مرز میان رویا و واقعیت مشخص نیست | عکاسی به سبک داستان پریان
گاهی ما انسان ها چنان به دنیای خیال فرو می رویم و در رویاهای خود غرق می شویم که تشخیص مرز میان خیال و واقعیت برای خودمان هم دشوار می شود، آن زمان که به نداشته هایی فکر می کنیم که یا در دسترس ما نیستند و یا اصلا وجود خارجی ندارند. غرق خیال شدن به شرایط زیادی بستگی دارد، گاهی می توان در میان جمع بود و چنان از جمع جدا شد که گویی سال هاست کسی در کنار ما نیست و در غاری تنها زندگی می کنیم اما گاهی هم نیاز به سکوت هست و خاموشی شکی نیست که همیشه جاهایی مثل جنگل و رودخانه های بکر، الهام بخش هستند و بودن در آن مکان ها خودش عاملی می شود برای از خود بی خود شدن و در رویا فرو رفتن. یکی از قشرهایی که خوب این احساس را درک می کنند، عکاسان طبیعت هستند که همیشه تنها همراهشان یک دوربین عکاسی است و چشم های تیزبین و احساس سرشارشان. آن ها روزها و روزها در جنگل ها و صحراها و جلگه های بکر قدم می زنند و از زیبایی هایی که قلبشان را به تپش در می آورد، عکس می گیرند تا هم این تصاویر برای خودشان جاودانه بماند و هم اینکه دیگران را از این لذت بی نصیب نگذارند. در این مطلب ما مجموعه عکسی را در اختیار شما گذاشته ایم که تجربه رویاپردازی یکی از همین عکاس ها در واقعیت می باشد. این عکاس به جنگل رفته و زیبایی های دریاچه را طی مدت 10 سال ثبت کرده، تا آنجا که منظره تبدیل به قسمتی از دنیای درونی اش گشته و شاید حتی خودش هم نتواند با اطمینان بگوید که کدام بخش از عکس ها واقعیت و کدام یک خیال می باشد. با همگردی همراه باشید تا باهم در دنیای خیال انگیز این عکاس شریک شویم.
ممنون، عالی بود
خواهش می کنم ممنون که وقت گذاشتین :)