هنر و صنایع دستی سرزمین الموت | یادگاری از ذوق هنری مردم روستایی
هنر و صنایع دستی در جوامع روستایی مناطق مختلف ایران بیشتر به منظور رفع نیازهای روزانه رونق یافته است. این هنرها با الهام از طبیعت بکر پیرامون، شکل گرفته و هر منطقه از ویژگی هایی برخوردار است. دره الموت با پیشینه ای چند هزار ساله و همجواری با استان های قزوین، گیلان و مازندران و ارتباط با سرزمین های همجوار دارای آثاری ارزشمند از هنر و صنایع دستی مشترک مردمان این منطقه است. بی شک هنر و صنایع دستی هر منطقه گویای ذوق، سلیقه و اِدراک آفرینندگان آن است. شماری از این هنرها با به بازار آمدن، جایگزینی ارزان و در دسترس، کاربری خود را از دست داده و روبه فراموشی هستند. از بین رفتن منابع اصلی تولید این صنایع چون کمرنگ شدن اقتصاد و دامپروری و دسترسی به تولیدات شهری و کارخانه ای، تغییر الگوهای زندگی و باورهای دینی و آیینی و نیز گرایش به الگوهای شهری، زمینه و معنای کارکردی و تداوم هنرها و صنایع دستی را از بین برده است. اعتقاد گروه های قومی در الموت مانند مراغی ها که در گذشته ای نه چندان دور از بافته های پنبه ای خود کاشت استفاده می کردند، امروزه با از دست دادن منابع کاشت پنبه و کمرنگ شدن باورها کاملا ازبین رفته است. با کوشش در شناخت و معرفی صنایع دستی دره الموت و با زنده سازی این هنرها به ویژه آن دسته از صنایع که افزون بر رفع نیازهای روستاییان، با به روز کردن این هنرها می توان برای آن ها کاربری و بازار تازه یافت. آداب و رسوم سنت ها و اعتقادات این مردمان با حفظ هنرهای سنتی آنان بی ارتباط نبوده و می توان بسیاری از باورها و ذوق هنری مردم روستایی را که در دست بافت های آنان نقش رنگ یافته نگهداری و تداوم بخشید. با همگردی همراه باشید برای اطلاعات بیشتر از هنر و صنایع دستی الموت و معرفی صنایع دستی استان قزوین.
سرزمین الموت
الموت بخشی از حوزه آبریز کاسپین است که در شمال شهر قزوین جای گرفته است. گستره دره الموت غربی- الموت شرقی است. از پل انبوه در شمال غرب، هم مرز گیلان و از شمال شرق به روستای پیچه بن هم مرز با پیچه بن است. سرزمین الموت در تقسیمات جغرافیایی به دو منطقه ی رودبار الموت (الموت شرقی) و رودبار شهرستان (الموت غربی) تقسیم شده است. دره الموت سرزمینی بن بست و کوهستانی به شکل دره ای پیاله ای شکل است که در دو سوی آن رشته کوه البرز کشیده شده است. این دره در دهانه به دشت حاصلخیز قزوین گشوده می شود. کوهستان زیبا با رودهای بی شمار بزرگ و کوچک که در آن جریان دارد، چشمه ها، آبگیرهای کوچک و بزرگ چون دریاچه اوان که سرچشمه زندگی و هستی در این دره به شمار می روند، همراه با گیاهان و جانوران که در شگل گیری فرهنگی و تاریخی این سرزمین نقش داشته اند. مجموعه گنجینه طبیعی و زیست محیطی این منطقه هستند. الموت در طی تاریخ از هزاره دوم پیش از میلاد، دوران تاریخی و دوران اسلامی که سرنوشت آن با دوره تاریخی اسماعیلیه و حضور حسن صباح و جانشینیان او گره خورده است، نزدیک به سده کانون و پایگاه مبارزه و تبلیغ دینی فرمانروایان اسماعیلیان الموت بوده است و شهرت جهانی دارد. آنچه که به سرزمین الموت ارزش می بخشد. روح ایرانی- انسانی است که در آن جریان دارد، مردم این دره با شناخت کامل و بهره گیری آگاهانه از همه توانمندی های طبیعی آن توانسته اند خود را با طبیعت وحشی و دست نخورده سازگار نمایند و با پشتوانه باور و ایمان قوی توانسته اند، زیستگاهی خود بسنده بنا نهند. برپایی دژهایی بر فراز بلندی های شکوهمند با پرتگاه های سهمگین نشان پیروزی انسان بر طبیعت و هماهنگی با آنهاست. آبادی های سرزمین الموت با خانه هایی با معماری بومی از مصالح خشت، سنگ لاشه، کاهگل و اندودهای رنگین گلی بر دشت بندی های پلکانی کوهپایه ای شکل گرفته اند. انسان الموتی سخت کوش و پرتلاش در طی هزاره ها با خودبسندگی و باور سرنوشت خود را رقم زده است. باعث خوشحالی است که زبان و آداب و رسوم ایران تا اندازه ای در این دره هنوز به یادگار مانده است.
