مرداب مانچاک | گورستان دسته جمعی لوئیزیانا
شما هم از آن دست عاشقان سینه چاک ماجراهای ترسناک و نفس گیر هستید؟ چیزی راجع به گردشگری سیاه به گوشتان خورده است؟ چه حالی می شوید اگر در قایق گردشگری تان باشید و ناگهان یک جسد خفه شده، آویزان قایقتان بشود؟ تا به حال کلمه گرگینه به گوشتان خورده است؟ می خواهیم به ایالت لوئیزیانا در جنوب آمریکا برویم. گورستان مرداب مانچاک که درست در محل تلاقی دو رود می سی سی پی و ایبرویل، نزدیک شهر نیو اورلئان قرار دارد. مردابی که با چند روستا احاطه شده و گزارش های متعددی مبنی بر قتل های مرموز در آن اعلام شده است و می گویند گورستان دسته جمعی صدها تن از مردم آن محله بوده است. درختان سر به فلک کشیده و کهن که در همسایگی ریشه هایشان جسد های خفه شده آرمیده اند. پوشش گیاهی انبوه این مرداب، انواع حشرات گزنده، تمساح های 4 متری، مارهای بلند و سمی از ویژگی های مرداب مانچاک است. مه آلود بودن مرداب چهره ای غمگین را به این مکان تحمیل می کند. آب مرداب سبز رنگ و کدر است و جلبک های سبز سراسر مرداب را پوشانده اند. گورستان مرداب مانچاک یکی از وحشتناک ترین مکان های دنیا است و تور مرداب مانچاک در لیست تورهای 10 مکان ترسناک دنیا قرار گرفته است. هیچ کدام از این توصیفات دلیل بر وحشت آور بودن گورستان مرداب مانچاک نیست. افسانه هایی درباره گذشته این مرداب وجود دارند که در طول زمان دهان به دهان چرخیده تا به امروز رسیده است. برای کشف رازهای نفرین این مرداب و آشنایی با تور مرداب مانچاک با همگردی همراه باشید.
گردشگری سیاه
وقتی به گردشگری سیاه در گورستان مرداب مانچاک فکر می کنید چه صحنه هایی جلو چشمانتان می آید؟ بگذارید من یک پیش زمینه برایتان بگویم. شما با تور گردشگری در گورستان مرداب مانچاک همراه چهار یا پنج نفر دیگر درون قایق نشسته اید و ناگهان جسد خفه شده مربوط به سال 1915 کنار قایق گردشگری سر از آب بیرون می آورد. افسانه های بسیاری درباره گذشته این مرداب وجود دارند که همه و همه باعث تبدیل شدن این مکان به یکی از بزرگترین جاذبه ها برای علاقمندان به گردشگری سیاه است. تور مرداب مانچاک برای علاقمندان به گردشگری در آن مکان پر رمز و راز فراهم شده است.
افسانه جولیای سفید
آمریکایی ها معتقد هستند که مرداب مانچاک طلسم شده است. به دست دختری منزوی و تنها که جولیا نام داشت و عده ای او را ملکه وودو و عده ای شبح سفید می نامیدند. دختر در بین مردم شخصیت محبوبی نبود و از جمع های مردم روستا طرد می شد و با تنهایی هایش به کنار مرداب می رفت و قدم می زد و آوازهای مرموزی می خواند. دلیل این بدرفتاری های مردم مانچاک این بود که فکر می کردند جولی دمدمی مزاج و تندخو است. از نکته های جالبی که راجع به جولی وجود داشت این بود که هر چیز را که پیش بینی می کرد، بعد از مدت کمی اتفاق می افتاد. جولی راهبه ای بود که به مردم کمک می کرد. گاهی اوقات به دلیل ناسپاسی های مردم در برابر کمک هایش با آن ها بد اخلاقی می کرد. برایشان اتفاق های بد را پیش بینی می کرد و بعد از گذشت مدت کمی پیش بینی هایش حقیقت پیدا می کرد. به همین دلیل، مردم او را ساحره می گفتند و معتقد بودند که به خاطر نفرین ها و جادوهایی که می کرد روز به روز تنهاتر می شد. کسی واقعا از درون جولی خبر نداشت. رفته رفته نفرت مردم بیشتر می شد و جولی دیگر آن حال و هوای قدیم را نداشت. روزی کاسه صبرش لبریز شد و کنار مرداب که ایستاده بود همه مردم روستاهای اطراف این مرداب را نفرین کرد. جولی به مردم دهکده گفت که می خواهد بمیرد و همه را با خودش به مرداب بکشاند.
