چرا کاوش های باستان شناسی بدون نتیجه رها می شوند؟
ایلنا/ بدنبال آخرین گزارشات منتشر گشته، این سوال مطرح می گردد که چرا کاوش های باستان شناسی بدون نتیجه رها می شوند؟
علیرضا جعفری زند (باستان شناس) این روزها مشغول انجام کارهای دانشگاه و امور تدریس و استادی و عضو هیات علمی و استادیار دانشگاه اصفهان است. با وجود آنکه فصل جدید کاوش ندارد اما پژوهش های خود را ادامه می دهد و مقالات فصول قبل کاوش را تدوین می کند.
او کاوش در محوطه های مختلف از فیروزآباد و سد سلمان فارسی گرفته تا شوش، قزوین و حتی بررسی های باستان شناسی در استان فارس و… را در کارنامه خود دارد که در برخی از آنها به عنوان عضو هیات کاوش و در برخی دیگر به عنوان سرپرست هیات کاوش فعال بود. کاوش در محوطه های باستانی کشورهای ایتالیا، عراق و جنوب اسپانیا را در کارنامه خود ثبت کرده است.
تمام دوره تحصیل از کارشناسی تا دکترا را در رشته معماری و باستان شناسی در دانشگاه تهران و ایتالیا پشت سر گذاشت و تخصص او دوره تاریخی است و بیشتر در محوطه های دوره هخامنشی، اشکانی و ساسانی کاوش داشته است.
از سن هشت سالگی با وجود آنکه هیچ یک از افراد خانواده اش سررشته ای از باستان شناسی ندارند به باستان شناسی علاقمند بود و انشاهایش درباره آن بود که می خواهد باستان شناس شود. او معتقد است همانند یک پزشک متخصص که تنها بواسطه تخصصش نمی تواند امراض را تشخیص و بهبود دهد، یک باستان شناس هم تنها با تکیه بر تخصصش نمی تواند به پاسخ های لازم دست یابد و بخش عمده ای از باستان شناسی تجربه است.
دوسال پیش، همزمان با شروع پروژه لوله کشی شرکت آب و فاضلاب استان اصفهان، فصل هفتم کاوش در تپه تاریخی موسوم به «تپه اشرف» به سرپرستی شما کلید خورد. کشف اسکلت اسبی که به شکل آیینی در کنار گورخمره های اشکانی تدفین شده یکی از مهمترین یافته های این کاوش بود. نتایج کاوش به اندازه ای جالب توجه بود که در تیر 99 شهردار وقت اصفهان و مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان اصفهان قول رسیدگی ویژه به تپه اشرف را داد. اما با وجود یافته های ارزشمند در این تپه باستانی، کاوش ادامه نیافت. در حال حاضر وضعیت تپه اشرف چگونه است؟ آیا فصل جدید کاوش در این تپه تعریف شده است؟
فعلا اتفاق خاصی در تپه اشرف نیفتاده است چرا که همان مسائل همیشگی از بودجه گرفته تا… مطرح است. حتی انجام هفتمین فصل کاوش در تپه اشرف نیز یک کاوش نجات بخشی بود که آبفا بودجه آن را تامین کرد چرا که همزمان با شروع پروژه لوله کشی شرکت آب و فاضلاب استان اصفهان این بخش از تپه رخنمایی کرد. در غیر اینصورت میتوان گفت میراث چشمش را به روی تپه اشرف بسته است. ساختار میراث در استان اصفهان اینگونه تعریف شده که با حفاری و کاوش باستان شناسی بیگانه است. مانند سایر استانها از جمله کرمانشاه، همدان و… نیست که با مبحث حفاری و کاوش آشنا باشند. از این رو زمان میگذرد و تپه های باستانی هر روز رو به تخریب هستند.
با وجود آنکه درخواست انجام فصل جدید کاوش در تپه اشرف را داده ام چرا که کار نیمه کاره باقی مانده بود اما تاکنون هیچ پاسخی از سوی میراث استان و پژوهشکده باستان شناسی دریافت نکردم. براساس مقاله چرا کاوش های باستان شناسی بدون نتیجه رها می شوند؟ باید بدانید که حتی با وجود تلاش هایی که برای جلب موافقت اسپانسرهای کاوش دارم اما سنگ اندازی ها به اندازه ای است که آنها پا پس می کشند. میراث استان، قوانین و مسائلی را مطرح می کند که اسپانسرهای فصل کاوش حاضر به همکاری نشوند. این محوطه علاوه بر آنکه به لحاظ تاریخی ارزشمند است، رویکرد شهری نیز دارد و می تواند مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
یکی از کاوش های مهمی که داشتید در فیروزآباد بود که با همکاری هیات باستان شناسان آلمانی همراه شد. از یافته های آن فصل از کاوش بگویید.
