دلتنگی محمدرضا علیمردانی برای دغدغه های خالق دیرین دیرین + عکس
«محمدرضا علیمردانی» و «علی درخشی» گوینده و کارگردان «دیرین دیرین» در چهلمین روز درگذشت «محمد ابوالحسنی» خالق این پویانمایی از زندگی و ایده های این مرد خلاق گفتند.
محمد ابوالحسنی هنرمندی که بر اثر کرونا از میان ما رفت، متولد سال 1355 در تهران بود. او پس از دانش آموختگی در رشته عمران، فعالیت خود را در زمینه ساخت پویا نمایی آغاز کرد و به عنوان تهیه کننده به فعالیت پرداخت. اولین اثری که از او دیده شد، فیلم «تهران 1500» به کارگردانی بهرام عظیمی بود. پس از آن با تهیه کنندگی مجموعه شیرین و پرطرفدار «دیرین دیرین» به شهرت رسید. مرحوم ابوالحسنی معتقد بود دیگر نمی توان انتظار داشت که برای داشتن شغل استخدام شویم و حقوق ماهانه بگیریم، با پیشرفت فناوری می توانیم برای خودمان کسب و کارهای کوچک راه اندازی کنیم، آن را توسعه دهیم و کارآفرینی کنیم. همه همکارانش و حتی رقبایش، از خصلت های خوب او یاد می کنند، برای همین با دو نفر از نزدیک ترین دوستان و همکارانش هم صحبت شدیم تا سری به زوایای کمتر دیده شده زندگی آن مرحوم بزنیم. گفت وگویی با علی درخشی، طراح و کارگردان مجموعه و محمدرضا علیمردانی، صداپیشه بیش از 20 شخصیت این مجموعه همراه با یادآوری لحظه های تلخ و شیرینی که باعث بغض این دو نفر می شد یا خنده بر لبشان می نشاند. برای شناخت این ایده پرداز خلاق و سبک کاری اش، این پرونده را از دست ندهید.
اولین پویانمایی روزانه در دنیا
علی درخشی به عنوان کسی که نزدیک ترین رابطه کاری را با مرحوم ابوالحسنی داشته از سابقه آشنایی اش با وی می گوید: «من از سال 82 زمانی که آقای ابوالحسنی هنوز کار پویانمایی را شروع نکرده و در کار نشر بود با او آشنا شدم. در همان کار نشر هم همین قدر پرانگیزه و پرانرژی بود. آن زمان یک مجموعه کتاب درباره مصرف بهینه گاز با هم کار کردیم. پس از آن پروژه های مختلف دیگری را با هم انجام دادیم، مثل شهر زندگی، حیات وحش و... تا سال 92 که دیرین دیرین را با هم شروع کردیم.»
محمدرضا علیمردانی هم آغاز همکاریش را این گونه تعریف می کند: «بعد از چند تجربه که با آقای ابوالحسنی داشتم که اغلب با کارگردانی آقای درخشی بود، دیرین دیرین را شروع کردیم. مدتی بود که آقای ابوالحسنی این دغدغه را داشت و می گفت کاش بتوانیم پویانمایی روزانه و کوتاهی داشته باشیم، مثل کاریکاتور روزنامه که با زبان طنز به مسائل فرهنگی و اجتماعی بپردازد. اوایل من و درخشی خیلی امیدی نداشتیم که این اتفاق بیفتد. چون شوخی نبود، ساخت پویانمایی یک پروسه تولید دارد تا نوشته شود، استوری بورد بخورد، پویانمایی به سرانجام برسد، صداگذاری شود، موسیقی و افکت ساخته و میکس شود، اما ایشان بارها اصرار می کرد و می گفت من نمی دانم، باید به یک فرمولی برسیم. شروع به تمرین و اتودزدن کردیم و سرانجام به این فرمول رسیدیم که فکر کردیم بدون در نظر گرفتن بازخوردهایش حس خوبی دارد. تصمیم گرفتیم بدهیم به مخاطب تا ببینیم مردم چه واکنشی به آن خواهند داشت. به محض این که ساخته شد، اسم خوب دیرین دیرین برایش تعیین شد. کلمه دیرین دیرین ترکیب ساده آهنگینی دارد و یک ریتم است مثل دیمبالا دیلام. همچنین کلمه دیرین در واقع مربوط به دیرین و گذشته می شود و انگار می گوییم گذشته و گذشته و به بهانه شخصیت های خیالی گذشته و پارودی فضاهای مختلف، حرف های امروزی زدیم. اول فکر می کردیم فقط در ایران کسی نتوانسته است این حجم از تولید پویانمایی داشته باشد، حتی برای یک ماه، چه برسد به یک سال ولی در سال دوم متوجه شدیم که در کل دنیا کسی به این رکورد نرسیده است.»
