هنوز کارهایی برای بهره برداری و تبدیل شدن خانه نیما یوشیج به موزه باقی مانده اند
ایسنا/ براساس آخرین اخبار بدست رسیده، هنوز کارهایی برای بهره برداری و تبدیل شدن خانه نیما یوشیج به موزه باقی مانده اند.
در همسایگی خانه سیمین و جلال، خانه ای هست که صاحبش ساختارهای شعر فارسی را به هم زد و نوع دیگری از شعر را موسوم به شعر نو پایه ریخت. در آن دوران چندان او را جدی نمی گرفتند اما بعدها شعر ایران به شعر قبل و بعد از او تقسیم شد. نیما یوشیج سالهای پایانی عمر خود را در همسایگی خانه جلال و سیمین در منطقه دزاشیب، کوچه رمضانی، کوچه رهبر گذراند و خانه اش محل آمد و شد شاعران بود؛ شهریار، فریدون مشیری احمد شاملو، مفتون امینی، مهدی اخوان ثالث و... . خانه ای با اتاق هایی روشن، پر از پنجره، پر از نور.
همزمان با انجام کارهای مرمت خانه جلال آل احمد و سیمین دانشور و تبدیل آن به خانه موزه صدای اهل ادب درآمد که چه نشسته اید که خانه نیما که در نزدیکی این خانه است به مخروبه ای تبدیل شده و نفس های آخرش را می کشد، صاحبش قصد دارد خانه را بکوبد و قد ساختمان را بلندتر کند. در خانه را هم نیمه باز گذاشته و خانه را مأمنی برای معتادان کرده، آنها هم پنجره و درهای خانه را کنده و برای خود در شبهای زمستان آتشی روشن می کردند. خانه با توجه به اینکه به نام عالیه خانم همسر نیما و خواهرزاده صوراسرافیل بود، از ثبت ملی درآمده بود. بعد که سر و صداها بلند شد، صاحبش تصمیم گرفت کاربری خانه را تغییر داده و آن را قهوه خانه کند.
پرونده این خانه بین شهرداری و میراث فرهنگی در رفت وآمد بود تا بالاخره بعد از 19 سال دربه دری سازمان زیباسازی شهر تهران به صورت رسمی این خانه را خریداری کرد و سند آن به نام شهرداری تهران ثبت شد. از همان زمان قولهایی برای بازگشایی خانه به عنوان موزه در آبان همان سال و همزمان با سالروز تولد نیما داده شد اما این قول بعد از دو سال محقق شد و مرحله اولیه بازگشایی «موزه شعر نوین ایران» انجام شد.
پیشتر قبل از مرمت خانه هم پا به این خانه گذاشته بودم. ورودی خانه در آهنی کوچکی بود که میان دیوارهای سیمانی احاطه شده بود. می گفتند حیاط و حوض خانه را از زباله ها تمیز کرده اند، درختان سبز خانه به دلیل سالها رسیدگی نکردن، کمر خم کرده بودند و بیم شکستن آنها می رفت. هنوز خانه به صورت قطعی به تملک شهرداری درنیامده بود و مرمتی در کار نبود، یکی دو پنجره را از جا کنده بودند، شیشه پنجره ها شکسته بود و درها را هم درآورده و در گوشه ای انداخته بودند. بخش هایی از چوب های سقف خانه هم در اثر بارش برف و باران از بین رفته و هشداری برای روزهای بارانی و برفی بود که اگر مرمت خانه با تأخیر انجام شود هر آن ممکن است سقف خانه فرو بریزد.
اما در خیال می توانستی تصور کنی شاعر در این اتاق شعر گفته یا یادداشت هایی نوشته، شاعری و یا دوستی در خانه را زده، دو سه پله بالا آمده و نیما از او در اتاقش پذیرایی کرده یا در ایوان همراه عالیه خانم تکیه زده و عکسی به یادگار گرفته و... .
