پروانه معصومی: امام علی (ع) و ناخدا خورشید بهترین آثارم هستند + عکس
فارس/بازیگر سریال «در کنار پروانه ها» گفت: «گیلسو» با تجربه هایی که در زندگی اش کسب کرده سعی می کند رهی را به راه درست تر هدایت کند.
شاید بسیاری بر این باور باشند که نقش هایی که به زن ها پیشنهاد می شود از جمله نقش های تکراری است که بارها و بارها دیده شده است.
نقش هایی با المان های مشابه و نزدیک به هم که چندین بار مخاطب را با خود درگیر کرده است و شاید حرفی برای گفتن نداشته باشند.
اما در این میان هستند شخصیت هایی که تا به حال بازی نشده و می توانند آنچنان مخاطب را درگیر کنند که نقش یک مادر را به خوبی در ذهنشان بسپرند.
این شب ها «گیلسو» یا همان مادر ابراهیم نقش اصلی سریال «در کنار پروانه ها» است. مادری که طی تصادفی پسرش را از دست داده و اعضای بدن او را اهدا کرده است. اما آنچه نقش گیلسو را از سایر سریال هایی که درباره اهدای عضو ساخته شده اند متفاوت می کند، این است که گیلسو قلب پسرش را به ضارب او در تصادف اهدا کرده است و همین موضوع تعلیق عمیقی در داستان ایجاد کرده است که مخاطب را تا پایان قسمت های این سریال همراه می کند.«پروانه معصومی» با 50 سال تجربه در سینما و تلویزیون این روزها بعد از ایفای نقش های مختلف، نقش «گیلسو» را در این سریال بازی می کند. گیلسو با اقتداری که از زن های شمال کشور سراغ داریم نقش زن و مادری مهربان و البته مقتدر را بازی می کند که پسرش را از دست داده و حالا می خواهد ضارب پسرش را به راه درست هدایت کند. همین موضوع چالش های بسیاری را برای این نقش به همراه می آورد و تعلیقی است که برای بیننده تلویزیونی جذابیت دارد.
«معصومی» با اینکه سالها است در شمال کشور زندگی می کند اما هنوز هم از زندگی در این خطه راضی است و معتقد است آرامش خاصی دارد. با او درباره نقش گیلسو، چالش هایی که با این نقش داشته و انتخاب شمال برای ادامه زندگی اش گفت و گو کردیم.
اولین نکته ای که به محض دیدن بازی شما در سریال «در کنار پروانه ها» آن هم در فضای سرسبز شمال در ذهن مخاطب تداعی می شود این است که خودتان هم مدتی است در شمال کشور ساکن هستید و زندگی می کنید.
بله من 26 سال است که به شمال کشور رفتم و تصمیم گرفتم همان جا زندگی کنم.
دوری از خانواده و فرزندان سخت نیست؟
یک فرزند پسر دارم که او هم همراه من به اینجا آمده است. مابقی خانواده خواهرهایم هستند که از شروع کرونا تا الان نتوانستم آنها را از نزدیک ببینم. البته روزهایی در تهران تصویربرداری داشتیم که به دلیل اینکه ما در جمع کار می کردیم باز هم نشد به دیدار خانواده بروم.
به خاطر آرامش و دور از هیاهو بودن تهران، زندگی در شمال را به تهران ترجیح دادید؟
حقیقتش این است که در تهران خانه ای نداشتم و با موجودی که آن زمان داشتم شاید می توانستم یک آپارتمان خریداری کنم. آپارتمان نشینی را دوست ندارم و دوست دارم در هر موقعیتی که هستم آسمان بالای سرم را ببینم. از کودکی در خانه هایی بزرگ شده بودم که همه حیاط داشتند و اگر آسمان را نبینم برایم خیلی سخت است. برای همین تصمیم گرفتم به شمال بیایم و زمینی بگیرم و پسرم که معمار هست خانه ای را برایم بسازد. از سویی به شمال آمدم تا استراحت کنم و آرامشم را داشته باشم.
تا به ایجای پخش سریال از بازخوردهای مردم راضی بودید و در نظرهایشان کار را دوست داشتند؟
من که در شبکه های اجتماعی حضور ندارم و نمی دانم در آنجا چه می گویند و درباره سریال چه نقدهایی می کنند و افرادی که کنارم هستند هم نقدی نکردند چون در جایی زندگی می کنم که فاصله زیادی با مردم دارم و کسی را نمی بینم و بیشتر در خانه ام هستم. تنها فردی که نظرش برایم مهم است پسرم است که او هم سریال را دوست داشته و دیشب که با هم سریال را می دیدیم می گفت که تماشای این سریال آرامش خاصی به مخاطب می دهد و بین واقعیت و خیال، قصه ای در جریان است.
