کاروانسرای قصر بهرام گرمسار محل آشتی زمین و آسمان شبها است
ایرنا/ براساس آخرین خبرهای واصله، کاروانسرای قصر بهرام گرمسار محل آشتی زمین و آسمان شبها است.
تماشای کاروانسرای قصر بهرام نگین پارک ملی کویر گرمسار استان سمنان بنایی منحصر بفرد در مکانی بکر جلابخش جسم و روح است. این بنا در این نقطه از کویر درندشت شرق پایتخت، محل مناسبی برای تیم های رصد و اهل نجوم و تماشای ستاره ها است. کاروانسرای قصر بهرام در دل کویر قرار دارد ولی گویی به آسمان نزدیکتر است و ستاره ها بیشتر در دسترس قرار دارند.
همه اینها را باید در کنار آسمان صاف و زلال کویر در نظر گرفت که فرصت تماشای ستارگان را از این بنای تاریخی در استان سمنان فراهم کرده است.
یکی از خبرهای خوب شهریور 1402 ثبت جهانی کاروانسرای قصر بهرام واقع در پارک ملی کویر استان سمنان در فهرست کاروانسراهای بین المللی ایران بود، کاروانسرای «قصر بهرام» مربوط به دوره ساسانی و به روایتی توسط بهرام گور ساسانی در زیستگاه گورخر ایرانی ساخته شد و در دوره شاه عباس صفوی بازسازی و به عنوان کاروانسرا استفاده میشد، خیلی دوست داشتم کاروانسرایی که به قصر بهرام یا با نامهایی مانند کاروانسرای شاه عباسی و رباط سیاه کوه شناخته می شود و اکنون این کاروانسرا ثبت جهانی شده است را از نزدیک ببینم؛ بدون شک ویژگی های منحصر بفرد بنا موجب ثبت جهانی آن شد، این بود که بار و بنه سفر را برداشتم و راه افتادم.
هوا گرگ و میش بود که به ورودی پارک ملی کویر گرمسار در غرب استان سمنان رسیدم، کمی پیش رفتم منظره های زیبا از تلفیق طبیعت، کوهستان، تاریخ، تلالو نور خورشید در آینه آب در چاله هایی که مشخص نیست چند روز است از میهمان ناخوانده خود میزبانی می کند، هوش از سر می برد.
خودرو با سرعت در حال عبور از زیبایی ها بود و چشمان در تقلای تماشای زیبایی. این همه زیبایی کویر این سوال را بر می انگیرد که کدام سمت را نگاه کنم، چقدر زود از مقابل چشمانم گذشت، کاش می توانستم بیشتر تماشا کنم.
از هیجانم برای دیدن زیبایی ها بالاخره راننده کمی سرعت خودرو را کم کرد و در نهایت ایستاد. می گفت اینجا جاده تاریخی سنگفرش (جاده ابریشم) است، در گذشته این مناطق کاملا باتلاقی بود و برای جلوگیری از گرفتار شدن مسافران جاده سنگفرش به عنوان مسیری امن ساخته شده بود تا مسیری امن برای عبور کاروان ها باشد، مسیری امن برای کاروان های شترسوار، شترانی که در دل کویر هم بارکش بودند و هم سنگ صبور ساربان در سکوت کویر.
باورم نمیشد این جاده سنگفرش بعد از گذشت صدها سال همچنان پابرجاست، چطور ممکن است جاده ای ساخته شده در دوره صفوی با سنگ، زغال چوب و ساروج در دل گرما و سرمای کویر، زیر تیغ آفتاب تا شلاق های باران، همچنان تاب آورده تا امروز ببینیم و به شاهکارهای نیاکانمان ببالیم.
در تاریخ آمده است جاده سنگ فرش به دستور شاه عباس در دوره صفوی از دریاچه نمک تا دامغان ساخته شد و بخشی از جاده سنگ فرش در شهرستان گرمسار واقع در دشت کویر نمک، منطقه سیاه کوه است که بیست و پنجم اسفند 1380 با شماره ثبت 5653 به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید.