هنر و صنایع دستی الموت
روستاییان در آبادی های پراکنده خوشه ای دره الموت برای رفع نیازهای روزانه با مواد و مصالح بوم آورد به انجام هنرهای سنتی اشتغال داشته اند. کارگاه های خانگی جایگاه آفرینش انواع هنرها و صنایع کاربردی بوده است. در گذشته هر زن خانه دار الموتی هنرمندی بوده که نیازهای خانه را برطرف ساخته و با مشارکت در تولید و خودبسندگی درکنار مردان نقشی سازنده، کارساز و موثر در خانه و جامعه داشته است. منابع اولیه مورد نیاز صنایع دستی الموت در دسترس و کمتر نیاز به بیرون منطقه الموت بوده است. دامداری فعالیت اقتصادی مهمی به شمار می رود و منبع اصلی و مهم مواد اولیه صنایع دستی الموت است، از پشم حیوانات در تولید قالیچه ها، گلیم و همچنین در تهیه پوشاک استفاده می شده است. روستاییان به انجام هنرهای دستی از جمله قالی بافی، گلیم بافی، چادرشب بافی، در طرح های مختلف و با استفاده از رنگ های طبیعی و گیاهان خودروی کوهپایه دره الموت اِشتغال داشته اند. برای رنگرزی، از ریشه و برگ درختانی چون گردو، انار و انگور که در منطقه رّز خوانده می شود، استفاده می شده است. در رنگرزی از پوست گردو، انار، روناس و ترکیب زاج و ترشی، رنگ سیاه (کهو) به دست می آید. ریشه روناس رنگ قرمز جگری و از ترکیب روناس و پوست پیاز جهت تغییر طیف های رنگی استفاده می شده است. از پوست انار رنگ نارنجی و از پوست گردو رنگ سورمه ای تیره درست می شد. دو رنگ قرمز و سیاه بیشترین کاربرد را در صنایع دستی الموت به ویژه چادرشب داشته است. هرچند زنان روستایی کار رنگرزی را به سلیقه شخصی و در خانه های خود انجام می داده اند. ولی پیروی از شیوه یکسان در کیفیت و نوع رنگ که ویژه منطقه الموت است از مشخصات صنایع دستی استان قزوین به شمار می رود. رنگ غالب در تمامی دست بافته های زنان روستای الموت و حتی نمدهای درست شده توسط مردان، رنگ سیاه، نارنجی و قرمز است. رنگ های شاد و گرمی هستند که به زندگی ها شادی و گرما بخشیده و آنان را ماندگار می سازد. همنشینی رنگ ها در کنار هم به گونه ای است که در نهایت، ترکیب زیبایی از رنگ های چشم نواز در تمام دست بافت های آنان دیده می شود. با تغییر شرایط اجتماعی- اقتصادی و دگرگونی الگوی مصرف و رفت و آمدهای برون سرزمینی، نقش کارکردی کارگاه های خانگی و استادان و هنرمندان جوامع روستایی از بین رفته است. در این هنگام می توان با شناخت میراث فرهنگی ارزشمند صنایع دستی و به هنگام کردن آن با الگوهای مصرفی روز و با جان بخشی هنرهای بوم زاد، به گرایش و بازگشت مردم به هنرهای دستی پاسخی مناسب داد و این سرمایه ی ملی و فرهنگی را پاسداری و تداوم بخشید.
