ترکیه کدام شخصیتهای ایرانی تاریخ را تصاحب کرده است؟
ایسنا/ بدنبال آخرین اخبار بدست آمده، این پرسش مطرح می گردد که ترکیه کدام شخصیتهای ایرانی تاریخ را تصاحب کرده است؟
در سال 2007 بود که خبری در فضای سیاسی و روابط بین الملل ایرانی ها را دچار شوکه کرد. ترکیه توانست مولانا شاعر برجسته و فارسی زبان ایرانی را به نام خود ثبت جهانی کند. این در حالی است که مولانا حتی یک خط شعر ترکی ندارد و تمام دیوان اشعار وی از فیه مافیه تا مثنوی معنوی و دیوان بزرگ غزلیات شمس همگی به زبان فارسی سروده شده و محتوای آن نیز نشان از ایرانی بودن وی دارد. اما تصاحب مولانا تنها رفتار تصاحب گونه ترک ها با فرهنگ ایرانی نبوده و این رفتارها بعدها نیز حتی در سطح سخنان ریاست جمهوری نیز تکرار شد اما متاسفانه جواب های درخوری نگرفت تا ترک ها حتی در فیلم و سریال هایشان نیز پایشان را از محدوده جغرافیایی خود درازتر کنند و شاهان ایرانی و حتی اقلیم ایران را از آن خود بدانند.
سال 2018 بود که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه در هفتاد و سومین نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سخنرانی خود به مولانا این گونه اشاره کرد: ما صدها سال پیش در قونیه شاعر بزرگی چون مولانا داشته ایم که بر عدالت و لزوم برقراری آن تاکید می کند و مولانا می گوید هر چیزی که جای خود نباشد ناعدالتی است و ظالم کسی است که به وظایف خود عمل نمی کند. او در این چند جمله در مهمترین تریبون بین المللی جهان دوباره مولانا شاعران ایرانی را به نام ترکیه زد.
در حالی که مولانا در شعری کاملا فارسی می گوید: «عدل چه بود ؟ وضع اندر موضعش / ظلم چه بود وضع در ناموضعش» و هیچ یک از اشعار مولانا ارتباطی با زبان ترکی ندارد و تنها اتفاقی که در خصوص مولانا افتاده ، این است که اشعارش به زبان ترکی در تیراژ بالایی منتشر شده و همین موضوع احتمالا برای ترک ها این سوءتفاهم را بوجود آورده که مولانا ترک بود و رئیس جمهور اردوغان نیز بدش نمی آمد روی این سوءتفاهم موج سواری کند.
تثبیت هویت مولانا برای ترکها را به خوبی میتوان در فضای ادبیات و فرهنگ این کشور مشاهده کرد تا جایی که دوسال بعد از ثبت جهانی مولانا به نام ترکیه، «الیف شاکاف» نویسنده ترکیه ای کتاب ملت عشق را می نویسد که بخش مهمی از آن به مولانا و شمس تبریزی اشاره دارد. کتابی که توانست بیش از 500 بار در ترکیه تجدید چاپ شود و رکورد پرفروش ترین کتاب تاریخ ترکیه را نیز بدست آورد.
از کتاب ملت عشق تاکنون 13 ترجمه فارسی رسمی در انتشارات مختلف به چاپ رسیده که به گفته برخی منابع اگر ترجمه ها غیر رسمی را هم بحساب بیاوریم، ملت عشق تا به حال بیش از 60 بار به فارسی ترجمه شده و اواخر دهه نود یکی از پروفروش ترین کتاب ها در همه کتابفروشی های کشور شد که محبوب ترین ترجمه آن مربوط به ارسلان فصیحی و نشر ققنوس است.
پیرامون اینکه ترکیه کدام شخصیتهای ایرانی تاریخ را تصاحب کرده است؟ باید بدانید که با این حساب عجیب نیست نسل تازه ایرانی به جای آنکه مولانا را از شاعران و مفاخران ایرانی و فارسی زبان بداند، او را به آدرس کشور همسایه یعنی ترکیه بشناسد.
سریال سازی در ترکیه حالا بیش از یک دهه است که با قدرت پیش می رود. ترک ها علاوه بر همکاری های بین المللی با کمپانی های سریال سازی بزرگی همچون نتفلکیس و دیزنی پلاس که منجر به معرفی بازیگران و فیلمسازانشان در سطح جهانی می شود، انرژی و هزینه ویژه ای را نیز روی ساخت سریال های تاریخی گذاشته اند تا تاریخ کشورشان را آنطور که به چشمشان مطلوب و خوشایند است، روایت کنند. در سالهای اخیر سریال های سلیمان شاه، قیام ارطغرل و قیام عثمان نیز ساخته شده تا تاریخ این کشور را روایت کنند. در این میان برای مخاطبان ایرانی شاید سریال «آلپ ارسلان؛ امپراطور بزرگ سلجوقی» بیش از همه جالب توجه باشد.
در این سریال که به آلپ ارسلان شاه ایرانی و ترک سلجوقی اختصاص دارد، همه اتفاقات در پهنه ایران بزرگ یعنی کشور ما رخ می دهد بدون آنکه حتی یکبار نام «ایران» به زبان کاراکترهای این سریال بیاید. آلپ ارسلان پسر چغری و برادرزاده طغرل از سلسله سلجوقیان است که بعد از مرگ طغرل جانشین وی می شود. در این سریال بیشتر اتفاقات در سه منطقه خراسان که آلپ ارسلان همراه با خانواده اش در آنجا ساکن است و بعد ری که پایتخت سلجوقیان است و همچنین سیستان و شهر غزنه رخ می دهد. حتی زبان نوشتار در نامه ها و مکتوبات فیلم به خط و زبان فارسی است اما کوچکترین نامی از ایران به زبان نمی آید و طوری به نظر می رسد که فلات ایران بخشی از فلات عثمانی و ترکیه بوده که بعد از آن ایران از آن جدا شده است.
