حمام عمومی بازار تسوج سه گانه ای تاریخی را کامل می کند
میراث آریا/ براساس آخرین خبر و گزارش های بدست رسیده، حمام عمومی بازار تسوج سه گانه ای تاریخی را کامل می کند.
در ارتباطات انسانی، در کنار منبر و مسجد، از حمام ها بعنوان رسانه ای قدرتمند یاد می شود که می توانست همه این وظایف را هم زمان ایفا نماید. ساختار، سبک، معماری، موقعیت قرارگیری حمام عمومی خود یکی از اصول مهم در بافت شهری یا روستایی بود. آثار بجا مانده از حمام های قدیمی شهرهای ایران اکنون اطلاعات ارزشمندی را در اختیار ما قرار می دهد.
حمام عمومی بازار تسوج یکی از همان آثار تاریخی واقع در بافت بازار این شهر است که سه گانه «مسجد، حمام، بازار» را کامل می کند. موقعیت قرارگیری آن در کنار مسجد جامع و بازار قدیمی، هویت افزونی بر آن بخشیده است. این حمام به گفته کارشناسان اداره کل میراث فرهنگی، قدمت بخشی از آن متعلق به بیش از هفتصد سال قبل است.
طی 70 سال گذشته، کاربری این بنا بیشتر بر مبنای خزینه بوده تا اینکه در دهه 40 شمسی و به دنبال لوله کشی های آب آشامیدنی و به رغم برخی مخالفت های تعصبی، کم کم خزینه از این حمام برچیده شده و به جایش دوش های بهداشتی بکار رفته است. نحوه کار خزینه نیز برای خود داستان و روایتهای متفاوتی داشت. سهامداران، مالکان و گردانندگان این حمام، روزانه خار و خاشاک و گون و هیزمی را که برخی از شهروندان روزانه از دشت ها و صحراهای اطراف جمع آوری کرده بودند خریداری کرده، بعنوان سوخت اصلی خزینه بکار می بردند. گفته می شود درآمد اصلی بیش از 30 خانوار از محل فروش خار و گون به حمام بود.
خزینه تقریباً ابعادی به طول 7 متر و عرض 4 متر و عمقی معادل یک و نیم متر داشت و در گوشه ای از آن دیگ مسی بزرگ به نام «تیان» قرار داشت که هسته اصلی و مخزن گرم کننده خزینه بود. خار و گون در زیر این «تیان» آتش زده میشد و آبی که بتدریج گرم شده و قابل استفاده میشد. هر مشتری یکبار در ابتدای حضور خود در حمام و یکبار در انتهای استحمام به درون این خزینه می رفت و به این ترتیب کار نظافت خود را انجام میداد. «خزینه» هر روز یک یا دو بار، با جارویی ساخته شده از شاخه های زالزالک و کوزه ای، گل ولای و رسوبات ته خزینه را جمع میکرد تا اندکی از کدر بودن آب و گل ولای تهنشین شده آن کاسته شود.
مسئول آتش زدن و روشن نگه داشتن این خزینه، نیمه شب به محل کار خود می رفت و تا قبل از آمدن مشتریان آب را گرم کند.
منبع آب
براساس مقاله حمام عمومی بازار تسوج سه گانه ای تاریخی را کامل می کند باید بدانید که آب مورد نیاز خزینه از طریق یک رشته قنات به نام «خانقاه» به این حمام راه می یافت. یک تا دو ساعت در شبانه روز، آب این قنات از طریق جوی شهری و پس از پیمودن حدود یک کیلومتر به حمام می رسید.
با توجه به اینکه این جوی از مقابل مغازه ها و خانه های مسکونی رد میشد، زباله ها و فاضلاب شهری به این آب راه می یافت و موجب غیربهداشتی شدن آب میشد. تا اینکه در سال 1333 بوسیله لوله های سفالی، مسیر قنات تا حمام کانال کشی شد تا از آلوده شدن آب در طول مسیر جلوگیری شود. همانگونه که گفته شد چند سال بعد یعنی حدود دهه 1340، استفاده از خزینه به دلایل غیربهداشتی بودن کلا منتفی شده و از طریق لوله کشی های مجهز سیستم نمره راه اندازی شد.
استفاده از این حمام در طی چند دهه بعد از نصب سیستم جدید نمره، تا اواسط دهه هفتاد ادامه داشت تا اینکه به دلیل قدمت تاریخی بنا و نیز رواج حمام های خانگی، این حمام رونق گذشته خود را از دست داد. دیگر کمتر شهروندی برای استفاده از این حمام از خود رغبت نشان میداد، بنابراین روشن نگه داشتن مخزن سوخت این حمام بزرگ برای تعدادی انگشت شمار از شهروندان صرفه اقتصادی نداشت. هرچند که در سال 1374 و هم زمان با اجرای طرح لوله کشی گاز شهری به تسوج، این حمام هم از نعمت گاز بهره مند شد.