انواع هنرهای صنایع دستی الموت:
1) پارچه بافی
2) چادرشب
3) ایذار یا سفره نان ( در گویش محلی سفره جامه)
4) کرباس (جامه)
5) صوف بافی
6) جاجیم بافی
7) گلیم بافی
8) جل
9) پن بافی
10) نمد مالی
11) قالی بافی
12) نجاری
13) سبدبافی
14) گیوه دوزی
15) جوراب بافی
چادرشب
طی سالیان دراز چادر شب به عنوان یکی از ملزومات زندگی روستایی، یک دست بافت مشترک جهانی به ویژه در روستاهای ایران و در منطقه ی الموت به شمار می رفته است. امروزه چادر شب افزون بر رفع نیازهای خانوادهای روستایی به عنوان یکی از هنرهای صنایع دستی استان قزوین که با مواد اولیه و سنتی بافته شده شناخته می شود و زنان خانه به عنوان یادگار چند چادرشب، جاجیم و یک یا چند گلیم را به عنوان بخشی از جهیزیه برای دختران جوان خود کنار گذاشته اند. صندوقچه ی هر مادری را که باز کنید، چندین قطعه از بافته های هنر دست زنان و مادران روستایی را در آن می توان دید. آنان تمام تلاش و هنر خود را به کار گرفته اند تا اثری خوب و ماندگار از خود به یادگار بگذارند. امروزه زنان کمتر به این هنر توجه داشته و تنها به حفظ یادگاری های قدیم پرداخته اند. کاربرد چادر شب ها: بقچه، شال کمر، لباس، کهنه ی بچه، روکش متکا و بالش، پرده، رختخواب و... در منطقه ی الموت چادرشب با دو نوع مواد اولیه و به سه شکل بافته می شود. پنبه ی خالص، پشم خالص، ترکیب پنبه و پشم. پنبه در حال حاضر محصول منطقه نبوده و در محل تولید نمی شود. بنابراین از بازارهای اطراف به ویژه قزوین تهیه می گردد. در سالیان نه چندان دور پنبه در منطقه کشت می شده و از نخ های پنبه ای در تار چادرشب استفاده می شده است. برای بافت چادر شب تنها از پشم گوسفندان استفاده می شده است که نسبت به پشم بز لطیف تر و برای این کار مناسب تر است. در بافت چادرشب های پنبه ای که ظریف تر و لطیف تر از پشم است، تارو پودها از پنبه ی خالص است. در بافت چادر شب های ترکیبی تارها از پنبه و پودها از پشم است. الگوی اصلی طرح و نقشمایه چادرشب ها همه هندسی و به شکل شطرنجی است. اما متناسب با سلیقه ی بافنده از نقش چهارخانه های ریز یا درشت استفاده شده است. چادرشب به صورت نوارهای باریک و بلند، به عرض 30-35 سانتی متر و به طول 60-80 متر بافته شده و پس از اتمام کار، پارچه ها به قطعه های یکسان و به طول معین بریده شده و در کنار هم دوخته می شود. به این ترتیب پارچه چهارگوشی به دست می آید که کاربرد زیادی دارد و اندازه ی معقول آن که برای شال کمر 5/1- 5/1 متر و برای بقچه ی رختخواب پیچ 5*5 متر است. با نگاه به ارزش های سبکی و لطافت زیبایی، رنگ های شاد و تناسب طرح، برای نمونه کاربرد در روکش بالشتک های تزیینی، انواع کیف جای تلفن همراه و تزیینات داخل اتاق همچون پرده، رومیزی، دستمال سفره، زیربشقابی، روکش کلاهک چراغ، پوشاک خنک تابستانه، زنانه و مردانه به عنوان پوشاک پاک به ویژه برای جوانان پیشنهاد می شود.