در آن زمان آذرنوش رئیس پژوهشکده بود و پایان نامه دکترای من هم درخصوص دوره ساسانی بود از این رو از او درخواست کردم که به من اجازه دهد به عنوان یکی از اعضای هیات کاوش در آن منطقه کار کنم. «هوف» سرپرست آلمانی اجازه کار به من را نمی داد اما بعد از رفتن او در منطقه ای که براساس بررسی هایم اهمیت داشت با کسب موافقت های لازم، ترانشه ای باز کردم که در نهایت منجر به کشف گوردخمه های دوره ساسانی شد که دارای نقاشی های دیواری بود. این گور در تاریخ باستان شناسی ایران بی نظیر است. گور مقبره ای که تصاویر اشخاصی که در آنجا دفن شده بودند، بر مزار آنها نقش شده بود.
«هوف» معتقد بود که من باید تمرکزم را روی بررسی و کاوش بارو بگذارم. اما بعد از کاوش متوجه شدم در آن بخش به چیزی نمی رسم و خواستار کاوش در محوطه دیگری شدم. بعد از چند روز متوجه منطقه ای شدم که خواستگاه سنگهای سیاه و سفید بود که به صورت پراکنده در گوشه و کنار افتاده بودند. همچنین متوجه رویش درختی خودرو شدم که نظرم را جلب کرد. البته در پایین تپه لودر در حال تخریب بود و آن را خطری برای محوطه احساس کردم. بر آن شدم تا شاید گودالی که زیر درخت است یک چاه باشد که بتوانیم از طریق لایه نگاری آن به دستاوردهایی برسیم. کارگردان را آوردم و درخت را کندند و کاوش را شروع کردیم. یکی از دانشجویانم بعد از مدتی مطرح کرد که سفال رنگی پیدا کرد اما بعد از بررسی متوجه شدم که سفال نیست و گچ است. گچ روی دیوار که رنگ شده بود.
گمانه را گسترش دادیم و تبدیل به ترانشه شد و هرچه پایین تر می رفتیم قطعات نقاشی های روی دیوار بیشتر خودنمایی می کرد. در نهایت هم با گورهایی روبرو شدیم که در دوره هایی که احتمال می دهم در دوره ساسانی بوده باشد، تخریب شده بودند. در نهایت با گوردخمه ای با پنج تدفین روبرو شدیم که در بالای هر مزار نقاشی کشیده بود. تابوت هایی از گچ و سنگ در این گوردخمه وجود داشت که در آن سفال های شکسته از دوره ساسانی وجود داشت. کف زمین نقاشی شده بود و نقش زنان، کودکان و شاهزاده های ساسانی نمایان شد. چهره این افراد مشخص بود. رنگهای سرخ، سبز، آبی، زرد، قهوه ای و سیاه در این نقاشی ها دیده میشد.
براساس مقاله چرا کاوش های باستان شناسی بدون نتیجه رها می شوند؟ باید بدانید که در آن زمان خواستار مرمت یا انتقال این نقاشی ها به موزه سنگ شیراز شدم اما این امر محقق نشد. اکنون هم این آثار در وضعیت ناپایدار، بدون مرمت به حال خود رها شده و رویشان پوشانده شده است.
البته در زمانی که مرحوم آذرنوش در پژوهشکده بود تصمیم داشت از گروه ایتالیایی که برای مرمت تل آجری آمده بودند درخواست کند تا برای مرمت این مقبره نیز اقدام کنند اما متاسفانه از سال 84 تاکنون هیچ اقدام درخوری انجام نگرفته و تنها به گذاشتن ایرانیت بر سر آن و حضور یک نگهبان اکتفا شده است.
آیا می دانیم این گور متعلق به کدامیک از شاهزاده های ساسانی است؟
تصور من بر آن است که یک گور مانوی است. ما می دانیم که در زمان شاپور، برادرش مانوی شد. با توجه به دستخورده بودن گورها و پیدا نشدن اسکلت ها این احتمال وجود دارد که بعد از مرگ شاپور و اعدام مانی، این مقبره باز شده و احتمالا در زمان بهرام دوم و سختگیری های موبدان اسکلت های آنها برداشته و به همان روش تدفین زرتشتیان دفن شده اند.