این در حالیست که هیچ گاه چنین نبوده و چنین تاریخی کاملا جعلی است. حتی بعد مسافت ها و همسایگی ها در این سریال کاملا اشتباه است و به نظر می رسد ترک ها با ساخت این سریال یک تاریخ سازی باب میل خودشان انجام داده اند و حتی ایران بزرگمان را بخشی از تاریخ خود جا زده اند.
در سال 97 و درست چند ماه قبل از سخنرانی اردوغان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، خبر رسید که مسئولان یکی از دانشگاه های ترکیه با نصب مجسمه ای از ابوعلی سینا، حکیم و دانشمند ایرانی در یکی از بیمارستان های زیر مجموعه خود وی را شخصیتی ترک زبان معرفی کردند و در همان زمان تصویر این مجسمه در فضای شبکه های اجتماعی دست به دست شد و واکنش ایرانیان زیادی را همراه داشت. گفته میشد این دانشگاه پزشکی با اینکه در 1945 ساخته شد اما در سال 1985 با نام بیمارستان ابن سینا به شکل رسمی کار خود را ادامه داد.
حالا با گذشت 5 سال از ساخت این مجسمه درون این مجموعه پزشکی از ترکیه خبر رسیده شبکه TRT شبکه ملی این کشور قصد دارد سریالی به نام «نابغه کوچک» که به زندگی ابوعلی سینا حکیم و دانشمند ایرانی اختصاص دارد بسازد. بررسی زندگی ابوعلی سینا به خوبی نشان می دهد وی دانشمندی کاملا ایرانی و زاده بلخ است که با منطقه جغرافیایی ترکیه نیز مسافت بسیار زیادی دارد. مقبره این دانشمند بزرگ ایرانی نیز در شهر همدان است که داخل ایران عزیز ماست و حتی مانند مولوی و قونیه نیست که بتوان به آن بهانه حتی وی را تصاحب کرد. از طرفی سابقه بد ترک ها در سریال سازی نیز نشان می دهد که هویت ایرانی ابوعلی سینا و همچنین محل زندگی وی که در ایران بوده نیز انکار خواهد شد تا برگ دیگری در تاریخ جعلی ترکها برای خود باشد.
نکته تاسف بار این است که تبلیغات بسیار پررنگ ترک ها برای سریال هایشان و همچنین روابط قوی آنها با سایر شبکه های بین المللی به احتمال قوی پخش های بین المللی زیادی را برای این سریال تدارک خواهد دید و در تاریخ نسل های بعدی در جهان ابوعلی سینا را از ملیت دیگری معرفی خواهد کرد.
وقتی آتاتورک بعد از فروپاشی دولت عثمانی و به قدرت رسیدن به بهانه تجددگرایی و ساخت ترکیه مدرن تصمیم به تغییر خط نوشتاری مردم این کشور گرفت به خوبی میدانست که دارد میان ترکیه ای که در صدد ساخت آن است با تاریخ خود گسست جدی ایجاد خواهد کرد. اما اون این گسست را دوست داشت. برای همین پروژه سه ساله تغییر خط نوشتاری را سه ماهه پیش برد و با یک گچ و تخته به همه جای ترکیه سفر کرد تا خط جدید را به همه مردم آموزش دهد. او استفاده از خط قدیم را ممنوع اعلام کرد و فقط امکان استفاده از آن را به منظور پژوهش آن هم به شکل محدود صحیح میدانست.
همین شد که نسل تازه ترک ها ارتباطش را با گذشته از دست داد و مردمی که پیش از این می توانستند قرآن را به خط و نشان عربی بخوانند باید با خط جدید خو می گرفتند. بسیاری از کتابهای گذشته به خصوص مذهبی و تاریخی به خط جدید در نیامدند تا نسل تازه به جای خو گرفتن با گذشته خود ادبیات و زبان غربی اروپایی را راحت تر بخواند.
در تغییرات جدید حتی نام ها و اصطلاحات و نام اشخاص فارسی و عربی در کوچه ها و معابر تا حد امکان تغییر کردند تا ارتباط فرهنگی ترکیه با همسایگان مسلمان خود هرچه سریعتر کمرنگ تر شود و به فرهنگ تازه وارداتی خود خو بگیرد و حالا نئوعثمانی ها در ترکیه به شکل افراطی سعی در تاریخ سازی تازه ای برای کشورشان دارند و در این تاریخ سازی حتی به گذشته خود اکتفا نمی کنند و به تاریخ و کشورهای همسایه خود دست درازی می کنند تا یک تاریخ جعلی برای نسل جدید خود بسازند که حتی نمی توانند کتابهای 150 سال پیش خود را بخوانند!
این در حالیست که پروژه تغییر خط و زبان رضاخانی در ایران با شکست جدی مواجه شد و فرهنگ ایرانی اسلامی توانست یکپارچگی خود را بعد از گذشت قرنها و هزاره ها حفظ کند. به گونه ای که حتی دانش آموزان دبستانی ایرانی بتوانند نسخه های دست نویس اشعار فارسی را که چون گنجینه ای به دستشان رسیده ، به سادگی بخوانند و خط و زبان فارسی و حتی خوشنویسی و زیبایی نویسی آن نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شود.