ایزار (سفره نان- سفره جامه)
سفره نان به ابعادی تقریبی 150*150 سانتی متر تهیه می شود. بافت آن مانند چادر شب و به صورت نوارهای بلند بارنگ سفید و نوارهای افقی به رنگ آبی تیره است و به اندازه دلخواه بریده شده و در کنار هم دوخته می شود. سفره جامه هنگام پخت نان به عنوان سفره استفاده می شده است. آرد و نان در فرهنگ ایرانی و مسلمانان اهمیت ویژه ای دارد و برکت خداوند محسوب می شود و استفاده از سفره نان به آن جهت است که ذره ای از آن بر زمین ریخته نشود.
کرباس
نوعی پارچه است که با استفاده از نخ پنبه ای بافته شده و عموما به رنگ سیاه (در گویش محلی کهو) یا سرمه ای تیره رنگ می شود، پس از بافت پارچه آن را در آرد می غلتانند تا محکم و آهاردار شود و در دوخت لباس، ملحفه و لحاف کرسی استفاده می شود. کرباس نیز با کارگاه چادرشب بافی بافته می شود.
صوفی بافی Sof Bafi
صوف پارچه ای است که از تار و پود پنبه ای بافته شده و به رنگ سفید استفاده می شده است.
در فرهنگ معین صوف:
1) به نوعی پارچه پشمینه گویندو
2) پشم گوسفند و جزء آن
در منطقه الموت نیز صوف پارچه ای بوده است که با پشم بافته می شده اما در دهه های اخیر تنها با استفاده از نخ پنبه بافته می شود.
پن بافی Pan Bafi
نوارهای باریک و بلند رنگین که در روستاهای مراغی نشین الموت بافته شده و به لبه ی دامن های زنان مراغی که در گویش محلی تومبان گفته می شود، دوخته می شود. این نوارها به عرض یک سانتی متر بافته می شود. تومبان به رنگ مشکی است و این نوارهای تزیینی به زیبایی بر لبه ی آن دوخته می شود. در گذشته های دور پن از نخ ابریشمی که در خود منطقه ی الموت تولید می شده است، بافته می شد و از صنایع دستی الموت و صنایع دستی استان قزوین محسوب می گردد. اما امروز با از بین رفتن منابع تولید ابریشم طبیعی از نخ های پلی استر و ابریشم مصنوعی که در بازار موجود است، استفاده می شود.
جاجیم بافی
روستاییان الموت از جاجیم در تهیه و دوخت لحاف کرسی و یا به عنوان پتو استفاده می کرده اند. به این شکل که بعد از تهیه جاجیم پارچه ی دیگری به نام کرباس نیز بافته می شد. امروزه جاجیم افزون بر کابردهای گذشته و سنتی آن می تواند در تزیینات داخلی مانند پشتی، بالشتک رو تختی، رومبلی، رومیزی، انواع کیف کوچک، روکش ساک و چمدان استفاده شود. دو نوع جاجیم در الموت بافته می شود.
1) نقش جاجیم (جاجیم نقشینه)
شامل: نقش ابری، اشکی و گلی (چشم بلبلی)
2) ساده یا لت لتی (جاجیم ساده و بدون نقش)
جل بافی Jel Bafi
جل نوعی گلیم یا گلیمچه است که با استفاده از پارچه های دورریز و گاهی با استفاده از تکه های لباس های کهنه بافته می شود و در واقع رعایت شیوه بهره برداری از مواد اضافی و دورریز و طرح بازیافت روستایی و سنتی در روستاها به شمار می رود. جل در اندازه های کوچکتر از گلیم بافته می شود. این صنعت در همه ی خانه های روستایی دیده می شود. هر زن خانه داری پارچه های رنگی غیرقابل استفاده را به صورت نوارهای باریکی درآورده و مانند گلیم ساده آن را می بافد. تارها در این نوع بافته از نخ پنبه ای و پودها از نوارهای پارچه ای است. نوعی جل که در روستای خوبان، هی لان گفته می شود به روش جاجیم و با مواد و مصالحی شبیه به جل بافته می شود. در بافت این نمونه از نخ های ضخیم پنبه ای، پارچه های بریده شده به شکل نخ های ضخیم و حتی پشم استفاده شده و در رنگ های شاد و روشن ارائه شده اند و در نوع خود یکی از منحصر به فرد ترین صنایع دستی استان قزوین و صنایع دستی الموت می باشد.