معتقدم در همه کارهای داریوش یاری کارگردان چنین موضوعی وجود دارد و با اینکه کار زیادی از او ندیدم اما در سریال حبیب هم با اینکه تنشی در قصه وجود داشت اما آرامشی هم در کلیت اثر به چشم می آمد.
از همکاری با آقای یاری راضی بودید؟
بله، حساسیت زیادی روی فیلم نامه داشتم و بخش هایی را با مشورت ایشان و برای بهتر شدن کار، تغییر می دادیم.
و این موضوع برای شمای بازیگر آرامشی را به همراه می آورد؟
بله چون اگر من آرامش نداشته باشم نمی توانم آرامشی که کارگردان می خواست را به مخاطبم منتقل کنم.
درباره قبول این نقش برایمان می فرمائید. با توجه به گزیده کاری شما در این سالها، قصه شما را درگیر کرد یا نقش گیلسو برایتان جذاب بود؟
زمانیکه قصه را خواندم خیلی دوستش داشتم اما با توجه به شیوع کرونا که الان دو سال و خرده ای است که کار نمی کنم با آقای یاری صحبت کردم و به او گفتم قصه را دوست دارم اما یک شرط دارم آنهم اینکه لوکیشن نزدیک خانه ام باشد که شب ها به منزلم برگردم که البته نشد و گروه الان لاهیجان هستند و من صومعه سرا هستم و دو ساعت راه دارم تا به خانه برسم. اما خوشبختانه با وجود اینکه از خانه دور هستم اما زمان آفیش هایم خیلی زیاد و خسته کننده نبود.
قصه را از چه بعدی دوست داشتید؟
از بعد اینکه با صبوری هایی که دارد و با تجربه هایی که در زندگی اش کسب کرده سعی می کند انسانی را به راه درست تر هدایت کند و همین برایم لذت بخش بود.
تحول یک شخصیت در یک سریال چقدر می تواند برای مخاطب تلویزیونی جذاب باشد؟
فکر می کنم جذاب باشد. آنقدر سریال ها و فیلم هایی که این روزها می بینیم پر از استرس و تنش هست سریال هایی مثل در کنار پروانه ها جو آرامی را به مخاطب منتقل می کنند و شاید عده ای خاص را جذب خودش کند.
با اینکه شخصیت گیلسو از نیمه داستان وارد سریال شده است، اما یکی از نقش های اصلی این سریال به شمار می رود که آرامش خاصی هم دارد.
با اینکه شرایط خوبی را در زندگی از سر نگذرانده است اما در شخصیتش آرامشی دیده می شود که نمی شود آن را نادیده گرفت. مقداری از این آرامش مربوط به خودم است که این آرامش را همیشه داشته ام. در وهله بعدی خواسته کارگردان بود که تنش نداشته باشم و آرام باشم.
بیشتر از نیمی از این سریال در شمال کشور مقابل دوربین رفته است. چقدر این تغییر فضا در کار بازیگران تاثیر داشته است؟
بازیگران ما حضور در شمال را خیلی دوست داشتند به اضافه اینکه وقتی ما در لاهیجان هستیم بیشتر سکانس هایمان در فضای آزاد و فضای باز هست. با اینکه در همان فضای باز تمام گروه ماسک می زدند اما ما بازیگران ماسک نمی زدیم و همین موضوع نگرانی ما را از شیوع کرونا کمتر می کرد.
شما خیلی کم و گزیده کار می کنید. این خواسته خودتان است یا نقش های پیشنهادی آنطور که باید نیستند؟
دوست دارم وقتی خودم هم سریالی را می بینم آنچه که تماشا می کنم به دلم بنشیند در عین حال فکر می کنم مردم هم همینطور هستند و وقتی می بینند من در سریالی یا فیلمی بازی می کنم پیش خودشان می گویند احتمالا باید کار خوبی باشد. نمی توانم هر نقشی را بازی کنم و پولش هم برایم مهم نیست چون اگر اهمیت داشت باید خیلی پر کار باشم که نیستم. به همان کمی که دارم قانع هستم و دوست دارم مردم نوع دیگری به من بازیگر نگاه کنند و احترامی که به من می گذارند برایم خیلی مهم است.
بزرگترین چالش شما با نقش گیلسو چه بود؟
تقریبا چالشی نداشتم و با این نقش راحت بودم.
گیلسو مادری است که طی شرایط سختی که داشت راضی به رضای خدا شد و اعضای بدن فرزندش را اهدا کرد. این اتفاق روزانه در جامعه ما اتفاق می افتد. شما چقدر با اهدای عضو موافقید؟ و تا چه میزان ابعاد این کار را بررسی کرده بودید؟
من عضو انجمن اهدای عضو هستم. فکر می کنم این بهترین کاری است که با مرگ یک نفر می توان انجام داد. فردی که فوت می کند و زیر خاک می رود و اعضای بدنش می پوسد، چه بهتر که این اعضا در چند نفر تکثیر شده و به آنها حیات ببخشند. معمولا همه ما وقتی با چنین شرایطی مواجه می شویم احساسی برخورد می کنیم و واقعا تصمیم مشکلی است.