براساس مقاله چرا کاوش های باستان شناسی بدون نتیجه رها می شوند؟ باید بدانید که اینجا یک گور خانوادگی است. در تابوت ها بقایای سفال بدست آمد اما اثری از اسکلت ها نیست. حتی در کنار قبور، تصاویر افراد نقش شده است. به طور مثال در بالای تابوت کودک که بسیار هم کوچک و حدود 90 سانتیمتر بود، تصویر یک کودک تقریبا 9ساله نقاشی شده است. در مجاور این مقبره، چاه پیدا کردیم که در آن بقایای استخوان انسان بدست آوردیم اما با توجه به اتمام فصل کاوش، امکان ادامه تحقیقات بوجود نیامد.
آیا رصدخانه را نیز در همین کاوش ها بدست آوردید؟
در زمان کاوش متوجه سایه های منظمی روی زمین شدم از این رو درصدد گمانه زنی برآمدم که منجر به کشف ساختار دایره ای شکلی شد که دوازده سکو روی آن طراحی شده بود. این یافته بسیار به برج رصدخانه مراغه شباهت داشت و بر پایه نوشته های تاریخی امیر عضدالدوله دیلمی معتقد هستم که این همان رصدخانه ای است که در سده چهارم مَهی (قمری) در شهر گور پیروزآباد ساخته شد.
باتوجه به گسترش عملیات عمرانی و البته سدسازی در کشور، کاوش های نجات بخشی تبدیل به بخش جدایی ناپذیر عملیات های عمرانی شده است. یکی از محوطه هایی که بواسطه ساخت سد سلمان فارسی کاوش داشتید، محوطه ای است که در پشت این سد قرار دارد. از آن کاوش برایمان بگویید.
براساس مقاله چرا کاوش های باستان شناسی بدون نتیجه رها می شوند؟ باید بدانید که در محوطه پشت سد سلمان فارسی شهری فراهخامنشی با وسعت 180 هکتار شناسایی کردم. این شهر دارای گورستان و آتشکده بود. می توانم از این یافته به عنوان یکی از بهترین کاوش هایم یاد کنم چرا که همچنان دوره فراهخامنشی در تاریخ ایران ناشناخته ماند.
بخشی از گورستان در طول تاریخ غارت شده بود اما بخشی از آن دست نخورده بود که آثار آن را جمع آوری و تحویل دادیم. در این گورها تزییناتی مانند گردنبند مهره، مرهم دان سنگی مرمرین، نمونه های عاج های نقاشی شد. روی یکی از این عاج ها تصویر یک زن دوره فراهخامنشی نقش شده بود که بسیار به دوره هخامنشیان شبیه بود. دو سکه از زمان فراهخامنشی نیز در قبرها بدست آوردیم. عطردان سنگی، تکه های چرم و حتی سر پیکان و قطعاتی که به زره وصل می شوند.
در این کاوش ها موفق به کشف آتشکده شدیم که بر اثر زلزله از بین رفته بود. بقایای دو برج دایره ای مربوط به دوره ساسانی نیز بدست آوردیم که به نوعی پیش درآمدی برای مناره های دوره اسلامی هستند. حتی سفال های سالم از دوره ساسانی در این محوطه بدست آوردیم که جالب توجه است. قطعات سفال های منقوش شکسته شده نیز جمع آوری و به مسئولان میراث تحویل داده شدند تا بعد از مرمت به نمایش گذاشته شوند اما تاکنون هیچ خبری از آنها نیست. احتمالا در گوشه ای از انبارها به حال خود رها شده اند. در حال حاضر بخشی از این منطقه زیر آب رفته و 180 هکتار به حال خود رها شده است.
کاوش در شوش را نیز در کارنامه کاری خود دارید که به عنوان عضو هیات کاوش کار می کردید.
در آن زمان در نزدیکی شوش و چغامیش کاوش داشتیم و براساس یافته های آن به تاریخ نوسنگی بدون سفال، دو هزار سال افزوده شد و از 7 هزار سال پیش از میلاد به 9 هزار سال پیش از میلاد رسید.