بعد از دوسال باز به خانه بی شاعر سر زدم؛ در چوبی جایگزین درآهنی شده، دیوارها دیگر سیمانی نیست و آنها را آجر کرده اند، ستون ها دیگر آبی رنگ نیستند و رنگ دیگری به خود گرفته اند، برای درخت های خمیده تکیه گاهی درست کرده اند، حیاط خانه سنگ فرش شده و حوض پر از آب، دیوارها رنگی تازه به خود دیده اند و دیگر نمور نیستند. سقف خانه را هم وصله زده اند. مجسمه نیما هم در اتاق ورودی میزبان سیمین و جلال، سهراب سپهری و دیگر میهمان هایش است. دست نوشته های نیما همراه با شعرهایش در اتاقها جا گرفته اند، در اتاقی که مشاور پروژه می گوید روزگاری مطبخ خانه بوده، گمج و اجاق غذا و... گذاشته اند.
در اتاق دیگری که نیماپژوهان می گویند، نیما در آن اتاق میزبان مهمان هایش بوده و شعرهایش را می گفت، میزی گذاشته اند و تعدادی کتاب در قفسه ها. وسیله ای که برای خود نیما باشد جز کتابهای منتشر شده او در این خانه نمی بینید. البته شاید به این دلیل باشد که خانه هنوز به بهره برداری نرسیده است.
رضا صیادی، رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران پیرامون اینکه هنوز کارهایی برای بهره برداری و تبدیل شدن خانه نیما یوشیج به موزه باقی مانده اند، می گوید: این خانه یکی از بناهای باهویت تهران و منطقه دزاشیب است که مرحوم یوشیج در سال 1327 آن را خریداری می کند و در سال 1328 خودش این بنا را می سازد و مبدا یک اتفاق بزرگ می شود و با دعوت از بانو سیمین دانشور و جلال آل احمد باعث آمدن آنها به این منطقه می شود و اینجا پاتوقی برای اهالی شعر در زمانه خود می شود. این بنا برای شهرداری اهمیت بالایی داشت و به همت همکاران در سازمان زیباسازی شهر تهران خریداری شد و از تیر سال 1399 عملیات مرمت و بهسازی بنا به شکل جدی در دستور کار سازمان قرار گرفت.
افتخار داریم در روز تولد مرحوم یوشیج، خانه موزه را به بهره برداری می رسانیم؛ البته فعلا در مرحله بهربرداری از نمای ساختمان و رونمایی از مرمت ساختمان هستیم و در ادامه با دعوت از گروه های مردمی و گروه های مرتبط با حوزه شعر، بخصوص شعر نیمایی و با کمک نهادهای مردمی برنامه ریزی های فرهنگی انجام خواهد شد.
او درباره کاربری بنا هم بیان می کند: اصل کاربری این بنا مانند خانه جلال و سیمین، خانه موزه است، خانه موزه ها هم تعریفی دارند که با این عنوان بنا را رونمایی می کنیم. گروه های مردمی و کسانی که ایده و خلاقیت دارند می توانند پیشنهادهای شان را به سازمان ارائه کنند، این ایده ها توسط گروه های فکری ما ارزیابی می شوند. برای بهره برداری نرم افزاری خانه به زمان نیاز داریم.
او سپس با بیان اینکه می خواهند بین این خانه و خانه سیمین و جلال گذرگاه فرهنگی ایجاد کنند، اظهار می کند: اگر لازم باشد، ملکی در این محدوده خریداری شود حتما تلاش می شود این اتفاق بیفتد زیرا ارتباط دو خانه نکته مهمی است که باید در طراحی گذرگاه لحاظ شود.