برنامه کاری
پیش از اینکه این حمام از رونق بیفتد، برنامه کاری ویژه و منظمی برای این حمام تعریف و اجرا میشد. معمولاً یکی دو ساعت قبل از طلوع آفتاب تا ساعت 8 صبح به آقایان و از ساعت 8 صبح تا 14، حمام به خانم ها اختصاص داشت. از ساعت 15 تا 19 نیز دوباره شیفت کاری آقایان بود.
بخشهای مختلف حمام
بخش اول
ورودی حمام بود که بعد از عبور از یک دالان فراخ به طول 10 متر به راه پله ای می رسید که فرد را به داخل حمام راهنمایی می کرد. تعداد پله ها در دوره های مختلف متفاوت بود.
جالب اینکه ارتفاع این پله ها که در حدود بیست پله بودند هم با پله های امروزی تفاوت داشت و تقریبا ارتفاع هر پله دو برابر ارتفاع پله های امروزی بود. این قسمت در هنگام خروج فرد استحمام کرده، نقش حساسی را برعهده داشت و به نظر می رسد سازندگان اصلی و اولیه حمام به آن بیشتر اهمیت می دادند. این قسمت، درواقع وظیفه تنظیم تدریجی دمای بدن را برعهده داشت تا حس و حال گرم داخل حمام بتدریج از تن فرد خارج کرده و بعد از سازگاری نسبی فرد استحمام کرده، به بیرون آن راهنمایی شده و از بیمار شدن او جلوگیری کند.
بخش دوم
بعد از عبور از این راه پله، به قسمت تعویض لباس می رسیم که شامل سکوهای بزرگ تشکیل شده از تختهای چوبی یا سنگی و بتنی است. هر فرد یک جای خالی را بر روی این تخت ها انتخاب کرده و لباسهای خود را در آنجا تعویض میکرد. کفش ها هم معمولاً زیر میزها جای می گرفت. در ورودی این قسمت، «حمامی» می نشست و پول استحمام را میگرفت. افراد متمول و دارای موقعیت اجتماعی بهتر و اشرافیان شهر معمولاً در قسمت شاه نشین و بغل دست حمامی و شهروندان عادی در فاصله دورتر از او می نشستند.
در وسط این سالن بزرگ و درست در ورودی راهرویی که افراد را به داخل حمام اصلی هدایت میکرد حوض بزرگ آب سرد قرار داشت که افراد قبل و بعد از استحمام پاهای خود را داخل این آب میکردند تا دمای بدنشان به تدریج با فضای جدید سازگار شود.
بخش سوم
بعد از عبور از یک دالان تنگ و باریک، که درواقع برای جلوگیری از اتلاف گرمای داخل حمام به این شکل ساخته شده بود، به محوطه اصلی حمام می رسیم که بسیار گرم بود و حمام کنندگان، آن زمان که خزینه برچیده شده بود، گرداگرد حوض های کوچکی که دارای آب گرم بود می نشستند و سرگرم شستن خود میشدند. یکی از جالب ترین رفتارهای اجتماعی را که بعدها به یک ضرب المثل هم مبدل شد اینجا شاهد هستیم و آن هم مربوط به استقبال افراد نشسته از فرد تازه وارد بود.
به این ترتیب که به رسم ادب و احترام، پس از نشستن فرد تازه از راه رسیده با مشکفه آبی به سر و روی فرد تازه از راه رسیده می ریختند و به این ترتیب ورود او را خوش آمد می گفتند و با او طرح دوستی و مراوده و صحبت می ریختند. از آنجایی که این کار هیچ هزینه ای و زحمت چندانی برای افراد نداشت بنابراین از این نوع استقبال با عنوان «با آب حمام برای خود دوست و همکار گزیدن» یاد می کنند. عبارتی که هنوز هم امروزه در محاورات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از آن استفاده می شود.
بخش چهارم
آخرین قسمت حمام به نمره ها و دوش های آب اختصاص داشت. افراد بعد از شستشوی کامل خود و در پایان استحمام بعد از عبور از چند پله دیگر به این قسمت وارد می شدند و در نمره های اختصاصی و انفرادی، به تعویض لباس زیر و پوشش خود با حوله های تمیز یا لنگ می پرداختند و بعد از عبور از قسمت استحمام عمومی به بخش تعویض لباس می رفتند. در آنجا فرد حمامی با آبی خنک یا چایی و بعدها با دوغ و نوشابه به استقبال افراد می رفت و «عافیت باشد و صحت وجودی» می گفت.