سهراب سپهری شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. سهراب از مهمترین شاعران معاصر ایران است و شعرهای آن به زبانهایی چون انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده اند. سهراب سپهری در 15 مهر 1307 دیده به جهان گشود. سهراب در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در هشت کتاب گردآورد. هشت کتاب نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت بوده و یکی از اثرگذارترین مجموعه ها در تاریخ شعر نو ایران است. سهراب سپهری روز اول اردیبهشت 1359 در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رئیس تلگرافخانه کاشان بود. پدرش اسدالله و مادرش ماه جبین نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند. سهراب کودکی را در کاشان و در باغ اجدادی گذراند که در محله دروازه عطا قرار داشت. او روزهایی سراسر شور و هیجان را در طبیعت باغ خانه می گذراند و لحظه هایی تکرار ناشدنی را تجربه میکرد. سهراب عاشق روزهای آفتابی بود. اسفند کاشان را نیز به عنوان سرآغاز رویش جوانه ها و شکوفه ها خیلی دوست داشت. یکی از سرگرمی های سهراب، گل بازی در روزهای تابستانی بود. گرفتن حشرات مختلف، نگهداری برخی حیوانات مثل بوقلمون، اردک و مرغ و خروس هم دیگر سرگرمی سهراب بودند.
گیاهان در زندگی کودکانه سهراب سپهری جایی مهم و مؤثر داشتند. سهراب در آغوش طبیعت زنده و ملموس و همگون با وجودش می بالید و سالها را پشت سر می گذاشت. صبح ها خیلی زود وقتی که هوا هنوز گرگ و میش بود، از خواب بر می خاست و تا تاریک روشن غروب به بازی و شیطنت می پرداخت. سهراب سپهری به جز سرودن شعر، نقاشی هم میکرد. عادت کتاب خواندن از زمان فراگیری خواندن و نوشتن در کودکی در سهراب شکل گرفته بود و ساعت های معینی را مطالعه میکرد.
دوره ابتدایی را در دبستان خیام کاشان و متوسطه را در دبیرستان پهلوی کاشان گذراند و پس از فارغ التحصیلی در خرداد 1322 در دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی پسران، به استخدام اداره فرهنگ کاشان درآمد. در شهریور 1327 هم در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس، به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از 8 ماه استعفا داد.
سپهری در سال 1330 نخستین مجموعه شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال 1332 هم از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و دومین مجموعه شعر خود را با عنوان زندگی خواب ها منتشر کرد. در آذر 1333 در اداره کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه ها شروع به کار کرد و در هنرستان های هنرهای زیبا نیز به تدریس می پرداخت.
سهراب به فرهنگ مشرق زمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر حکاکی روی چوب را در آنجا فرا گرفت. همچنین، به شعر کهن سایر زبان ها نیز علاقه داشت. از این رو، ترجمه هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی انجام داد. در مرداد 1336 هم از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا، در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی نام نویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زنده رودی در پاریس بود، بورس تحصیلی اش قطع شد و برای تامین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامه نقاشی مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشه آپارتمان ها گاهی از ساختمان های بیست طبقه آویزان میشد.
وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه ها به معرض نمایش می گذاشت. حضور در نمایشگاه های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال 1337 مشغول به کار شد. از مهر 1340 نیز شروع به تدریس در هنرکده هنرهای تزئینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج مبتلا بود، در سال 1341 فوت کرد. در اسفند همین سال بود که از کلیه مشاغل دولتی به کلی کناره گیری کرد. پس از این، سهراب با حضور فعال تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری را آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان، نمایشگاه های بیشتری را برگزار نمود.
سهراب سپهری در سال 1358 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب هم در همان سال برای درمان به انگلستان رفت اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت. او سرانجام در غروب 1 اردیبهشت سال 1359 درگذشت. صحن امامزاده سلطان علی بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید. در ابتدا، یک کاشی فیروزه ای در محل آرامگاه سهراب سپهری نصب شد و سپس با حضور خانواده وی، سنگ سفید رنگی جایگزین آن گردید که بر روی آن قسمتی از شعر «واحه ای در لحظه» از کتاب حجم سبز با خطاطی رضا مافی نوشته شد.
این سنگ در مهر 1384 با بی دقتی کارگران و به علت سقوط مصالح ساختمانی بر روی آن شکست و با سنگ سفید رنگ دیگری که سعی شده بود به سنگ قبلی شباهت داشته باشد، تعویض شد. در 29 اسفند 1387 هم سنگ بزرگتر سیاه رنگی بر روی سنگ سفید نصب گردید.
این خبر به جهت معرفی شماری از بهترین جاذبه های دیدنی کاشان برای شما مخاطبان گرامی نگارش شده است.
نمایش بیشتر
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این شهرغریب
به سراغ من اگر میایید .... نرم و آهسته بیایید .... که مبادا ترک بردارد ... چینی نازک تنهایی من ... خدایش بیامرزد. مزارش هم ، همانند خودش ، ساده و بی تکلف . آیا براستی لیاقت سهراب این مزار حقیر است . براستی از خودم شرمم آمد . باشد که حلالمان کند
قبل رفتن به مناطق دیدنی نیاسر حتما به اینجا سر بزنید
خدا رحمتش کنه
خیلی باحاله
بعد از سال ها تازه ی سنگ قبر عوض کردن
دشت هایی چه فراخ ! کوههایی چه بلند ! در گلستانه چه بوی علفی می آمد ! من در این آبادی، پی چیزی میگشتم : پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی :)
صدایم کن .....صدای تو خوب است
خدا بیامرزش شاعران ایران همه نابغه هستن