دوباره در خودرو نشستیم و همانطور که مجذوب و مبهوت زیبایی های آفرینش بودیم به مسیر ادامه دادیم تا به پاسگاه محیط بانی رسیدیم و امکان جلوتر رفتن از این نقطه به بعد بدون مجوز و هماهنگی امکانپذیر نبود، چون از این نقطه به بعد کویر تحت مدیریت حفاظت محیط زیست است، ما هم طبق قانون با هماهنگی های قبلی وارد این بخش از پارک ملی کویر گرمسار شدیم.
گویی وارد فضایی دیگر شده بودیم، حال هوای عجیبی بود، خانواده جبیرها در میان خارها خرامان می تاختند، گوشه ای دیگر گورخرهای آسیایی چشم نوازی می کردند. گورخرهایی که برخلاف گونه آفریقایی، راه راه نبودند، اصلا سیاه و سفید هم نبودند، گورخرهایی از لحاظ رنگ ظاهری شبیه اسب بودند، اما اسب نبودند، بلکه گونه هایی در خطر انقراض در پارک ملی کویر گرمسار بودند که اکنون به همت متخصصان بومی در زادگاهشان معرفی و تکثیر شدند.
منظره های زیبایی بود و حس عجیب و غریبی را در وجود آدمی تداعی میکرد، گونه ای روزگاری به دلیل شکار بیش از حد و نامهربانی شکارچیان از زیستگاهش حذف شده بود، دوباره به زیستگاهش معرفی شده و اکنون بچه به دنبال مادرش می دود و جمعیت پویا است، گویی زیر نور آفتاب و در آن گرمای نزدیک ظهر بازیشان گرفته بود به این طرف و آن طرف می دویدند، فرصت کم بود. سوار بر خودرو شدیم و به سمت قصر بهرام به راه افتادیم.
از زیبایی های این کاروانسرا زیاد شنیده بودم در دلم تب و تابی بود دلم میخواست کاروانسرایی را که روزگاری در سر راه قدیمی و تاریخی کاروان روی کویری اصفهان، کاشان، خوار( گرمسار) و خراسان بود را بیبینم، جایی حضور یابم که روزگاری استراحتگاهی بود برای کاروان ها با خاطرات نهفته آنها.
در همین فکرها بودم که از جاده ای که از بالای تپه به سمت کاروانسرا می رسید، قصر بهرام دیده شد، بنایی زیبا و سفید با درختانی سبز در ورودی، همان طور که خیره به بنا از نمای بالا بودیم، بنا محو شد و بالاخره چند دقیقه بعد به کاروانسرا رسیدیم.
براساس مقاله کاروانسرای قصر بهرام گرمسار محل آشتی زمین و آسمان شبها است، باید بدانید که برخلاف دیگر کاروانسراها که نمای کاهگلی دارند، این بنا نمای سنگی داشت، سنگهایی زیبا به رنگ سفید با دروازه ای بزرگ و چوبی.
سنگهای سوراخ دار در قسمت ورودی در نظرم را به خود جلب کرد. کارشناس همراهمان می گفت که پاشنه در دروازه های ورودی بر روی آنها می چرخیده است.
وارد شدیم. کف راهرو از جنس سنگ بود و در وسط سنگفرش یک آبراه بود که کارشناس همراه می گفت این سنگ ها را معماران در زمان ساخت کاروانسرا با دست تراش دادند و این اشکال منظم را ایجاد کردند که البته بعضی از بخش ها به مرور زمان ویران و دوباره مرمت شد.
ذهنم درباره تامین آب این بنا مشغول شد که از کارشناس آنجا پرسیدم و گفت یکی از شگفتی های قصر بهرام، وجود آبراهه ای سنگی در اطراف این کاروانسرای تاریخی است که آب را از هفت کیلومتر دورتر از چشمه شاه دامنه سیاه کوه به قصر بهرام منتقل می کرده و هنوز بخشی از بقایای این آبراهه قابل مشاهده است، آب به وسیله 2 مجرای روی هم که مجرای زیرین از لوله های سفالین و دیگری مانند نهری سنگی از تخته سنگ های سفید یکپارچه ساخته شده بود، به بنا منتقل میشد.
