شهریار میراث دار ادبیات کلاسیک فارسی است
ایرنا/ براساس آخرین خبر و گزارش های منتشر شده، شهریار میراث دار ادبیات کلاسیک فارسی است.
انتخاب روز شعر و ادب فارسی و ارتباط آن با سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، بارها مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. بیشتر این انتقادها به دلیل اشعار ترکی شهریار و زبان مادری اوست، زیرا شاعران بزرگ و نامداری مانند سعدی، حافظ، مولانا، فردوسی و نظانی گنجوی اشعاری به فارسی ثبت کردند.
در نشستی با حضور زیبا اسماعیلی شاعر، نویسنده و عضو هیات علمی دانشگاه شهید رجایی و سیمین بختیاری مدرس دانشگاه و شاعر، جنبه های منحصر بفرد شهریار در شعر معاصر و اینکه شهریار میراث دار ادبیات کلاسیک فارسی است، مورد بررسی قرار گرفت.
سالروز درگذشت استاد شهریار به عنوان روز شعر و ادب فارسی انتخاب شده است، به نظر شما این انتخاب درستی است؟
اسماعیلی: اگر بخواهیم انتخاب سالروز درگذشت استاد شهریار به عنوان روز شعر و ادب فارسی را بررسی کنیم، ابتدا باید در اشعار شهریار جست و جو کنیم.
همچنین اگر بخواهیم امروز شاعری را به عنوان میراث دار شعر و ادب فارسی معرفی کنیم، می بینم با شاعری مواجه هستیم که میراث دار ادبیات کلاسیک ما است. در بررسی شعرهای فارسی شهریار با دو شکل زبانی مواجه می شویم، بیشترین خلاقیت شهریار در غزل های اوست. وقتی غزل ها را بررسی می کنیم با دو نتیجه مواجه می شویم، گروهی از غزل ها میراث کلی شعر کلاسیک است غزل هایی که به پیروی از شعر حافظ سروده شده، به نوعی ادامه حرکتی است که در سبک عراقی ایجاد شده است.
در این سبک، نوآوری و خلاقیت دیده نمی شود و تقلیدی از شعرهای سبک عراقی است، البته در دوران معاصر کم نداشتیم شاعرانی که از سبک های شاعران کلاسیک پیروی می کردند.
همچنین شعرهایی از استاد شهریار ثبت شده است که با دانش زبانی که در تتبع (تحقیق، تعمق، تفحص، تلاش) شعرهای کلاسیک بدست آوردند، شعرهای دیگری پدید آوردند و این شعرها زبان متفاوتی دارند. برای مثال در شعر «حالا چرا» یا در شعر «غزال و غزل» با زبان دیگر گونه ای مواجه می شویم، زبانی که امروزی، ساده و روان است و از اصطلاحات زبان امروز کمک گرفته است و این شعرها تجربه های امروز هستند.
مخاطب در شعر «خیر ندیده» شهریار، با قدرت زبان شهریار آشنا می شود. اینجا است که شهریار به زبان امروزی نزدیک می شود، وقتی که شعر ترکی را بررسی می کنیم باز همین دو وجهی بودن و دو رویکرد به زبان را می بینیم. در شعری مانند سهندیه:
شاه داغیم، چال پاپاغیم، ائل دایاغیم، شانلی سهند´یم
باشی طوفانلی سهند´یم
باشدا حئیدر بابا تک قارلا، قیروولا قاریشیب سان
سون ایپک تئللی بولودلارلا اوفوقده ساریشیب سان
ساواشارکن باریشیب سان
در این شعرها به طور واضح و آشکار با زبان فاخر ترکی مواجه می شویم زبانی که مختص ادبیات کلاسیک ترکی است و شاعرانی مانند محمد فضولی و عمادالدین نسیمی را به یاد می آورد اگرچه زبان این شعر آزاد است.
اسماعیلی: در مقابل چه نوع زبانی را در سایر شعرها می بینیم؟ در شعر «حیدر بابایه سلام» (سلام بر حیدر بابا) و «یالان دنیا» (دنیای دروغین) با این نوع زبان مواجه نیستیم و با زبانی متفاوت نرم روان ساده و در عین حال نزدیک به زبان شفاهی مردم آذربایجان که نزدیک زبان عاشیق ها است، مواجیهم.
