عید سال 1396، شروعی دوباره | ماهی قرمز دلت را از تنگ جهان آزاد کن
زندگی همچون یک فیلم سینمایی است که بر روی دور تند قرار گرفته، گویی تو در میان هجمه روزگار، تنها در خیابانی قرار گرفته ای، هندزفری در گوش گذاشته ای و تنها به رفت و آمد سریع آدمیان می نگری که می آیند و می روند، همچون ربات هایی که برنامه زندگیشان فقط برروی این سبک تنظیم شده، آن موقع است که احساس تنهایی می کنی. فکر می کنی که در میان تمامی کهکشان، تنها تو یک نفری که ایستاده ای، ثابت و بی حرکت و فقط چشمانت است که حرکت می کند، به دنبال زندگی ماشینی مردم، اما باید بدانی که اینگونه نیست. همه ما در این چاله زمانی گیر کرده ایم، هرکدام از ما به تنهایی همانی هستیم که ایستاده و به دیگران زل زده، گویی دنیاهایمان موازی است، گویی باهمیم اما جدا از هم زندگی می کنیم، اما باید راهی باشد، برای اتصال این دنیاهای موازی به هم، برای اینکه همه باهم بایستیم و به جهانمان زل بزنیم، به طبیعت، به آسمان، به کهکشان ها و به خودمان در آینه وجود دیگران و چه فرصتی بهتر از زمانی که دنیا تازه می شود، وقتی که طبیعت خودش پیشقدم می شود و دست یاری به سویمان دراز می کند. چه زمانی بهتر از نوروز دوره گردی که هرسال به سراغمان می آید و در ساز مطربیش، نوای خوش آهنگ شادی و فراغت دارد، نوایی که این روزها کم یافت می شود و من " آنچه که یافت می نشود، آنم آرزوست ". عید نوروزی که سین سیاهی دلتان را به هفت سین سپیدی بدل می کند.
عید نوروز، فرصتی برای خانه تکانی روح
کلیشه را باید دور ریخت، اگر می گوییم سال را نو کنید، اگر سخن از خانه تکانی دل و روح را به میان می آوریم، دلمان نمی خواهد ساده گذر کنید و اخمی به چهره بیاورید که ما اینجاییم تا لبخند را به لبانتان هدیه دهیم و اخم را از صورتتان بزداییم، حتی اگر شده با پاک کن به جان نقاشی چهره تان بیفتیم و کاریکاتوری اش کنیم. اصلا عید نوروز را می خواهیم برای شما، برای باهم بودن. می گوییم روحتان را تازه کنید، روی سخنمان با شماست، با خودِ خودتان، برای آشتی با خودِ حقیقیتان. نه حرفی از آشتی با دوستان می زنیم و نه از کدورت دل ها سخن می گوییم که اگر شما دلتان با خود، یک دله نباشد، با دنیا یکرنگ نخواهید بود. بیایید اینبار در عید نوروز، خود را جست و جو کنیم، خود را بپرسیم و پاسخ دهیم تا بشویم همانی که سال ها در انتظارش بودیم تا بیاید. عید شما، خودتانید و قهرمانتان، افکارتان.
هفت سینی به وسعت هفت طبقه بهشت
هفت سین را تاکنون از زاویه ای دیگر نگریسته اید؟ از بالا که به آن بنگری، چند خوراکی یا شی است درون کاسه های رنگی یا یکدست برروی سفره ای که دورتادورش را افرادی گرفته اند که ناخودآگاه چشمانشان را به ساعت دوخته اند و دل به تیک تاک ساعت سپرده اند تا کی سال کهنه رختش را از منزلشان جمع کند و راه را برای ماجراهای جدید باز کند. از گوشه ای اگر به این سفره و هفت سینش نگاه کنی، شاید چشمت به آینه وسط سفره بیفتد، خودت را درونش ببینی، به فکر فرو روی و لحظاتت را از جلوی چشمت بگذرانی، رویاهایت را ببافی و به موهایت گره بزنی و در باد رها کنی، اما هیچکس تا به حال از پایین به هفت سین نگاه نکرده. از پایین نگریستن هفت سین، همچون پرواز روح به سوی کائنات است. گویی هفت طبقه آسمان در کنار هم قرار گرفته، طنازی می کنند و شما نیز بی خبر از سرنوشتی که برایتان رقم می زنند، تنها به نظاره می نشینید، اما می توانید بشکنید این حصار را، پرواز کنید و سرکی به عرش بکشید و آنچه که خودتان می خواهید را در صندوق اسرار سرنوشت بیندازید، رویایتان را به واقعیت دنیا گره بزنید و قهرمان خودتان شوید. عید نوروز، فرصتی است مهیا برای کمی فکر و کمی عمل. عید نوروز، هدیه ای از آسمان است برای مردمانی که خوشبختی می خواهند.