با خلق خوش طرف مقابل را خلع سلاح می کرد
درخشی از چالش هایش با مرحوم ابوالحسنی می گوید: «خیلی دلم برای کارکردن با آقای ابوالحسنی و چالش هایش تنگ شده است. کارکردن با او دشوار بود، چون یک سر بود و هزار ایده و کمتر می توانست روی یکی از این ایده ها تمرکز کند و وقت بگذارد. مدام ذهنش این طرف و آن طرف بود. در این 18 سال آشنایی سال های اول فقط با هم همکار بودیم. هرچه گذشت روابط دوستانه تر و همزمان چالش ها هم بیشتر شد. چون هردو کار را دوست داشتیم و می خواستیم به بهترین شکل آن را ارائه بدهیم، برای همین خیلی با هم بحث می کردیم.»
علیمردانی هم از برخوردهایش با مرحوم این طور یاد می کند: «آقای ابوالحسنی خیلی زیاد جوش جامعه را می زد و انگار که خودش را وقف این ماجرا کرده بود. نه این که به زندگی اش نرسد ولی من تا حالا کسی را ندیده ام که این قدر دغدغه مند باشد. بدون این که ایشان را عصبانی، غمگین یا نگران ببینید، با آرامش، لبخند و با خلق خوب کار را جلو می برد. طبیعی است وقتی یک گروه با هم کار می کنند اختلاف سلیقه و نظر باشد، بعضی تعهدات به تاخیر بیفتد یا به درستی انجام نشود، این ها همه موجب مرافعه می شود اما در چنین شرایطی ندیدیم که حتی کمی صدایش بالا برود. در مواقع خشم و ناراحتی اگر موردی پیش می آمد، شخص آرام، خونسرد و لبخندزننده همیشه آقای ابوالحسنی بود و به راحتی حجم خشم طرف مقابل را کم و او را دعوت به آرامش می کرد. زود تقصیر را به گردن می گرفت و با الفاظ «برادرم، عزیزم، درست می فرمایید، حق با شماست، خطا از منه» و... طرف مقابل را خلع سلاح می کرد. می گفت، حالا اگر خطایی هم صورت گرفته من عذرخواهی می کنم. حتی اگر نیازی به عذرخواهی نبود و بعد که توضیح می داد، موضوع چه بوده، طرف را شرمنده و مسئله را حل می کرد.»
دنبال ایرانی آگاه بود
مرحوم خیلی پرانرژی بود. علی درخشی شخصیت مرحوم ابوالحسنی را با این جمله تعریف می کند و ادامه می دهد: «شاید روزی 10 یا 20 جلسه داشت برای کارهایی که شاید اصلا هیچ ربطی به هم نداشتند ولی همزمان این ها را با هم مدیریت می کرد. به همین دلیل کارکردن با او خیلی سخت بود. در کنار این موضوع انسان بسیار شریفی بود. دوستان می دانند، زمانی که بود هم می گفتم انسان شریفی هستی. همین تعریف هایی که همه همکارانش از او می کنند، نشان می دهد که از نظر اخلاقی چه ویژگی های مثبتی داشت. آقای ابوالحسنی بی نظیر بود. بسیار اهل بگو بخند بود. فردی مذهبی بود که افراد را با هر سلیقه ای می پذیرفت و با هر گرایش ذهنی کار می کرد. الکی شعار نمی داد و عمل و حرفش یکی بود. می گفت «ایران آگاه»، دیدیم که زندگی اش را هم سر این قضیه گذاشت. ازبس جلسه می رفت و با این که رعایت هم می کرد ولی باز هم متاسفانه درگیر این بیماری شد.»