گلیم بافی
گلیم با کارگاه های چوبی ساده و با مواد و مصالح موجود در منطقه بافته می شود. هنر گلیم بافی از گذشته های دور در منطقه رایج بوده و همچنان مورد توجه است. گلیم الموت علاوه بر وجود همانندی در نقوش با گلیم های نوع... و نقوش وارداتی آسیای مرکزی، دارای ویژگی های خاص خود است. از جمله این ویژگی ها تناسب و هم نشینی رنگ ها و تکرار موزون نقوش هندسی است. بافنده با الهام از طبیعت و پیش زمینه ی فکری و ذهنی خود نفش مایه ها را در قالب نقوش ساده هندسی بافته است و بافنده با ظرافت خاصی طرح ها و نقوش را با هم تنیده است. نوعی گلیم در رودبار شهرستان به ویژه روستای هیر و روستای هم جوار آن بافته می شود که از زیبایی و ویژگی های خاص خود برخوردار است. گلیم های این بخش از الموت با استفاده ازرنگ های روشن بافته شده و سپس نقش روی نوارهای افقی دوخته می شود. اسامی نقش مایه ها در گویش محلی الموت با نام هایی چون؛ زلف عروسک، ی مانگه، دو مانگه، نیم مانگه، بشکن، نقش مارپیچی (زیگزاگ) که این نقش در روستای کوچنان با نام ته لیکی یا هفت و هشت شناخته می شود. قلیان گل، ی رنگ حاشیه (حاشیه تک رنگ)، گل ستاره و کوچک گل (گیس باف امروزی) که در انتهای کار اجرا می شود. نقش حلوا که به صورت پله ای بافته می شود و کافیه گلک که در حاشیه ها اجرا می شود همگی از نقوش گلیم های الموت هستند. ناخن دانه که در واقع همان دندان موشی است در ابتدا و انتهای گلیم نقش می شود. حاشیه کله قندی نیز بافته می شود. گلیم های ساده گاه با استفاده از پشم های رنگ شده و گاهی با استفاده از رنگ طبیعی پشم و به صورت راه راه بافته می شودکه در اصطلاح محلی لت لتی گفته می شود. نمونه هایی از گلیم های ساده که با پشم بز بافته شده اند، نیز در منطقه موجود است. این گلیم ها جزء زیباترین نمونه های گلیم به شمار می آیند. نقوش اصلی و شاخص در رودبار الموت که در تمامی روستاها بافته می شود سه نقش گردگل یا گل کامل، قره چی و نقش تبرزین است. نمونه به فرد گلیم، که بافت آن تلفیقی از نخ پنبه ای، پشم و پارچه است. سال بافت 1285- 1287 روستای گرمارود متعلق به خاندان موسوی گرمارودی است.
