صنایع دستی هنر معاصر نیست
ایسنا/ براساس سخنان یکی از پژوهشگران حوزه صنایع دستی و آخرین خبرهای بدست رسیده، صنایع دستی هنر معاصر نیست.
حجت الله مرادخانی در یادداشتی نوشته است:
«صنایع دستی به عنوان بخشی از هنرهای سنتی ایران، واجد خصلت های زیبایی شناسانه و روش شناختی مختص به خود است. آثار هنری که از یک سو دربرگیرنده نقشمایه ها و شیوه های بومی هنر ایران هستند و از سوی دیگر حکمت و مفاهیم فرهنگی و هنری این مرز وبوم را تجلی می بخشند. در نتیجه هنگامی که قرار است از منظر نقد و تحلیل هنری به سراغ این عرصه برویم، ضروری است که مبتنی بر مولفه ها و شاخص های زیبایی شناسانه هنرهای سنتی به تحلیل و واکاوی آثار بپردازیم.
در این بین بعضا مشاهده می شود که در برخی از نشست ها و تحلیل ها، صنایع دستی را به مثابه هنر معاصر مورد خوانش و تحلیل قرار می دهند و این می تواند منشا کج فهمی های زیادی شود.»
این پژوهشگر صنایع دستی تاکید کرد: فراموش نکنیم که اگر صنایع دستی در زمان کنونی خلق می شود و حتی از نظر فرم و طراحی مبتنی بر سبک زندگی امروز تولید می شود، اما نمیتوان آن را به مثابه هنر معاصر در نظر گرفت و با آن رویکرد به نقد و تحلیلش پرداخت.
نباید فراموش کنیم زمانی که از هنر معاصر صحبت می شود، منظور هنر و جریانات هنری پس از دهه 1960 میلادی مانند مینیمالیسم و هنر مفهومی است. مکاتب هنری متعددی که همزمان با شکل گیری جریان پست مدرنیسم در دنیا پدید آمد و با نگرشی انقادی نسبت به دوره مدرنیسم به فعالیت پرداخت. نکته قابل تامل این است که آثار و جریان های هنری معاصر چه از نظر رویکرد فلسفی و چه از حیث شیوه خلق، جریانی مستقل و متمایز با هنر مدرن یا هنر سنتی محسوب می شوند و عدم توجه به این نکته احتمالا تحلیل ها را به خطا و مخاطب را دچار شناختی اشتباه خواهد کرد.»
این مدرس دانشگاه با تاکید بر اینکه توجه به این تمایز ماهوی میان هنر معاصر و هنرهای سنتی و صنایع دستی ایران مقوله مهمی است که در تحلیل ها و نشست های هنری باید مورد توجه قرار بگیرد، در این زمینه نوشت: اینکه به صرف آشنایی با هنر معاصر بخواهیم با همان رویکرد و نگرش به خوانش و نقد صنایع دستی بپردازیم، چندان رویه درستی نخواهد بود و می تواند تبدیل به منشا برداشت اشتباه و تسری آن به مخاطب شود. این چالش در مواجه با رویدادهای مختلف هنری و فرهنگی از جمله همایش ها، رویدادهای آموزشی، حراج های هنری و نیز برنامه ریزی و سیاستگذاری خرد و کلان فرهنگ و هنر نیز وجود دارد. اتخاذ چنین رویکردی نتنها به رشد و شناخت بیشتر و بهتر صنایع دستی کمک نمی کند، بلکه می تواند بستری مخرب برای درک اشتباه این هنرصنعت و آثار آن بوجود آورد.
مرادخانی در ادامه این مطلب آورد: «توجه به این نکته ضروری است که تببین و معرفی هر پدیده یا مفهومی به ساختار نظری مدونی نیاز دارد. به این معنی که براساس آن ساختار نظری و مبتنی بر اکوسیستم آن پدیده، بتوان مولفه های مختلفش را شناخت و به تحلیل و نقدش پرداخت. در عرصه صنایع دستی نیز چنین رویکردی برای شناخت و نقد و ترویج شیوه ها و رشته های مختلفش نیاز است. هنگام تحلیل انتقادی یا تببین روش شناختی صنایع دستی می بایست با توجه به ماهیت این آفرینش های هنری به بحث پرداخت. البته باید افزود که بیان این مطالب به معنی عدم بررسی و مطالعه و تحلیل صنایع دستی با رویکردها و نظریات جدید یا نگرش های بین رشته ای به این محصولات فرهنگی نیست، بلکه هدف توجه به این نکته است که هنگام خوانش، صنایع دستی را به مثابه هنر معاصر در نظر نگیریم.»
او در پایان یادداشت خود پیرامون اینکه صنایع دستی هنر معاصر نیست، تاکید کرد: «بی تردید پرداختن به صنایع دستی و هنرهای سنتی از منظرهای متفاوت و تحلیل قابلیت ها و ویژگی هنری و فرهنگی آن ضرورتی غیرقابل انکار و با اهمیت است. از این رو نهادهای و مراکز پژوهشی مانند دانشکده های هنر و پژوهشکده های حوزه فرهنگ با ورود به این مباحث و تبیین آگاهانه آنها می توانند گامی سازنده و عملی در جهت تعالی و توسعه صنایع دستی کشورمان بردارند.»