«One day I’m gonna die, and I’m gonna take all of you with me - من یک روز خواهم مرد و همه ی شما را با خود می برم»
جولی روزهای آخر مدام این جمله را تکرار می کرد تا اینکه جولیا برون یا همان شبح سفید در 28 دسامبر سال 1915 میلادی، درست چند روز بعد از نفرین مردم حوالی مرداب مانچاک درگذشت. صدها تن از مردم مانچاک در تشییع جنازه ملکه وودو حاضر شدند تا شاید جولی سفید از نفرین خود صرف نظر کند، اما جولی هیچگاه این کار را نکرد و همه مردم را به یکباره کشت. در همان روز تشیع جنازه طوفانی بی سابقه و عجیب به پا شد که صدها تن از اهالی روستاهای حوالی مرداب مانچاک در آن روز به داخل مرداب کشیده شدند. به دلیل اینکه تعداد مرده ها زیاد بود همه شان بدون هیچ مراسم تشییع جنازه ای در مرداب مانچاک به خاک سپرده شدند و مرداب حکم گور دسته جمعی آن ها را دارد. هنوز هم عده ای از جسدهای کشته شده به دست نفرین جولی سفید، در میان لجنزار مرداب مانچاک وجود دارد. مردم آمریکا معتقدند که نفرین جولی سفید باعث شده که آب، پشت پل مانچاک که یکی از بزرگترین پل های جهان است جمع شود تا ناگهان سیلی جاری شود و همه اهالی روستا های مجاور مرداب را یکباره به قتل برساند. به دلیل غرق شدن جسدها در لا به لای لجنزار، در زمان حال هم مرداب هرازگاهی جسدی را به سطح آب می آورد و این یکی از عمده دلایل ترسناک بودن مرداب مانچاک است. آیا واقعا این افسانه حقیقت دارد؟
جولیا برون | راهبه ای که مرداب مانچاک را نفرین کرد
شبح سفید، ملکه وودو، جولی سفید و یا اسم هایی از این دست همه و همه نام هایی است که توسط مردم روستاهای حوالی مرداب مانچاک به جولی یا جولیا برون نسبت داده شده است. این که او راهبه، پرستار و یا ماما بود، هنوز هم به طور دقیق مشخص نیست اما مطلب واضح این بود که جولی در زمان درماندگی و بیماری اهالی دهکده، یاری رسان آن ها بود. جولیا برون در اواخر قرن نوزده و اواسط بیست زندگی می کرد و به دلیل ناسپاسی های مردم در برابر کمک رسانی هایش، کم کم شروع کرده بود به تند خویی با مردم و برایشان پیش بینی های وحشتناکی می کرد که همه شان بعد از مدت زمان کمی به واقعیت می پیوست و به همین دلیل مردم فکر می کردند که او ساحره است و نفرینشان می کند. بد رفتاری ها و پیش بینی های ناخوشایندی که به زبان می آورد دلیل نفرت مردم از وی بود. در روز 28 دسامبر سال 1915 آخرین پیش بینی و یا به قولی آخرین نفرین جولی، به حقیقت پیوست و خشمش صدها تن از مردم مانچاک را فرا گرفت.