جلوتر رفتیم حوض بزرگی وسط بنا به همراه گیاهانی که سرسبزی به فضا داده بودند ترکیب آرام بخشی داشت. به ویژه وقتی که با وزش نسیم آب درون حوض تکان می خورد و ایوان کاروانسرا درون آب تاب می خورد و تماشای این صحنه در آب و نگاهی بر آسمان آبی بدون لکه ابر در آن سکوت بی پایان فکر را به این شعر می برد:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
در 2 طرف سردر قصر بهرام 2 اتاق کوچک قرار دارد که گویا قراولخانه بود، اندرونی بنا نیز محوطه بزرگی است که گرداگرد آن چهار ایوان و 22 اتاق در اطراف با یک در بدون روزنه با پوشش گچی دیده می شود.
فضای نگهداری حیوانات، محلی برای پخت و پز و خواب غلامان، سردابی بزرگ در زیر ایوان شاه نشین از جمله اتاق هایی است که در نقشه کاروانسرای قصر بهرام دیده شده است.
2 شاه نشین در 2 طرف اندرونی یکی در سمت شرق و دیگری در سمت غرب، زیبایی های بنا را دوچندان کرده است.
البته در پشت بنا نیز چند حوض نیز دیده می شود که برای ذخیره آب و استفاده از آب باران کاربرد داشته است.
در حالی که ذهنم پر بود از فکرهای مختلف مانند اینکه چگونه مصالح ساختمانی را در آن زمان به این برهوت منتقل کردند، چگونه سنگهای بزرگ چند صد کیلویی را جابجا می کردند و دیوارها را می چیدند، چگونه از پله های بلند ساختمان هر روز بالا و پایین می رفتند، چقدر جنب و جوش داشتند، چگونه آب آشامیدنی اهالی این بنا در این بیانبان برهوت تامین میشد؛ در حالی که این سوالات ذهنم را مشغول کرده بود، از بخش های مختلف کاروانسرا دیدن کردم و در نهایت به پشت بام کاروانسرا رسیدم.
تا چشم کار میکرد تلفیق آسمان آبی با تپه های ماهوری تمامی نداشت چقدر تماشای آسمان از اینجا زیباتر بود. هرچه بیشتر نگاه میکردی مجذوب تر می شدی، لحظاتی را بر پشت بام نشستم به آبی آسمان را با سمفونی سکوت نظاره می کردم. گویی وجود آدمی از این سکوت و زیبایی سیری ناپذیر بود، به ناچار از پله های بلند سنگی دست ساز گذشتگان که هر کدام نزدیک به نیم متر ارتفاع داشت، پایین آمدم و به محوطه جنوبی و پشتی کاروانسرا رفتم، دنیایی زیبا بود و البته وصف نشدنی.
هر قدمی که روی زمین برمی داشتی صدای خش خش نمک و ماسه در اصطکاک با یکدیگر را احساس میکردی صدای آرامبخشی داشت. همین طور که قدم برمی داشتم و بر روی خش خش نمک و ماسه و سایه ای که به دلیل زاویه تابش خورشید ایجاد می شد، قدمهایم را با موزیک طبیعت می شمردم، کمی دور شدم. کاروانسرا از این زاویه نمای دیگری داشت. اصلا دنیا دیگری بود تا چشم کار می کرد، دیوار بود؛ دیواری ممتد که در هر گوشه دیوار ساختمان یک برج بود.
شنیده بودم قصر بهرام شبهای زیبایی دارد. در این منطقه آسمان چنان صاف و زلال است که میتوان در سکوت کویر و صدای نسیم شبانگاهی به ستاره نگریست و لذت بود، اما فرصت نشد و به ناچار از دیدن زیبایی های آسمان کویر محروم ماندیم و در تشنگی تماشای آسمان پرستاره به محل اسکان بازگشتیم.