علیمردانی با یک خاطره شخصیت او را چنین معرفی می کند: «می دیدیم موقع جلسات مشغول یادداشت برداشتن به صورت جدی است. بعد متوجه می شدیم یادداشت نبودند و خط خطی و اشکال همین طوری روی کاغذ می کشید. به نظر می رسید این کار به او تمرکز بیشتری می داد. یک دفعه در جلسه ای بودند که هیچ خوراکی روی میز نبود، جز سماق و آب. مرحوم وسط جلسه سماق را ریخت توی آب، هم زد و خورد. آقای درخشی هم فکر کرد لابد خاصیت دارد، به تقلید از او همین کار را کرد. همین که مقداری از آب را خورد جلسه را قطع کرد و گفت: «آقا این چی بود؟! چه مزه بی خودی می دهد. ابوالحسنی متعجب گفت: «چی؟ من اصلا متوجه نبودم! سماق کجا بود؟!» در واقع این مثل همان خط خطی کردن بود برای ایشان تا فکرش را روی کارش متمرکز کند.»
2 خاطره بامزه از مرحوم ابوالحسنی
برای اینکه غم فضای گفت وگو را کم کنیم، از این دو هنرمند خواستیم خاطره بامزه ای از مرحوم بگویند. علی درخشی تعریف کرد: «مرحوم ارتباط های زیادی با افراد و مسئولان مختلف داشت. با مشغله زیاد و روابط گسترده ای که داشت در گروه های وایبری عضو بود که در سطح وزیر و معاون وزیر هم در آن عضو بودند. یک روز او را دیدم که رنگش سرخ شده بود. علت را پرسیدم. با خنده گفت می خواستم عکسی را در یک گروه کوچک دوستانه بفرستم ولی اشتباهی آن را در گروهی فرستادم که پر از وزیر و مسئول بود. خودش در حالی که سرخ شده بود، تعریف می کرد تا روز بعد سکوت مطلق در آن گروه برپا شده بود. آن زمان امکان پاک کردن پیام هم در پیام رسان ها نبود تا این که اعضای گروه از شوک خارج شدند و مطالب جدی در گروه گذاشتند که آن پست بالا رفت و قضیه فراموش شد! ابوالحسنی یک شخصیت ملی بود که در زمینه های مختلفی فعالیت می کرد و تاثیرگذار بود. حیف شد عمرش کوتاه بود ولی حالا حالاها اثر مثبت از خودش به جا خواهد گذاشت.»
علیمردانی هم با این خاطره صحبتش را تمام می کند: «جلسه ای بود که تا جایی از آن ما باید می بودیم و از یک جایی به بعد ما نباید در جلسه می ماندیم. بنده خدا عادت داشت که یادداشت می نوشت و رومیزی یا زیرمیزی می رساند دست ما تا جلسه را ترک کنیم. این یادداشت ها خیلی بامزه نوشته می شد و ادبیات مودبانه و خیلی جدی آن ها ما را به خنده می انداخت. مثلا در حالت عادی من اگر باشم می نویسم «فلانی به یه بهانه برو بیرون تا من بقیه جلسه تنها باشم» اما در حالی که نصف جلسه ما کنارش حضور داشتیم، ابوالحسنی می نوشت: «با سلام، خدمت حضور محترم شما عرض کنم اگر امکان دارد اتاق را ترک بفرمایید، سپاس گزارم، ابوالحسنی»! نوشتن از مرحوم ابوالحسنی باعث تسلی خاطر ماست. دم شما هم گرم که حواس تان به آدم های اثرگذار هست.»
می گفت ما زبان مردم هستیم و به آنها مدیونیم
کارگردان دیرین دیرین از راه اندازی این مجموعه می گوید: «آقای ابوالحسنی ایده پویانمایی روزانه را زمانی مطرح کرد که هنوز گوشی هوشمند به بازار نیامده بود. فکر می کنم از سال 85 دغدغه کار روزانه پویانمایی داشت که با من مطرح کرد. طرحی به او دادم ولی اجرایی نشد چون فضا سخت تر بود و قرار بود از تلویزیون پخش شود. ایده در ذهنش مانده بود تا سال 91-92 که به من پیامک داد الان وقتش است، بیا که می خواهم کار 40 سالگی ام را انجام بدهم. می خواست به خاطر 40 ساله شدنش یک کار بزرگ بکند. گفتم در خدمتم. ایده دیرین دیرین را داد و از من خواست تا به محتوایش فکر کنم.»