نمد مالی
مواد اولیه در دسترس، باعث ابداع نمد شده است و هنرمند نمد مال با استفاده از پشم، به خلق زیراندازی دست زده است که تنها دمیدن روح هنرمندانه نمدمال می تواند، اثری چنین کارآمد را خلق نماید. فرش نمدی در روستاهای ترک نشین الموت از جمله: روستاهای مدان، هرانک، آوه، کافرکش و سفیدر، (گچه) گفته می شود. از نمدعلاوه بر فرش، کپنک یا شولا نیز درست می شود که بالاپوش چوپانان است. در گذشته ای نه چندان دور کپنک در روستاهای الموت درست می شده است. اما امروزه به ندرت بر تن چوپانان به ویژه در مناطق سردتر و در ارتفاعات می توان این پوشش را دید. نمد در روستاهای الموت بیشتر به عنوان فرش کف اتاق ها استفاده می شود که در طرح های زیبا و ساده و رنگ های شاد ارائه می گردد. گاهی نیز به عنوان نذری به مساجد اهداء می شود. کار نمد مالی میراث پدر به فرزند است و امروزه شماری از نمد مال های کهنسال که در روستاها ساکنند، گاهی برای خانواده و دوستان خود نمد درست می کنند. مواد اولیه: پشم پاییزه، یک پارچه متقال جهت زیر پا و یک چوب که برای پیچیدن نمد استفاده می شود. کمی آب گرم، مواد مورد نیاز برای درست یک نمد است. از همین وسایل ساده و به کمک چند کارگر نمد مال (بال زن) و استادکاری که طرح و نقش را پیاده می کند، زیراندازی زیبا خلق می شود. پشم مناسب نمد، پشم پاییزی است. پشمی که در پاییز چیده می شود به گونه ای است که قابلیت چسبندگی و جذب بیشتری دارد و در نمد مالی استفاده می شود. طرح و نقش مایه عموما هندسی است. اسامی نقوش نیز مشابه نقش جاجیم و گلیم است است. از مهم ترین نقش ها طرح لوزی است که گاه به صورت تکراری به کار می رود. نقش شیوه یافته عقرب و نقش پروانه ای و تبرزین نیز در نمدها دیده می شود. وجه اشتراک نقوش، ارائه نقش های هندسی توسط همه نمدمال ها است. نقوش عموما در زمینه ای روشن ایجاد شده اند. برای رنگ زمینه که گاه کرم یا سیاه است از پشم طبیعی بدون رنگ استفاده می شود. ابعاد نمد با توجه به مقدار پشم می تواند بزرگ یا کوچک باشد. معمولا با 5/6 کیلوگرم پشم نمدی به طول 3 متر و عرض متر و چارک (125 سانتی متر) آماده می شود. کمان و مشته (در گویش محلی مشتی) وسایل پشم زنی اند. بخشی از کمان از چوب بید و بخشی دیگر که پهن تر است از چوب درخت توت ساخته می شود و زه کمان (نخ کمان) از روده گوسفند درست می شود. به این صورت که با دست گوشت روده را می گیرند، تارهای باریکی مانند نخ قرقره به وجود می آید. سپس هشت تا ده لا از این نخ های ظریف را به هم تابیده و زه کمان را درست می کنند که در برخورد با پشم آن را باز می کند.
قالی بافی
از زیباترین صنایع دستی الموت و صنایع دستی استان قزوین قالی می باشد. قالی بافی از هنرهای دستی زنان روستایی دره الموت به شمار می آید. قالی بافی به گونه ای زیرانداز وارداتی و تجملی در منطقه است. به لحاظ پرکاربودن و هزینه بر بودن آن کمتر از گلیم بافی رونق داشته و اندازه نقش مایه های آن با گلیم ها همسان و مشترک است و بافنده ها با طرح های کاشان، نایین، چناسک قزوین و فرش خمسه آشنا هستند. فرش ها اندازه های متعدد و کاربری گوناگون داشته اند. اندازه قالی با توجه به نوع و کاربرد متغییر بوده است. در دره الموت در ازای فرش را قد و پنهای فرش راور می نامند. رایج ترین اندازه به درازی 3 متر و پهنای 5/1 متر بافته شده است. فرش ها در ابعاد مختلف و عموما باریک و بلند بافته شده اند. فرش هایی در ابعاد کوچک و رنگ های روشن بافته می شد که به هنگام عروسی به صورت رواندازی برای اسب که عروس بر آن می نشست، قرار می گرفت. از قالیچه های کوچک به عنوان پشتی نیز استفاده شده است. اتاق های مهمانی با قالی های کناره (به گویش محلی کنار کشی) با فرش های پر کار و در طرح و نقش محلی و بومی که عموما ذهن خلاق زنان روستایی، آفریننده آن هستند در انواع ترنجه ای( طرح لچک و ترنج) پرده ای- کنارکشی و کلسکه ای بافته می شدند. بافت فرش های الموت با نقش مایه های درشت و با گره ساده فارسی بافی، خشن و کم پرداخت در گروه فرش های روستایی (خرسک) قرار می گیرد. نقوش قالی ها عموما نقوش گیاهی، هندسی و جانوری است که بیشتر لچک و ترنج هندسی نقش اصلی را تشکیل می دهد و در درون لچکی ها و ترنج هندسی نقش اصلی را تشکیل می دهد و در درون لچکی ها و ترنج با نقوش گیاهی پوشیده شده است. در دهه های اخیر فرش ها در کارگاه های فلزی بافته می شود. در روند پشتیبانی کمیته امداد از صنایع خانگی که طرح ها و مواد اولیه در اختیار بافندگان بومی قرار داده می شود. نقش های برون سرزمینی در بافت قالی این منطقه رواج یافته و نقش های بومی فراموش شده است.