مانلی افشنگ، مشاوره پروژه مرمت می گوید: از مرداد سال 1399 با فراخوان سازمان زیباسازی برای انتخاب مشاور، همکاری ما شروع شد. با توجه به علاقه ای که داشتیم، ایده مان مورد تأیید سازمان قرار گرفت. زمانی که این پروژه در اختیار ما قرار گرفت وضعیت خوبی نداشت، هم و غم سازمان این بود که به پایانی برسد و ما سعی کردیم علاوه بر این که پروژه باید در زمان محدودی به سرانجام می رسید و راه اندازی می شد، مطالعات جامع تری درباره هویت خانه، و موضوع نیما یوشیج و نوگرایی او در شعر فارسی انجام دهیم و در پروژه دقت داشته باشیم. از کارشناسان مختلف بخصوص در حوزه مرمت و تأسیسات با توجه به ساختار قدیمی خانه و کارشناسان ادبیات بهره گرفتیم.
آقای محمدرضا حائری مازندرانی، مشاور ما برای دانش های مورد نیاز برای مطالعه پروژه بود و افراد دیگری در زمینه مرمت و تاریخ معماری کار کردند. طرحی برای مرمت و احیا و انتخاب کاربری داشتیم و امیدواریم آغازی باشد برای برنامه ریزی و تجهیز این موزه. سعی کردیم با توجه به اینکه نیما در ادبیات مطالعه و آگاهی دقیقی از تاریخ ادبیات ایران داشت و نوگرایی در شعر خلق کرد، با اینجا به صورت موزه نوین برخورد کنیم که بشود از تکنولوژی جدید برای موزه استفاده کنیم تا موزه پویا و فعالی باشد و البته با توجه به اینکه متراژ کوچک است، نیاز به برنامه ریزی های جدید دارد.
او درباره روند مرمت نیز اظهار می کند: ابتدا استحکام بخشی ساختمان صورت گرفت، سقف با تیرک های چوبی بود که بر اثر سالها عدم رسیدگی، دچار پوسیدگی و دودگرفتگی شده بود، در برخی از نقاط سوخته بود، همه اینها شناسایی شد و با قطعات چوبی و سازه های همخوان با طرح های قدیمی استحکام بخشی شد و در نهایت شیروانی جدیدی بر روی آن نصب شد.
خانه را به شاعران بدهید
مجید ضرغامی، مدیر انتشارات سرزمین اهورایی و ناشر شعرهای نیما و یکی از کسانی که در کمپین حفظ خانه نیما فعالیت داشته، می گوید: نیما چند سال پایانی عمر خود را در این خانه سکونت داشت و بین این منزل و منزل یوش در رفت و آمد بود. این خانه در مجاورت خانه جلال و سیمین است و دوستی نیما و جلال داستان هایی دارد، حتی شبی که نیما از دنیا می رود، جلال می آید و به کارها رسیدگی می کند. ما سال 1396 خبردار شدیم که خانه را از لیست آثار ملی ایران خارج کرده اند به این بهانه که خانه به نام نیما نبوده، ابتدا قصد داشتند خانه را بکوبند.
کمپینی را برای نجات خانه نیما به نام «خانه ام ابری است» راه اندازی کردیم و در طول چند روز حدود چندین هزار امضا جمع شد که به همراه بیانیه ای به مسئولین وقت و مدیر میراث و شهردار وقت و معاونین ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس رساندیم که آنها هم حمایت کردند. موج رسانه ای راه افتاد و طرفداران نیما نسبت به این موضوع واکنش داشتند و در نهایت منجر به ثبت ملی خانه شد و شهرداری خانه را خریداری کرد. این خانه تنها منزل نیما در تهران است و امیدوارم علاوه بر این که یادی از نیما می شود، خانه به کانون شعر امروز ایران تبدیل شده و در اختیار شاعران واقعی امروز ایران قرار بگیرد، نه صرفا دوستانی که سمت دولتی دارند و خانه موزه ای نمور شود و چهارتا وسیله شخصی نیما که شاید جذابیتی نداشته باشد در اینجا قرار بگیرد.
پیشنهاد دادیم اینجا مرکز فرهنگی زنده به نام نیما یوشیج باشد و با توجه به اینکه در مجاورت خانه سیمین و جلال است، گذر فرهنگی ایجاد می شود.
