ناگفته های مردی که در سیل شیراز پلاکارد سخاوت به دست گرفت
یکی از تصاویری که در روز سیل شیراز و روزهای پس از آن در شبکه های اجتماعی به کرات مورد بازدید و تحسین قرار گرفت، تصویر مردی بود که پلاکاردی در دست داشت و به وسیله آن اعلام کرده بود هموطنان سیل زده را به صورت رایگان میزبانی خواهد کرد. مهدی جمشیدی این هموطن شیرازی که حالا به چهره ای شناخته شده در ایران تبدیل شده در گفتگو با خبرنگار «همگردی» ناگفته هایی از آن روز را بیان کرده است.
خودتان را معرفی کنید و بگوئید روز سیلاب کجا بودید و چه طور از ماجرای سیل باخبر شدید؟
من مهدی جمشیدی، 37 ساله اهل شیراز هستم. روز سیل یعنی پنجم فروردین طبق معمول ساعت 8 صبح سرکار خودم – شغل من رستوران داری است – حاضر شدم. حدود ساعت 10 صبح رگبار شدیدی آمد ولی تصور این که سیلاب به آن شدت در هر کجای شیراز جاری شود ابدا به ذهن من خطور نکرد. دقایقی نگذشته بود که از طریق دوستان مطلع شدم سیل از سمت دروازه قرآن و جایی که قبلا مسیل بود، وارد شهر شده است. بلافاصله شبکه های اجتماعی تصاویر هولناکی از سیل را منتشر کردند. دیدن این تصاویر و خودروهایی که روی امواج توفنده سیل مثل پر کاه شناور بودند و به یکدیگر کوبیده می شدند، واقعا غافلگیر کننده بود و ایجاد ترس می کرد.
محل سکونت و محل کار شما هم در خطر سیل قرار گرفت؟
خیر منطقه ای که محل سکونت و همچنین رستوران بنده در آن قرار دارد در معرض سیل نبود و جز نقاط امن محسوب می شد.
تصویر شما با پلاکاردی که در آن اعلام کرده بودید محل اسکان و غذای رایگان در اختیار سیل زدگان قرار می دهید انتشار وسیعی در شبکه های اجتماعی پیدا کرد. این کار را چگونه انجام دادید و بعد از اعلام آمادگی شما برای کمک به سیل زدگان، چه اتفاقاتی افتاد؟
طبعا دیدن تصاویر مردم شهرم و مسافرانی که دچار سیل شده بودند و هراسان به هر طرف پناه می بردند برای من تاثرانگیز بود و این تصاویر که لحظه به لحظه در شبکه های اجتماعی منتشر می شد مرا به این فکر انداخت که باید برای تسکین آلام سیل زدگان کاری انجام دهم. اولین کاری که انجام دادم این بود که میز و صندلی های رستوران را جمع کردم و در گوشه ای قرار دادم. به این صورت فضایی برای اسکان حدود 70 نفر در رستوران فراهم شد. بعد شروع به اطلاع رسانی کردیم و خود من هم به صورت حضوری در منطقه ای که سیل اتفاق افتاده بود با پلاکارد اطلاع رسانی کردم که محل اسکان و غذای رایگان به سیل زدگان می دهیم. این تصویر به سرعت در شبکه های اجتماعی منتشر شد و و تماس ها به شماره همراه بنده که روی پلاکارد بود شروع شد. تماس ها بسیار زیاد بود و متوجه شدم تعداد افرادی که در حال درخواست کمک هستند از پیش بینی و ظرفیتی که من در رستوران داشتم خیلی بیشتر است. به سرعت دست به کار شدیم و از دوستان و آشنایان و اهالی محل کمک خواستیم. چند مدرسه و مسجد اعلام آمادگی کردند که در این کار مشارکت کنند. تعدادی از اهالی محل هم برای پذیرش سیل زدگان در منازلشان اعلام آمادگی کردند. نهایتا ما در شب اول حدود 1200 نفر را اسکان موقت دادیم و پذیرایی کردیم. طی 3 روز بعد نیز به صورت متوسط ما در هر شبانه روز 1000 نفر از هم وطنانی که دچار سیل شده بودند را اسکان موقت دادیم و پذیرایی کردیم. در این کار خداپسندانه افراد خیر که همه از طبقات متوسط شیراز بودند به ما کمک فراوانی کردند. نیروی انتظامی هم به کمک ما آمد و گشت های خود را در آن منطقه افزایش داد چون تعداد زیادی خودرو که متعلق به مسافران سیل زده بود در آن منطقه پارک شده بود و نیاز به مراقبت و امنیت داشت. در واقع ما در ابتدا می خواستیم امدادرسانی به یک گروه محدود نهایتا 70 – 80 نفره از سیل زدگان را انجام دهیم ولی در ادامه کار گسترش پیدا کرد و کمک ها به جمعیتی بالغ بر 1200 نفر رسید. اکنون هم با وجود فروکش کردن سیل در شیراز و عادی شدن شرایط در این شهر ما تبدیل به یک کمپین جمع آوری و امداد سیل زدگان در سایر استان ها شده ایم.
