قلعه وشاق دژی استوار در دل کوههای فلات مرکزی ایران است
میراث آریا/ براساس آخرین خبرهای بدست رسیده، قلعه وشاق دژی استوار در دل کوههای فلات مرکزی ایران است.
قلعه تاریخی وشاق از جمله آثار تاریخی شهرستان نطنز است که در فهرست میراث فرهنگی ایران زمین به ثبت رسیده است.
به دلیل پیشینه کهن و رمز آلود این اثر هنوز اطلاعات دقیقی از دوره ساخت آن در دست نیست، لکن از بررسی منابع تاریخی چنین بدست می آید که این قلعه از دوران حکومت اسماعیلیه وجود داشته است.
درباره وجه تسمیه این قلعه، تنها ماخذ تاریخی قابل ذکر کتاب جغرافیای تاریخی «نزهت القلوب» نوشته حمدالله مستوفی متعلق به دوران مغول به ایران است.
حمدالله مستوفی در اثر خود نام قدیم این قلعه را «کمرت» ذکر می کند که به تدریج «وشاق» شهرت یافته است. او در این باره می نویسد: وشاق قلعه ای است در ولایت نطنز، در اول آن را کمرت گفتندی، چون وشاق در آن جا حاکم شد به وشاق معروف گشت.
در «نزهه القلوب» همچنین در این باره به شعری از نجیب الدین جربادقانی اشاره می کند که در خصوص قلعه وشاق گوید:
چه سرکشی که بهر صبحدم به گاه طلوع/ درآید از کمرت پای آفتاب به سنگ
این شعر جربادقانی که در دربار اتابکان به سرودن شعر اشتغال داشت اثبات می کند که این دژ در پیش از دوران ایلخانی نیز شهرت زیادی داشته و بلندای دست نیافتنی آن زبانزد بوده است.
در دوران معاصر، ماکسیم سیرو، ایران شناس اروپایی که به دنبال مستندسازی راه های تاریخی اصفهان بوده است نیز در دیدارش از این قلعه در بیش از هفتاد سال قبل به ویژگی های این دژ کوهستانی اشاره کرده است که خود نشان می دهد که احتمالا او نیز این دژ را از نزدیک دیده و با توجه به اهمیت این موضوع در کتاب مشهورش «در مسیرهای راه های باستانی اصفهان» به آن پرداخته است.
او همچنین در این اثر مشهور به صعودهای متعدد سوداگران مواریث به این دژ سترگ و سرقت کاشی های زرین فام آن اشاره کرده و همچنین به کاربرد این دژ به عنوان پناه گاه جنبش اسماعیلیه نیز اشاره داشته و می نویسد: این آشیانه عقاب جدا انسان را تحت تأثیر قرار می دهد به گونه ایی که این قلعه مستحکم از یک صد و پنجاه کیلومتری دیده می شود، همچنین می گویند اینجا یکی از پناهگاه های فرقه حشاشین بوده که بعدها به صورت یک قلعه نظامی درآمده و پس از آن سالها کمینگاه راه زنان بوده که از آنجا مدتها پس از آنکه کاروان ها نزدیک شوند در کمین می نشستند.
منابع تاریخی همچنین گزارش می دهند: در عهد حکومت سلطان ابوسعید (آخرین ایلخلان مغول) ابوسعید در این قلعه زندانی امیرمحمد قوشچی یکی از صاحبان تیول منطقه نطنز شد که به وسیله امیرمحمدشاه اینجو، حاکم معزول فارس به نافرمانی از مغولان تحریک شده بود.
همچنین در تاریخچه ساخت قلعه وشاق ماجرایی نیز به این شرح نقل می شود که در عصر صفویان حاکم نطنز که از سوی شاه عباس منصوب شده بود، شخصی بود به نام امیربیک. بنای تاریخی گنبد باز نیز از آثار معماری این حاکم مقتدر بوده است. پس از مرگ امیربیک، بین دو تن از فرزندان او بر سر جانشینی پدر نزاع در می گیرد. در این میان برادری که اقتدار بیشتری داشته حکومت را از آن خود می کند و برادر دیگر موسوم به شاه علی وشاق رسم یاغیگری را پیشه می سازد. وی به دامنه های کرکس می گریزد و قلعه ای را در یکی از صعب العبورترین قله های نزدیک به روستای اوره بنا می کند.
سازندگان این قلعه برای تهیه مصالح، از مسیری در جهت مخالف روستای اوره، عبور و مرور و با روستای عباس آباد ارتباط برقرار می کرده اند. آنان سالهای طولانی برای تامین نیازمندی های خود، به روستاهای اطراف از جمله روستای اوره، حمله کرده و به غارت اموال مردم می پرداخته اند.
این تاریخچه نمی تواند نسبت به ابتدای ساخت قلعه وشاق صحت داشته باشد. بلکه تنها می تواند استفاده های بعدی از قلعه وشاق را در دوره های بعدی تاریخی نمایان سازد.
همانطور که گفته شد، موقعیت قلعه وشاق طوری است که دسترسی به بنای اصلی قلعه به سادگی میسر نیست. براساس شواهد و اسناد موجود، قلعه وشاق و بناهای پائین قلعه که به دره ای موسوم به روباه ختم می شود، در سده هشتم هجری از جمله اماکن معمور و مسکون بوده است. قلعه وشاق براساس تمهیدات اندیشیده شده در سال 1399 خورشیدی پس از مستندسازی و تدوین پرونده، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.