقه گرفت. صاحب خانه البته نزد من آمد و گفت چیزی از انسانیت شما نفهمیدم. گفتم چطور؟ گفت به من گفتند این خانه را نمی توانی خراب کنی، با قیمت پایین از من خریدند و بعد خودشان خراب کردند و جای آن یک ساختمان چندطبقه ساختند.
این معمار با اشاره به اینکه روند تخریب خانه های تاریخی جلفا، پس از این واقعه آغاز شده و تا امروز ادامه دارد، می افزاید: من مدتی در پاریس تمرین مرمت می کردم. وقتی برگشتم متوجه شدم حمام صفوی خسروآغا یک شبه تخریب شده و تمام مسئولان از استانداری گرفته تا شهرداری به فکر از سر راه برداشتن آثار تاریخی و باز کردن خیابان و خریدن املاکی هستند که بر این خیابانها می افتد. با خودم گفتم در این شرایط فرهنگی نمی توان امیدی به حفظ ثروت ملی توسط نهادها داشت و باید خودم دست به کار شوم.
قانعی توضیح می دهد: به همین منظور خانه ای تاریخی را در جلفا خریدم و به سختی هزینه مرمت آن را تأمین کردم تا از این پس دفتر کارم باشد. سال 1377 یک بازدیدکننده انگلیسی برای بازدید به این محل آمد و گفت شما یک کار جهانی کرده اید، آیا از شما قدردانی هم شده؟ گفتم نه. رفت و چند فرم فرستاد که پر کردم و به تبع همین، سال 2002 جایزه یونسکو به بنده تعلق گرفت.
او می گوید: متأسفانه طی این سالها خانه های باارزش زیادی در جلفا تخریب شده و بنده با این اندیشه که باید تک بناهای باقیمانده مرمت و با گرفتن کاربری عمومی به مردم شناسانده شود تا شبکه شهر تاریخی در اصفهان به وجود بیاید، سال 1395 نزد آقای نورصالحی، معاون شهرسازی و معماری وقت رفتم و طرحی را با عنوان «دوباره نصف جهان» ارائه کردم.
این دانش آموخته مرمت خاطرنشان می کند: تکیه طرح بنده بر این بود که باید پروژه های جدید شهری به مسابقه گذاشته شوند تا ایده های جوانان جمع آوری و بهترین آنها عملیاتی شود؛ این اصلی ترین شاخصه یک شهر خلاق است و سبب می شود پروژه ها به جاذبه های جدید شهر تبدیل شوند، چنانکه در کشورهای پیشرفته این اتفاق افتاده است اما با تغییر مدیریت، تمام این رایزنی ها به باد رفت و دوباره دیدم خودم هستم و خودم. پس خانه ای قدیمی را در محدوده خاقانی غربی خریدم و ایده ای که می خواستم در کل شهر اجرا شود، آنجا پیاده کردم. اسمش را هم گذاشتم «خانه آفرینش».
قانعی درباره این خانه توضیح می دهد: خانه قدیمی ای که خریدم، معماری خالص و بی تزییناتی با تناسب شاهانه داشت. مطمئن بودم که مربوط به دوره صفوی است و حین تحقیق درباره پیشینۀ آن به نتایج جالبی رسیدم. برخی می گفتند این خانه، بخشی از باغ فرح آباد بوده اما طبق سرنخ هایی که به دست آوردم متوجه شدم این خانه، محل سرویس دهی قصر بزرگی بوده که تالار پر تزیینات آن در دهه چهل تخریب شده است.
او می افزاید: با پرس وجوهای فراوان توانستم یکی از بازماندگان صاحب خانه را که از بختیاری های منطقه گندمان بود پیدا کنم و او توضیح داد که وقتی تالار این قصر را تخریب می کردند، لوحه های آن توسط یک فرد دلسوز به کلیسای وانک اهدا شد. بنابراین به کلیسا رفتم و با ترجمه لوحه ها متوجه شدم این ملک متعلق به علو خان ارمنی بوده است؛ فردی ثروتمند که دو کلیسا در جلفا بنا کرده و نام او در کتاب تاریخ جلفا نیز ذکر شده است.
این معمار می گوید: در دوره نادرشاه که ارامنه جلفا به خاطر بده بستان با افغان ها مورد غضب شاه قرار می گیرند، خیلی از آنها مهاجرت می کنند و در دوره مشروطه، برخی از اقوام در این خانه های خالی ساکن و به مرور مالک آن می شوند. در دهه چهل بخش بیرونی و تالار اصلی قصر بزرگ علو خان تخریب و قسمت های دیگر به چند قطعه تقسیم می شود؛ بخشی که بنده آن را احیا کردم سالم مانده، بخشی به مجتمع های مسکونی تبدیل شده و بخشی از آن هم که محل سکونت حاج باقر امیری بود، طی همین چند روز گذشته با خاک یکسان شد.
قانعی خاطرنشان می کند که متأسفانه میراث فرهنگی اصفهان در مجاورت خانه صفوی باقیمانده از این قصر، مجوز احداث یک ساختمان چهار طبقه را صادر کرده و با ابراز تأسف اظهار می کند: این داستان جلفاست.
او درباره علت تخریب خانه حاج باقر امیری معروف به خانه عطاری توضیح می دهد: گویا مالک این خانه از دیوان عدالت اداری حکم تخریب را گرفته است؛ شاید اگر قانون های پشتیان وجود داشت آنها به فکر تخریب این بنای صفوی نمی افتادند و به همین خاطر تأکید می کنم باید قوانین تنبیهی و تشویقی بیشتر مورد توجه قرار بگیرند تا برای مثال اگر کسی بنای تاریخی را تخریب کرد، نتواند آن را به مجتمع تجاری تبدیل کند.
این معمار می گوید: مدرک گرفتن نباید تنها دلیل استخدام در اداره کل میراث فرهنگی باشد. لازمه اشتغال در این اداره کل، داشتن اعتقاد به ارزش های میراث فرهنگی است، اما متأسفانه در شوراهای تخصصی، کسانی را می بینیم که صرف داشتن یک مدرک تحصیلی خود را صاحب نظر می دانند.
قانعی یادآور می شود: زمانی که آقای حسینی نیا معاونت راه و شهرسازی شهرداری اصفهان را بر عهده گرفتند به ایشان گفتم اگر قصد خدمت دارید شورای عالی معماری شهرسازی را تشکیل بدهید و از افراد باتجربه برای حضور در این شورا دعوت کنید. در واقع تشکیل کمیته منظر هم ایده بنده بود، اما ای کاش چنین پیشنهادی را نمی دادم، چون کسانی در آن حضور پیدا می کنند که نه تجربه دارند و سواد.