افسانه گرگینه
مردم آمریکا نفرین مرداب مانچاک و ترسناکی این مرداب را فقط در ماجرای جولی سفید و نفرین او خلاصه نمی کنند، بلکه افسانه های دیگری درباره مرداب مانچاک وجود دارد که در ادامه به یکی از آن ها می پردازیم. برخی از مردم آمریکا افسانه ای دیگر را بیان می کنند حاکی از آن که اطراف مرداب مانچاک نفرین شده، جانوری خونخوار با ارتفاع 3 متر وجود دارد که گاهی همچون یک شبح وحشتناک ظاهر می شود. جانوری که سری شبیه به گرگ یا سگ دارد. هیکل درشت و انسانی، دندان هایی برنده و تیز و چشمانی خون آلود و سرخ از نشانه های آن حیوان بود. آمریکایی ها این حیوان را روگارو می نامند که در چند افسانه دیگر هم از آن نام برده شده است. افسانه حاکی از آن است که روگارو فردی است که سال ها قبل به دست جادوگری نفرین شده و با خوردن یا گاز گرفتن انسانی دیگر، می تواند نفرینش را به دیگران منتقل و خودش را رها کند. یک شب پسری جوان در حال عبور از آن ناحیه نفرین شده بود که حیوانی وحشی شبیه به گرگ به او حمله کرد. پسرک برای دفاع از خود چاقویی از کوله اش بیرون آورد. ناگهان حیوان به شمایل انسان در آمد و به پسرک گفت که نفرینش را به او منتقل کرده است و به پسرک هشدار داد که ممکن است به اطرافیانش آسیب برساند. از آن شب به بعد دوست های پسرک یکی پس از دیگری ناپدید شدند و جسد خود پسرک هم پس از گذشت مدت زمانی پیدا شد. همه بر این باور بودند که پسرک خودکشی کرده است. داستان هایی از این قبیل که حاکی از حمله یک حیوان درنده و پر مو با بدنی انسانی و سری شبیه به گرگ است در آمریکا زیاد نقل شده است. بعضی از مردم بر این باورند که این حیوان در هنگام کامل شدن ماه پدیدار می شود.
حقیقت گورستان مرداب مانچاک
همه این افسانه ها می توانند حقیق یا دروغ باشند. اما چیزی که قطعی است، وجود صدها تن جسد در این مرداب و وحشت آور بودن آن مکان است. مانند همه اماکن وحشتناک دیگر می تواند دلیل منطقی و علمی هم داشته باشد. تنها دلیل منطقی و علمی که می توان برای این پدیده در نظر گرفت، وقوع طوفانی سهمگین در ایالت لوئیزیانا آمریکا است که همزمان با مرگ جولیا برون، جان 350 نفر از مردم آن منطقه هم گرفته شد. یکی از اهالی گورستان مرداب مانچاک که از آن حادثه زنده بیرون آمده بود گفت: (من در حال شستن لباس رو به روی خانه ام بودم که طوفان شروع شد و با سرعتی نزدیک به 120 یا 30 مایل در ساعت همه چیز را از بین برد. صدای اشیایی که به خانه ام برخورد می کردند و به آن صدمه وارد می کردند را خوب می شنیدم). گاهی اوقات حوادث آنقدر ناگوار و تلخند که مردم دوست ندارند حقیقت را بپذیرند و ترجیح می دهند به جای پذیرفتن واقعیت، افسانه ها و خرافات را باور کنند. این ترجیح به پذیرفتن افسانه ها به جاذبه ای خاص برای علاقمندان به گردشگری سیاه تبدیل شده است.
تور مرداب مانچاک
در حال حاضر افسانه های این مرداب آن را به یکی از مهمترین مکان های گردشگری سیاه تبدیل کرده است و افراد بسیاری را به تور مرداب مانچاک جذب می کند. هنوز هم توریست ها برای شنیدن ناله های رنج آور و دردناک جولی سفید و شنیدن صدای اشباح به تور مرداب مانچاک می روند. با گذشت سال های زیاد از ماجرای طوفان لوئیزیانا، مسئولین تلاش های فراوانی در راستای بازسازی این روستا، که به روستای جولیا معروف است، انجام داده اند ولی، هیچکدام نتوانستند منکر این شوند که آن مرداب گورستان دسته جمعی آمریکا است.
حرف آخر
این مکان زیبا و پر رمز و راز را از دست ندهید. کسی چه میداند شاید بعد از دیدن این مرداب، نفرین گرگینه را با خود به سوغات آوردید یا شاید هم جولی سفید برایتان از نفرین هایش گفت و دست آخر آوازهای مرموز و رنج آلودش را برایتان خواند.