این ناشر درباره وضعیت فعلی خانه بعد از مرمت نیز بیان می کند: اتفاقی که تا الان اتفاق افتاده یعنی خریداری خانه و بازسازی آن، اتفاق بسیار مبارکی است، همین که همت گماشتند و خریداری شد و به شکل آبرومندی رسیده، عالی است اما مهم این است که بعد از اتفاقات سخت افزاری، بخواهیم چه کاری انجام دهیم. اگر شناخت کافی و واقعی از نیما باشد، تصمیم درست تری برای کاربری خانه گرفته می شود؛ به نظرم نیما یکی از مدرن ترین شاعران شعر نو است و حتی از شاگردان خود که بعدها آمدند و خط های مختلف را پیگیری کردند، مدرن تر بود.
او یکی از مهمترین شاعران ادبیات فارسی است، کما اینکه شعر فارسی را به قبل و بعد از نیما تقسیم بندی می کنیم. نیما آدم بسیار متجدد و روشنفکری بوده اما به هیچ عنوان غرب زده نبوده است. هنر نیما این بوده که به آیین و رسوم سنتی و ادبیات کلاسیک کاملا آشنایی داشته و نوگرایی و مدرن گرایی را با ادبیات گذشته تلفیق کرده است. هنوز از انقلاب ادبی نیما صدسال نگذشته و اگر به نظر می رسد در ادبیات امروز تکاپو هست و گاهی تجربه هایی می شود که شاید به مذاق کسانی که علاقمند به ادبیات هستند خوش نیاید، به دلیل افق های ناپیموده ای است که نیما نشان داده و خود فرصت نکرده به آنها برسد.
شاگرادان نیما و شاعران دهه 70 و شاعران نوگرایی آمدند و افق هایی را که نیما رو به شعر معاصر گشوده طی کردند و یا در حال طی کردن مسیر هستند و اینکه کجا هستند و مسیر را درست می روند، دارند ریل گذاری می کنند یا اشتباه می روند، حرف دیگری است که می شود بررسی کرد.
او ادامه می دهد: جایگاه نیما در ادبیات بسیار بااهمیت و مهم است و اگر این نکته درک شود که نیما چفت و بستی است بین ادبیات مدرن ما و ادبیات کلاسیک به این اهمیت پی می بریم. گاه سوء استفاده هایی از شخصیت فرهنگی نیما شده مثلا او را به حزبی بسته اند در حالیکه خود او در خاطراتش می گوید «جز هیچ حزبی نبوده ام». نیما با اینکه خان زاده بوده و خانواده متمولی داشت، متأسفانه در تنگدستی گذران زندگی می کرده و اگر خاطرات او را بخوانید گله دارد که «اگر از من حمایت میشد، من به اندازه یک وزارت فرهنگ برای ایران کار می کردم، اما من به اندازه سپور شهرداری منزلتی نداشتم».
از نیما حمایتی که باید می شد، نشد اما نیما جایگاه خود را به دست آورد؛ او شاعری بسیار باهوش و باسواد و خلاق و ستیزنده بود. اگر این محل به شناسایی استعدادها تبدیل شود و نشر آثارش زیر نظر نیماپژوهان واقعی قرار بگیرد و پایگاهی برای شاعران جوان باشد و از آنها حمایت شود و در اختیار شاعران قرار بگیرد، اتفاق مبارک و میمونی خواهد بود. در آن صورت می توانیم بگوییم نیما در زمان حیات سختی هایی کشیده و الان که حدود 60 سال از مرگش گذشته، راه نیما را ادامه داده ایم و به خلاقیت شعر ایران کمک کرده ایم و جایگاه شعر مدرن ایران را در جهان بشناسانیم هرچند این اتفاق کم افتاده و شعر معاصر ایران کمتر ترجمه شده است.
مسئولان درباره نیما بخوانند و تاریخچه شعر نیمایی را بدانند. امروز مسئولانی زحمت کشیدند و به اینجا آمدند، عکس انداختند، امضا کردند اما با بکارگیری مشاوران خوب فرهنگی که جریان شعر امروز را بشناسند، کمک کنند تا بهره برداری خوبی از این خانه شود.