آرامگاه تنها شاه مدفون در حصار تاریخی تهران + تصاویر
در دل بازار تاریخی تهران، همانجا که تخته های فرش لاکی و دستباف و قالیچه های ابریشمی روی هم لایه به لایه ردیف شده اند، و چرخ باربرها گنجینه های هنر اصیل ایران را بین حجره ها جابه جا می کنند، آرامگاه آخرین شاه زندیه قرار دارد. لطفعلی خان زند، مردی که به گواه تاریخ موسس سلسله قاجار بدترین رفتار را با او داشت و بعد از شکنجه بسیار او را به شکلی فجیع در پایتخت تازه قاجارها به قتل رساند و بعد هم در ایوان امامزاده زید تهران به خاک سپرد. مزاری بی تکلف و ساده و البته ناشناس، آنقدر ناشناس که حتی تابلوی راهنمایی برای آرامگاه تنها شاه مدفون در حصار تاریخی تهران در بازار نصب نشده و بسیاری از عابران و مشتریان بازار خبر از وجود این مزار تاریخی ندارند. اما این مزار راوی بخشی از تاریخ ایران و تهران است، تاریخ شکل گیری و فروپاشی دو خاندان تاثیرگذار تاریخ ایران.
وارد حیاط امامزاده زید بازار که می شوید، سمت راست، قبل از در ورودی اصلی امامزاده و درست در کنار تالار کامران میرزا، حفاظی آهنی با نوشته ای قرار دارد که می گوید اینجا «آرامگاه لطفعلی خان زند» است. آخرین پادشاه دودمان زندیه، مردی که آقا محمدخان او را شکنجه کرد و به جرم ایستادگی در برابر شاه قاجار نابینا ساخت و بعد به قتل رساند. تاریخ می گوید وقتی در کرمان لطفعلی خان و آقا محمد خان با هم مواجه شدند، خان قاجار خطاب به او گفت: «هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟» شاه زند که بعد از شکنجه های بسیار توان سخن گفتن نداشت تنها سرش را بالا برد و با خشم به آقا محمدخان نگاه کرد و همین ایستادگی و زانو نزدن خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او را داد.
سنگ مزار لطفعلی خان مدتی است تعویض شده، در گذشته نوشته ای روی سنگ مزار قرار داشت با این مضمون: «در این مکان جوانی فرشته سرشت، بزرگترین شمشیرزن زندیه و ابرانسانی از نژاد شایسته ایرانی از تبار دلاوران آرمیده که در 23 سالگی نابینا شد و به قتل رسید. جهان پیر است و بی بنیاد…» حالا اما چند سالی است سنگ مرمری صاف و بدون نوشته ای بر مزار بی تکلف او قرار گرفته است.
تاریخ درباره لطف علی خان می گوید او پسر جعفرخان و نوه صادق خان برادر کریم خان زند بود. لطفعلی خان برخلاف پدران و عموهایش دلاور و شمشیرزنی ماهر بود، اسبی به نام «غران» داشت که در جنگ هایی که برای حفظ قدرت زندیه با سپاه آقامحمدخان درگرفت، دلاوری ها به خود دید. در اسناد تاریخی آمده آقامحمدخان بعد از نبرد کرمان و شکست لطفعلی خان به حاج ابراهیم کلانتر گفت: "من در طول زندگی با سه ماجرای خارق العاده روبه رو شده ام: اول با وسعت و عظمت سیاهی خیانت تو! دوم با شهامت و جسارت لطفعلی خان در حمله به جبهه پیش قراولان در گردنه تخت جمشید و حمله به من! و سوم با سرسختی خودم»