سفر به دوره قاجار در عمارت رحمت سمیعی
ایسنا/ این خبر پیرامون سفر به دوره قاجار در عمارت رحمت سمیعی برای شما نگارش شده است.
در که باز می شود، انگار بهشت تو را فراخوانده، باغچه ای در دو سوی حیاط و راهی سنگفرش که از وسط باغ به عمارت می رسد. نارنج های زرد لای برگهای سبز درختان نارنج همچون چراغ هایی حیاط را روشن می کند.
انتهای حیاط، عمارت «رحمت سمیعی» ما را به دوره قاجار می برد.
عمارتی دو طبقه و کاملا قرینه با تالار و شاه نشینی در طبقه اول و اتاق های گوشواره ای در طبقه دوم که به ایوانی وسیع باز می شود. با پنجره های ارسی و شیشه های رنگی رو به باغ و اتاق های تودرتو با درهای چوبی که هر کدام به تالار مرکزی باز می شود.
پیش از این خانه رحمت سمیعی را دیده بودم ولی نه از نزدیک، بلکه از بالای مأذنه مسجد گلدسته محله ساغریسازان. حالا از حیاط عمارت مناره مسجد گلدسته ساغریسازن لای درختان تنومند آزاد انتهای حیاط پیداست.
نخستین بار است که صاحب خانه اجازه می دهد عمارت را ببینم. اگرچه اجازه ورود به داخل بنا را ندارم ولی از حیاط هم می شود ارسی های پنج دری و هفت دری عمارت را دید.
مالک خانه در حال حاضر «فتحعلی رحمت سمیعی» است. او هم نام پدربزرگش است. آن گونه که مالک از اجدادش نام می برد گویا نسل اندر نسل نام پدربزرگ بر نوه گذاشته میشد. مالک فعلی میگوید: من درست هم نام پدربزرگم هستم. آقا میرزا فتحعلی، پسر میرزا ممدعلی خان بود.
این خانه قبلا خیلی بزرگتر بود. 4000 متر حیاط و باغ داشت. حیاط پشت عمارت تا رودخانه زرجوب رشت امتداد داشت. بعدها که سهم وراث تقسیم شد، حیاط به مرور کوچک و کوچکتر شد و عمارت و حیاط بخش جلویی به من رسید.
فتحعلی رحمت سمیعی یکی از بزرگان خاندان بزرگ سمیعی است. او پس از سالها زندگی در کشوری بیگانه، حالا به خانه اجدادی اش در محله ساغریسازان رشت بازگشته است.
محله ساغریسازان رشت یکی از قدیمی ترین محلات رشت است. قدمت این محله طبق یافته های باستان شناسی اداره کل میراث فرهنگی گیلان به دوره تیموری می رسد ولی قدمت بسیاری از بناهای تاریخی به جا مانده در آن به دوره قاجار می رسد.
ساغریسازان در گذشته محل سکونت افراد طبقه متمکن و سرشناس رشت و تجار بود. یکی از آنها خاندان سمیعی است.
به گفته علی امیری، سند پژوه، «آقا سمیع» یکی از پسران «حاج میرزا محمدحسین تبریزی» بود که به «حاج سمیع» ملقب می شود. او از تبریز به قزوین رفته و با دختر ملک التجار قزوینی ازدواج و پس از چند سال رشت را به عنوان محل سکونت و تجارت انتخاب می کند. از اواخر دوره زندیه شاهد پدیداری خاندان بزرگ سمیعی هستیم. از «آقا سمیع» 12 فرزند شناخته شده است که احتمالا 9 فرزند ذکور بوده و بزرگ سمیعی های ساکن رشت محسوب می شود.
خاندان هایی با پسوند صابر سمیعی، صادق سمیعی، صالحی سمیعی، فتحی سمیعی، محمد سمیعی، مستوفی سمیعی، مشکین سمیعی، مشیری سمیعی، زاده سمیعی، مهربان سمیعی، میراب سمیعی، نصیر سمیعی، هاشم سمیعی، نیکو سمیعی، سمیعی احمد زاده، آزاد سمیعی، اسدی سمیعی، اصغر سمیعی، امیر سمیعی، انتخاب سمیعی، بابک سمیعی، افشار سمیعی، حسین سمیعی، حمید سمیعی، خجسته سمیعی، رضوانی سمیعی، ابتهاج سمیعی، رفیع سمیعی، رئیس سمیعی، فضل سمیعی، رحمت سمیعی و در این بین معروف ترین ایشان ادیب سمیعی و... عمدتا در محله ساغریسازان سکونت داشتند و بسیاری از املاک بزرگ و سراهای تجاری و حتی مکانهای عمومی (نظیر مسجد حاج سمیع) توسط بزرگان این خاندان احداث شده است.