از ماجراهای آن چند روز سیلاب و کمک به سیل زدگان، اتفاق خاصی بوده که شما را تحت تاثیر قرار دهد؟
بله. اتفاقی که در خاطر من مانده این است که یک کودک زیر 7 سال برای کمک کردن مبلغی پول – مبلغ خیلی کمی بود، ولی مشخص بود که تمام داشته آن کودک است - به من مراجعه کرد. این کودک مشخص بود از خانواده متمولی نیست و لباس های خودش آغشته به گل و لای بود و چه بسا خودش و خانواده اش در معرض سیل قرار گرفته بودند ولی این کودک انقدر دریادل و سخاوتمند بود که هر چه من گفتم نمی خواهد کمک کنی ... دیگران کمک می کنند ... ایستاد و پافشاری کرد که می خواهم کمک کنم! واقعا خلوص نیت و سخاوت این کودک که احتمالا تمام داشته اش را برای کمک به سیل زدگان اهدا کرد چنان در من اثر کرد که چند بار دیگر به محلی که او را دیده بودم، رفتم بلکه باز هم او را ببینم و بیشتر با او آشنا شوم و دعوتش کنم در کمپین ما حضور داشته باشد ولی متاسفانه هنوز نتوانستم این به ظاهر کودک، ولی در معنا بزرگ مرد، را پیدا کنم. خاطره جالبی دیگری که از این ایام دارم این است که روز دومی که سیل زدگان را اسکان داده بودیم یکی از اتحادیه های صنفی وعده داده بود 500 غذا برای سیل زدگان به ما بدهد، ولی ناگهان اعلام کردند این کمک انجام نمی شود. من خیلی مضطرب شدم که حالا با زمان کوتاهی که به صرف ناهار مانده، باید چکار کنم؟ ولی هنوز دقایقی نگذشته بود که دوستان به من اطلاع دادند یک فرد نیکوکار هزینه غذای 700 نفر از سیل زدگان را تقبل کرده است. من آن لحظه حمایت خداوند را از کارهای خیر و نوع دوستانه به خوبی حس کردم و این لحظه به یکی از لحظات فراموش نشدنی زندگی من تبدیل شد.
کمپینی که برای کمک رسانی به سیل زدگان استان های دیگر تشکیل دادید چه چگونه شکل گرفت و تاکنون چه اقداماتی انجام داده اید؟
در ماجرای سیل شیراز شماره همراه بنده به عنوان فردی که به سیل زدگان کمک می کند، در شبکه های اجتماعی پخش شد و از شیراز و سایر شهرهای ایران و حتی هم وطنانی از کشورهای خارجی مثل فرانسه و بلژیک و آمریکا با من تماس می گرفتند و خواستار این بودند که کمک های آن ها را دریافت و بین سیل زدگان توزیع کنم. در واقع این مسئولیتی بود که مردم به من محول کردند و من هم سعی کردم با ظرفیت هایی که خودم داشتم و با کمک دوستان و آشنایان و افراد قابل اعتماد این کمک ها را درمحل های معینی جمع آوری وبه نقاط سیل زده ارسال کنم. به این ترتیب ما تبدیل یه یک کمپین خودجوش و مردمی کمک به سیل زدگان شدیم و تاکنون کالاهای مورد نیاز سیل زدگان را از مردم جمع آوری کرده یا با کمک های نقدی آن ها این کالاها را خریداری کرده و به نقاط بحرانی در استان های لرستان و خوزستان ارسال کرده ایم. این کار را به یاری خدا را تا جایی که توان و ظرفیت داشته باشیم، ادامه می دهیم. از شورای شهر شیراز و دیگر مراجع ذیصلاح درخواست کردیم مجوز تاسیس یک ستاد مدیریت بحران مردمی را بدهند، چرا که کار امدادرسانی اگر توسط مردم انجام شود به مراتب بهتر انجام می شود. تصمیم داریم یک برنامه هنری ترتیب بدهیم و یک از هنرمندان و مجریان و طنزپردازان مشهور استان فارس نیز قبول زحمت کرده اند که در این برنامه حضور پیدا کنند و عواید این برنامه به سیل زدگان اختصاص پیدا کند. اگر اداره ارشاد شیراز به ما کمک کند و سالن رایگان برای برگزاری این برنامه به ما بدهد و یک خواننده مشهور هم لطف کند و در این برنامه به صورت رایگان چند قطعه اجرا کند، مطمئنا استقبال خوبی از این برنامه می شود و کمک خوبی جمع می شود که می تواند گره گشای بخشی – هر چند کوچک - از مشکلات سیل زدگان باشد.
و سخن پایانی ...
در بهبوحه ماجرای سیلاب، صدا و سیما از من برای سفر به تهران و مصاحبه در تلویزیون دعوت کرد. به آن ها عرض کردم من الان در این شرایط باید در میان هم وطنانم باشم و به آن ها کمک کنم. گفتند ما بلیت هواپیما را می دهیم که شما زود بیایید و برگردید. گفتم پول آن بلیت هواپیما را هم اگر به من بدهید خرج سیل زدگان می کنم. عرض پایانی من این است که در میان غم و مصیبت مردم به دنبال قهرمان سازی و خودنمایی نرویم و مددکار و غمخوار بی ادعا و بی چشم داشت هم وطنانمان باشیم.
😢و چه راحت فرصت خدمت به خلق پیدا میشود و چه زود این فرصت ها از بین میرود 😢اگر درست از فرصت استفاده نکنیم و خوش به احوالت که توفیق خدمت نصیبت شد
مردانی بزرگی درایران داریم که هنوز ناشناخته می باشند
واقعامن هم موقعی که اخبارنشونش داد گریه کردم هم الان وایران همیشه می ماند
درود برغیرتت مرد.باعث افتخاری عزیز دل
فرصت ها مانند ابر زود گذرند.از خداوند بخواهیم ما را در فرصت ها موفق کند فرصت کار خیر هم همینطور. و خداوند به این اقا لطف کرده و ابرو داده است
دمت گرم
ممنون بزرگ مرد🙌
بسیار عالی بود.