وقتی با این وجه اشعار شهریار آشنا می شویم، متوجه دلیل نفوذ شهریار میان عموم مخاطبانش می شویم. در شعرهای شهریار ویژگی های زبانی وجود دارد که نزدیک به زبان عموم مردم است و از زبان محاوره استفاده کرده است. تاثیر طبیعت و توصیف طبیعت بکر که نه توصیف ملال آور بلکه توصیفی در بطن شعر است. در شعر شهریار با یادآوری های غم آور مانند یاد کودکی و یاد زادگاه مواجه می شویم که باعث می شود این شعرها به طرز عجیبی میان مردم آذربایجان نفوذ کند.
شعر شهریار از یک رو میراث دار شعر ترکی است و از سوی دیگر با زبان مردم در آن سخن گفته شده است. این دو رویکردی بودن شهریار است که در میان مردم نفوذ پیدا کرده است. در دوران معاصر شاعری که بتواند این مقدار شعر کلاسیک را حفظ کند و بتواند شعر خلقی و مردمی را ارائه کند، نیست یا خیلی کم است. این دو وجه را یکجا جمع کردن مختص شهریار است.
وقتی شعرهای شهریار را بررسی می کنیم می بینیم که در شعرهایش ترکیبی از خلاقیت ها وجود دارد. نمیتوان انکار کرد که زبان مادری او ترکی بوده است، میراث داری فرهنگی در شعر شهریار دیده می شود. اما مردم معمولا اگر ترک زبان باشند حیدر بابایه سلام و یالان دنیا و اگر فارس زبان باشند حالا چرا و غزال غزل را می خوانند. با شاعری مواجه هستیم که در عین حال سعی کرده میراث شعر کلاسیک را حفظ کند، همچنین جایگاه مردمی را مغفول نگذاشته است و تلاش کرده در میان مردم هم نفوذ عمومی داشته باشد.
البته درباره اینکه چقدر این مساله برای شهریار خود آگاه بود، خبر ندارم. نیاز است بررسی مجزایی انجام بگیرد که آیا شهریار خودش نسبت به این مساله وقوف داشته است؟ می دانیم که این وقوف را نسبت به شعرهای ترکی اش داشته اما پاسخ این سوال را که چقدر نسبت به شعرهای فارسی وقوف داشته است مشخص نیست.
گفته شد که بخشی از شعرهای شهریار تقلیدی از شعرهای کلاسیک است، نظر شما درباره این مساله چیست؟
بختیاری: شاید در نگاه اول ببینید که شعر شهریار تقلیدی از شعر کلاسیک است، می خواهم بگویم که تقلید موفق کردن هم کار هر کسی نیست. برای مثال مقلدان زیادی از نظامی تقلید کردند، افرادی که شاید هیچ وقت نامشان به گوش کسی نرسیده است. شهریار مقلدی است که توانسته است از پس تقلید بر بیاید. حتی حافظ که اگر قبلش سعدی و خواجوی کرمانی و شاعران دیگر نبودند، حافظ نمی شد.
همین اینکه شاعر وسایل و ملاتی را از گذشتگان بگیرید و تا سطحی آن را افزایش دهید کار هرکسی نیست و هر کسی نتوانست حافظ شود و هر کسی نمی توانست استاد شهریار شود. مقلدان نظامی بیشمار هستند اما فقط جامی را در میان آنها برجسته می دانیم، وحشی بافقی و باقی نامشان برجسته نیست. بیشمار شاعر از لیلی و مجنون نظامی تقلید کردند و فقط نام چهار شاعر از آنها برجسته است.
اگر استاد شهریار نگاه خودآگاه به آثار گذشتگان داشته است، توانسته از پس این تغییر بر بیاید تا آثار برجسته جدید ایجاد کند. وگرنه بسیاری از شاعران تلاش کردند از آثار شاعران قبلی تقلید خودآگاه کنند و نامی از آنها باقی نمانده است. اینکه شهریار اسباب و وسایل را گرفته و آنها را پرورش داده و استعدادهایی را که در ادبیات بوده رشد داده و به اینجا رسانده کار هر کسی نیست.
اگر موسیقی غزل «حالا چرا؟» را از نظر موسیقی بیرونی بررسی کنید؟ واژه «چرا» تا پایان شعر تکرار می شود و وقتی این شعر برای مخاطب خوانده می شود، مخاطب می گوید که چقدر چرایی در درون شاعر وجود داشته است؟ استفاده از «چرا» در موسیقی بیرونی شاید به نظر سطحی اینگونه باشد که فقط موسیقی شعر را کامل می کند در حالی که این موسیقی معنای شعر را هم کامل می کند. یعنی چرایی ذهن شاعر را تا پایان متن می بینید و این فقط موسیقی متن نیست و موسیقی است که معنا را انتقال می دهد. موسیقی درونی با مسوط های «آ» که می شنویم برگرفته از «آه» شاعر است.