شما سالها است که مشغول به بازیگری هستید. بیشتر دوست دارید در قالب چه نقش هایی قرار بگیرید؟
زمانیکه فیلم نامه را می خوانم اگر نقشی که به من پیشنهاد شده را از قصه حذف کنم و هیچ اتفاقی در فیلم نامه رخ ندهد یعنی آن نقش وجود ندارد. حتی اگر آن نقش فقط در یک سکانس بازی داشته باشد. معتقدم آدم در دو کار بازی کند اما در ذهن مخاطب بماند ارزشش بیشتر از این است که در صدها کار بازی کند و مخاطب هیچ از او به یاد نیاورد.
یکی از شاخص ترین بازی های شما بازی در سریال آمام علی (ع) و یوسف پیامبر (ص) بوده است که قطعا نقش های ماندگاری است. به نظر شما چرا سریال های این چنینی دیگر ساخته نمی شود که در ذهن مردم قهرمان پروری کند و داستان های جذابی را برایشان روایت کند؟
در گذشته سریال های تاریخی زیادی داشتیم. ساختن سریال های تاریخی کار هر کارگردانی نیست و مطالعه و تحقیق های فراوانی می خواهد. متاسفانه همه کارگردان های ما مثل داود میرباقری نیستند به همین خاطر با دیدن برخی از سریال های تاریخی بیشتر خنده مان می گیرد. اما در سریال های امام علی (ع) و یوسف پیامبر (ص) این اتفاق نیفتاد.
و چند سالی است که این گونه سریال ها را در قاب تلویزیون کمتر دیدیم.
متاسفانه کارگردانی که قابلیت ساخت چنین آثاری را داشته باشد را نداریم. در درجه دوم ساخت این گونه سریال ها هزینه زیادی می خواهد. مشکل دیگری هم وجود دارد و آنهم اینکه متاسفانه در 50 درصد فیلم و سریال ها انتخاب ها (برنامه ریز، دستیار کارگردان، طراح لباس و گریم و ...) به درستی صورت نمی گیرد. همه اینها باید برای یک اثر تاریخی واجد شرایط باشند تا نتیجه مطلوب شود. اگر انتخاب ها درست باشد و کارگردان بداند که چه می خواهد و انتخاب های درستی هم داشته باشد به نتیجه مطلوب می رسیم.
به کارگردانی آقای میرباقری اشاره کردید. او این روزها مشغول ساخت سریال سلمان فارسی است. از شما برای حضور در این سریال دعوت کردند؟
نه.
اگر دعوت کنند شما کار تاریخی بازی می کنید؟
ان شاء الله تا ببینیم خدا چه می خواهد.
زمانی که شما و همکاران تان شروع به بازی کردید ورود به عرصه بازیگری خیلی سخت بود. این روزها بازیگرانی وارد این حرفه می شوند که از اینستاگرام و کلیپ سازی در آنجا کارشان را شروع کردند و به سرعت هم دیده می شوند.
سوالی من از شما دارم؟ آیا اینها ماندگار هستند؟ نه. اینها ماندگار نیستند و کسی یادش نمی ماند اینها را.
ماندگار ترین شخصیت و کاری که تا به حال بازی کردید کدام بود؟
نقشی که در سریال امام علی (ع) و ناخدا خورشید بازی کردم را خیلی دوست داشتم.
نقش فاطمه که در سریال امام علی (ع) بازی کردید را از چه بعدی دوست داشتید؟
اول خواسته خودم و اعتقادی که داشتم باعث لذت بخش بودن بازی در این نقش شد. نکته بعدی این بود که آقای میرباقری همان زمان به من گفتند اگر تو این نقش را بازی می کنی من آن را می سازم و اگر بازی نکنی من هم آن را نمی سازم. نقش فاطمه هم از جمله نقش هایی است که سریال را کامل کرده است و نقش ماندگاری بود. من نیز آن زمان پایم شکسته بود و صبر کردم تا پایم را باز کنم و بعد بروم و در این کار بازی کنم.
اولن اکثر فیلمهای ساخته شده از سال 58 تا حدودسالهای 73 و74 درتمام عرصه ها عالی وفوق عالی بودند. با امدن بازیگران سوسولی چون گلزار.الناز شاکردوست.امین حیایی......ودهها بازیگر دیگر سینمایی پر وپیمان ما خراب شد من حدود 16 سال است فیلمی که به دلم بشیند ندیدم..فیلمها از 74 و75 به فیلم های عاشق پیشگی بی محتوا وطنزهای بی مایه تا الان.بازیگران درنخوری چون رامبد جوان.هم تلویزیون راخراب کردند.فقط جمشید هاشم پور.فیلمهای کماندویی دردوران دفاع مقدس