گیوه دوزی
از دیگر صنایع دستی الموت و صنایع دستی استان قزوین گیوه دوزی است. گیوه پای افزار سبک و خنکی است که به ویژه در تابستان بسیار مناسب است و با استفاده از مواد اولیه ساده مانند: نخ پنبه ای، چرم و چند سوزن مخصوص بافته می شود. چرم به عنوان تزیین و در قسمتی از گیوه که بیشتر در معرض فرسایش است، دوخته می شود. کف نیز بیشتر از چرم و یا لاستیک فشرده انتخاب می شود. در منطقه الموت گیوه دوزی منبع درآمد تعدادی از روستاییان به شمار می رفته است و از معروفترین صنایع دستی الموت و صنایع دستی استان قزوین می باشد. اما امروزه بیشتر گیوه دوزان یا به کشاورزی اشتغال دارند و یا در کنار کارهای دیگر از جمله ساخت زین قاطر و الاغ، افسار، پولکی و تنگ به گیوه دوزی نیز می پردازند.
جوراب بافی
جوراب بافی از دیگر صنایع دستی الموت و صنایع دستی استان قزوین است. جوراب در رنگ ها و طرح های مختلف هنوز هم در روستاهای الموت بافته شده و استفاده می گردد. جوراب از پشم گوسفند و به دو شکل ساده بدون نقش و نقش دار بافته می شود.
سبد بافی
با استفاده از شاخه های درخت ون و آلبالو سبدهایی در اندازه های مختلف بافته می شود. این سبدها جهت حمل میوه و سبزیجات از باغ ها به روستاها مورد استفاده قرار می گیرند. گاهی نیز از این شاخه ها جهت درست کردن حصار خانه ها و باغچه ها استفاده می شود. حصارهای ظریفی که به روش یکی از زیر یکی از رو بافته می شوند. سبد بافی از دیگر صنایع دستی الموت و صنایع دستی استان قزوین است که در چیدن و برداشت میوه استفاده می شود.
نجاری
از مهم ترین و کارآمدترین شغل ها محسوب می شده و همچنان مورد توجه است. ساخت انواع وسایل کشاورزی، انواع درو پنجره های چوبی و مشبک، انواع صندوق های چوبی از جمله: ساخته های چوبی هنرمندان صنعت گر روستایی به شمار می آید.
آخرین بازمانده روبند (پوشیه) در الموت
تنها نمونه بدست آمده از روبند با پوشیه زنان که رشوندی های مقیم الموت از موی دم اسب بافته اند و در خاندان موسوی گرمارودی حفظ و نگهداری می شود. سال بافت آن احتمالا بین سال های 1263- 1285 بافته شده است. پوشیه مکمل لباس دوره قاجاری بوده است و استفاده از آن در خانواده علما و روحانیان بسیار معمول بوده است و به بازار آمدن پارچه های ظریف بافت آن منسوخ شده است. روبند یا پوشیه از صنایع دستی الموت و صنایع دستی استان قزوین می باشد که سال هاست منسوخ شده.