صداپیشه مجموعه هم روش مدیریتی کار مرحوم را این گونه توضیح می دهد: «ایشان پدر پروژه ها بود. تا وقتی کار شناخته شد ایشان هیچ ریالی دریافت نمی کرد و به همه عوامل حقوق می داد که کار پیش برود. اصلا تهیه کننده ای به این شکل ندیده بودم که نترسد و همچنان از جیب خرج کند، وضع مالی تهیه کنند ه های پولدار را هم نداشت. ایشان هنگام ساخت کار به این فکر می کرد که ان شاءا... بتواند در آینده برای همه سود آورتر باشد تا این که به تدریج کار را به این جا رساند که افراد بیایند و مشتاقانه بخواهند اسپانسر شوند.» علیمردانی در تشریح سیستم مالی پروژه ها ادامه می دهد: «ایشان هیچ وقت کار را ساده نگرفت. شاید باورتان نشود فقط یک بیستم حجم تبلیغاتی را که به سمتش می آمد، انجام می داد. نه این که نرسد، نه این که از پول بدش بیاید، می گفت ما زبان مردم هستیم، مردم ما را قبول دارند، اگر چیزی را تبلیغ بکنیم می گویند این را چون دیرین دیرین دارد تبلیغ می کند پس حتما درست است. بنابراین ما باید از صحت و سقم محتوای آن تبلیغ مطمئن شویم، چون مدیونی دارد. مثلا اگر فلان استارت آپ می آمد و می گفت ما فلان خدمات را می دهیم، ابوالحسنی می گفت اول به ما ثابت کن که ضرری نداری، دروغ نمی گویی، به محیط زیست آسیب نمی رسانی، بعد باهم توافق کنیم و حرف بزنیم. می گفت مردم که کار را رایگان می بینند و بابتش ریالی به ما نمی دهند.»
کارش را ادامه خواهیم داد
قطعا الان کار بدون آقای ابوالحسنی به مشکل می خورد. این را علی درخشی می گوید و ادامه می دهد: «کسی شبیه ایشان نخواهد بود ولی چون دیرین دیرین یک دستاورد بزرگ است، مانند یک موجود زنده راه خودش را می رود. شاید نتوانیم با روش های آقای ابوالحسنی پروژه را جلو ببریم ولی سعی می کنیم با روش های خلاقانه زنده نگهش داریم و مدام کیفیت اش را بهتر کنیم. آقای ابوالحسنی روابط عمومی خیلی قوی داشت. خیلی باهوش و خلاق بود و از صفر یک پروژه می ساخت. هنر بزرگی داشت که بین مسائل بی ربط آن چنان ارتباط برقرار می کرد که آدم حیرت می کرد. می توانست هزار و یک شغل و پروژه و پول ایجاد کند. البته سعی می کنیم کار را بهتر از قبل و با انرژی ادامه دهیم و در فضای مجازی هم فعال تر شویم تا آسایش را از مخاطب بگیریم!»
هم از نظر کاری و هم از نظر روحی ضربه سختی خوردیم. علیمردانی هم با این جمله، از نبود مرحوم ابوالحسنی می گوید: «گاهی 5-6 نفر از همکاران می گویند ما با هم نمی توانیم کار ایشان را به سرانجام برسانیم، چطوری به تنهایی این کار را انجام می داد؟ ما توی دیرین دیرین یک رپر داریم به نام وازلین، آن قسمت ویژه آقای ابوالحسنی را که خواندم نمی توانستم جلوی اشک هایم را بگیرم. آقای حبیب زاده آهنگ سازمان هنگام ضبط صدا وقتی دید من گریه می کنم گفت استراحت کنیم و بعد کار را ادامه بدهیم اما من مایل بودم که حس و حال واقعی ام را در کار منتقل کنم و گفتم به اشک های من توجه نکنید. ما عهدمان با خودمان ادامه کار است. ان شاءا... تا زمانی که بشود به حرمت هدفی که این آدم داشت و پدر این کار و مجموعه های دیگر بود، ادامه می دهیم.»
نویسنده : علیرضا کاردار | روزنامه نگار