از خاطرات کاوش هایتان بگویید. آیا اشیا یا محوطه های خاصی را کاوش کردید که منحصر بفرد بوده باشند و حرف های جدید از تاریخ گذشتگانمان داشته باشند؟
هر محوطه ای یافته های خاص خود را دارد که جای تحقیق و بررسی دارد. بطور مثال در تپه زاغه سفال چشمه علی را بدست آوردیم که بسیار منحصر بفرد و بی نظیر بود. جام های پایه دار عصر آهن سگز آباد نیز اتفاقات خاصی برای این محوطه رقم زد.
سه فصل در تل سفیدک حاجی آباد داراب با سرپرستی آذرنوش حضور داشتم و این کاوش یافته های بی نظیری به همراه داشت. در آن کاوش، چهار طاقی و آتشکده ای پیدا کردیم که جز مجموعه خانه اربابی و شاهزاده دوره شاپور دوم بود. آتشکده ای شخصی که نقش فرشی که در آن آتشکده روی زمین انداخته شده بود روی زمین باقی مانده بود و جای رنگها و تصاویرش مشهود بود. این فرش، طرح های مدالیوم داشت و ما می توانیم از این یافته به نقوش فرش های آن دوره پی ببرم.
این نقوش با پا خوردن به مرور زمان روی زمین نقش بسته بودند و مشخص بود که نقاشی نیست و یک فرش در این آتشکده پهن شده بود. حتی پایه های آتشدان نیز مشهود بود و مشخص بود که این مجسمه ها شبیه به انسان بودند که در چهار طرف قرار داده شده بودند تا آتشکدان را نگهدارند. احتمالا این مجسمه ها فلزی بودند، چرا که جای پای آنها هنوز روی زمین باقی مانده بود و بقیه مجسمه ها احتمالا در دوره ای به غارت رفته بود.
اما از آنجا که آقای آذرنوش بالافاصله بعد از این کاوش، سرپرست پژوهشکده باستان شناسی شد و بعد هم فوت شد، با وجود تلاش هایی که برای انتشار گزارش این کاوش داشتم، اما هیچگاه گزارش این کاوش منتشر نشد. حتی گزارش کاوش در تل ناقاره خوانه نیز که در همان زمان کاوش کردیم، هیچگاه منتشر نشد. با توجه به آنکه تنها بخشی از اطلاعات این کاوش ها در اختیار من است و من نیز سرپرست کاوش نبودم، نمی توانم بدون در دست داشتن اطلاعات کامل، گزارش این کاوش ها را منتشر کنم.
متاسفانه از این دست عدم انتشار گزارش های کاوش های باستان شناسی در ایران زیاد است. چه در گذشته و چه هم اکنون بسیاری از فصول کاوش بدون آنکه گزارش کامل و جامع و مستندی از آنها منتشر شود، پایان می یابند و همچنان جای خالی آن در پازل باستان شناسی کشور باقی می ماند و به نوعی به فراموشی سپره می شود.
به نظر شما عدم انتشار گزارش های کاوش توسط سرپرست ها و باستان شناسان چه تاثیری در باستان شناسی ایران خواهد داشت؟ آیا جای خالی آن در باستان شناسی مشهود است؟
قطعا عدم انتشار گزارش های کاوش های باستان شناسی تاثیر منفی بر باستان شناسی کشور خواهد داشت. من سعی کرده ام در تمام کاوش هایی که سرپرست کاوش بودم، گزارش هایش را منتشر کنم و هم اکنون در پژوهشکده باستان شناسی موجود است. آذرنوش تمام تلاشش را کرد تا این امر را باب کند و ارائه گزارش کامل کاوش و مستندنگاری آن را را تبدیل به روندی جدا نشدنی از کاوش های باستان شناسی کند. البته آذرنوش در زمان حیاتش دائم میگفت که خودم باستان شناسان و سرپرست های کاوش را وادار کردم که گزارش کاوش ارائه دهند اما متاسفانه خودم فرصت نکردم آنچه را که اعلام کردم، اجرا کنم. در نهایت نیز با فوت او، گزارش های کاوش هایش بدون انتشار باقی ماند.