تیره سمیعی ها عمدتا مالک و خان مناطقی از گیلان بودند و بعدها بسیاری از فرزندان این تیره جزو شخصیت های طراز اول ممکلت می شوند نظیر سناتور سمیعی، نیره ابتهاج سمیعی (اولین زنی که وارد مجلس شورای ملی شد و چهار دوره نماینده مجلس بود. فوت فروردین سال 1396)، ابوالقاسم رئیس سمیعی و همسرش نیره کازرانی از اعضای انجمن شهر رشت (فوت فروردین 1397).
اما فتحعلی رحمت سمیعی خاطرات جالبی از سرسلسله خود دارد و میگوید: گیلان به عنوان تیول از سوی کریم خان زند به آقا سمیع داده می شود. بعدها آقا سمیع دچار قهر و غضب از سوی عادلشاه، پسر نادر شاه افشار قرار گرفته و در مشهد او را کور می کنند.
او همچنین پیرامون سفر به دوره قاجار در عمارت رحمت سمیعی می گوید: وقتی آقا سمیع در رشت و محله ساغریسازان ساکن می شود، خانه اش درست پشت بقعه آقا سید عباس بود و بعدها تخریب و آپارتمان سازی شد.
رحمت سمیعی همچنین می گوید: در گذشته خاندان سمیعی در خانه باغ های وسیع و بزرگ بدون دیوار باهم زندگی می کردند و هر کدام خانه مستقل در گوشه ای از باغ داشتند. به عنوان مثال همین خانه ای که من در آن زندگی می کنم با عمارت مفخم السلطنه که بعدها شد خانه فرهنگ گیلان یکی بود. دیواری بین حیاط خانه ها نبود. بعدها بخش هایی از حیاط دو خانه کوچک شده و خانه سازی می شود.
از او می پرسم چرا پیشوند اسم شما «رحمت سمیعی» است و پاسخ می دهد: جهانگیرخان، پسر مفخم السلطنه و نوه میرزا محمدعلی خان سمیعی، خان و مالک منطقه رحمت آباد و بلوکات گیلان بود. آن زمان شناسنامه هنوز باب نبود. وقتی می خواستند شناسامه بگیرند می پرسند کدام سمیعی؟ می گوید کسی که مالک رحمت آباد است. اینگونه ما شدیم رحمت سمیعی.
می پرسم این خانه در بین اهالی محله ساغریسازان معروف به «خانه تالش خان» است، نه رحمت سمیعی و او توضیح می دهد: آنگونه که خانواده تعریف کرده اند، گویا سردار امجد خان تالش در حال سفر به تهران بود و در مسیر راه تالش به رشت در این منزل یک شب مهمان می شود. همان شب پدربزرگ من به دنیا می آید و خان تالش، لقب تالش به او می دهد. اینگونه می شود که آقا میرزا فتحعلی، ملقب به تالش می شود. اسم پسر من هم تالش رحمت سمیعی است.
خانه تاریخی رحمت سمیعی یکی از خانه های دوره قاجار است که به دلیل نوع معماری بومی و تعدد ارسی های پرنقش و نگار در داخل بنا مهر سال 1383 و به شماره 11140 در فهرست آثار ملی ثبت شده است.
این خانه از معدود خانه های قاجاری پرطمطراق در رشت است. حتی عمارت دو لوژنک بر بام دارد که لوژنک ها نیز دارای درهای چوبی با تزئینات است.
متاسفانه دخل و تصرف هایی در بنا مشهود است بر آجر قزاقی های قدیمی و تزئیناتش هم در بدنه بنا و هم سردر ورودی سیمان کشیده شده و لمبه های چوبی زیر بام هم با حلب پوشانده شده است.
مالک فعلی بنا می گوید: نگهداری و محافظت از بناهای تاریخی بسیار مشکل شده است. اگر از هزینه سالانه آن بگذریم حتی استادکار حرفه ای برای سفالگردانی پیدا نمی شود. بام خانه های قدیمی بدون حلب است. یک ردیف نی خیزران روی لمبه های چوبی می پوشاندند و روی نی ها دو ردیف سفال های کوزه ای بصورت یک در میان داخل هم قرار می گرفت. سالانه سفال ها باید برداشته، تراشیده و از نو چیده شود و نی های خیزران زیر بام هم چند سال یک بار تعویض شود.
متاسفانه استادکارهای حرفه ای پیدا نمی کنیم؛ آن زمان هم پدرم برای کاهش رطوبت سقف، روی لمبه های رو به بیرون را حلب زد قبلا لمبه های با ستون های کنده کاری کله شیری بود و آنها را برداشت. همین حلب زنی باعث شده رطوبت باران و ناودان ها، به بدنه دیوارها نفوذ کند و می بینید که سیمان سفید روی بدنه رطوبت زده و در برخی جاها ریخته است حالا بناست سقف را مرمت کنم. حکایت این است که میراث فرهنگی فقط بناها را ثبت ملی می کند و در نگهداری و مرمت بنا حمایتی وجود ندارد.
رحمت سمیعی در پایان می گوید: تا وقتی من زنده ام، خانه اجدادی را حفظ می کنم ولی نباید انتظار داشت با این هزینه ها فرزندان ما هم چنین توان و علاقه ای به میراث گذشتگان داشته باشند.