در دوره ای از ما خواستند تا گزارش های کاوش ها را رائه دهیم و همایش ها و برنامه هایی نیز برای ارائه گزارش یا مقاله کاوش در سال گذشته را نیز تدارک دیدند. بعدها گفتند که کاغذ گران شده و از چاپ مجله و چاپ کاغذی مقالات کاسته شد. بعدها این گزارش ها تبدیل به CD شدند و در نهایت هم کم کم به فراموشی سپرده شدند. میتوان گفت علاوه بر آنکه باستان شناسان در ارائه گزارش های کاوش کاهلی می کنند، پژوهشکده باستان شناسی و پژوهشگاه میراث و گردشگری نیز در این امر مقصر است و هم کاری می کند.
پژوهشکده باید باستان شناسان و سرپرست های کاوش را ملزم کند تا گزارش کاوش و مقالات خود را ارائه دهند. البته بسیاری از مقالات و گزارش ها نیز توسط باستان شناسان ارائه شد اما توسط پژوهشگاه منتشر نشده است. حتی در دوره ای تا زمانی که گزارش کاوش فصل قبل را ارائه نمی دادیم اجازه کاوش جدید پیدا نمی کردیم اما گویا اکنون این امر برای همه برقرار نیست.
ارزیابی شما از وضعیت کاوش های باستان شناسی در ایران چگونه است؟ آیا کاوش ها به سرانجام می رسند؟
کاوش های باستان شناسی در ایران منقطع است. همه رها می شوند. بسیار اتفاق افتاده و می افتد که یک فصل در یک محوطه باستانی کاوش انجام می شود اما این فصول کاوش ادامه نمی یابد و به حال خود رها شده و در نهایت فراموش می شوند. اگر نگاهی به فصول کاوش های من داشته باشیم می توانیم گوشه ای از این روند را شاهد باشیم، بیشتر این کاوش ها بیش از یک دهه پیش اتفاق افتاده اند و بعد به فراموشی سپرده شدند. این درحالی است که تاکنون درخواست های متعددی برای ادامه روند کاوش ارائه دادم اما موافقت نشده است.
وضعیت باستان شناسی ایران بسیار ضعیف شده است. پراکندگی در کاوش ها و عدم انسجام در فصول کاوش ها سبب شده تا باستان شناسی ضعیف شود. ممکن است یک باستان شناس یک یا دو فصل در محوطه ای کاوش داشته باشد و تا بخواهد به نتیجه برسد، کارش دو دهه روی زمین می ماند. این یک فاجعه است. متاسفانه برای هیچ یک از کاوش های باستان شناسی برنامه جامع و کامل و منسجم و بلند مدت نداریم. نه خودمان کار می کنیم و نه اجازه می دهیم که خارجی ها بیایند.
عموما عرف بین الملل اینگونه است که در صورت اجازه کاوش به هیات های خارجی در محوطه های داخلی باید این اجازه به باستان شناسان ایرانی نیز داده شود که در محوطه های خارجی کاوش داشته و کسب تجربه کنند آیا این تعامل دوسویه وجود دارد یا آنکه تنها ایران است که تبدیل به محل کاوش باستان شناسان خارجی شده است؟ ارزیابی شما از حضور هیات های خارجی چیست؟
هیات مشترکی به درد میخورد که شخصی که به عنوان باستان شناس خارجی به ایران می آید، یک باستان شناس قدر باشد این درحالی است که در سالهای گذشته هر باستان شناسی که قصد داشت دانشجویان خود را آموزش دهد و به دنبال سایت راحت و مجانی میگشت به ایران می آمد و به راحتی به آنها سایت برای کاوش می دهند.
از آنجا که باستان شناسان خارجی ایران را در حوزه باستان شناسی بسیار ضعیف می دادند از این رو تعامل دو سویه صورت نمی گیرد. البته تعداد باستان شناسان ایرانی که به صورت آزاد در کاوش های بین المللی همکاری دارند، کم نیست. این در حالی است که حضور این باستان شناسان ربطی به روابط دو سویه ایران با کشورهایی که باستان شناسان در قالب هیات مشترک با ایران کاوش می کنند، ندارد و کاملا شخصی و به صورت آزاد این کار انجام شد. در ضمن اگر کرسی های روم، خاور دور یا مصر شناسی و… در دانشگاه های ایران تدریس میشد می توانستیم در آن کشورها ادعا کنیم که کاوش های باستان شناسی داشته باشیم. زمانی که در دانشگاه های ما چنین کرسی های وجود ندارد و تدریس نمی شود بنابراین نمی توانیم ادعایی هم داشته باشیم. در حالیکه در کشورهای دیگر کرسی خاورشناسی دارند.