داستان دو سرو بیمارستان عیسی بن مریم اصفهان
ایسنا/ این خبر پیرامون داستان دو سرو بیمارستان عیسی بن مریم اصفهان برای شما نوشته شده است.
ورود پزشکان اروپایی همراه با گروههای مذهبی به ایران در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اتفاق افتاد که نخستین آنها «دکتر هورنل» از پزشکان مذهبی اسکاتلند بود. او در سال 1258 خورشیدی به ایران آمد و سازمان هیئت پزشکی را در ایران بنیاد نهاد و نخستین بیمارستان این سازمان در جلفای اصفهان تأسیس شد. بعد از بازگشت هورنل به اسکاتلند، این بیمارستان به مدت سه سال بی سرپرست بود تا اینکه دکتر «دونالد کار» در سال 1273 خورشیدی به ایران آمد و به دستور او و با همکاری «دوشیزه مری برد» دو درمانگاه در اصفهان گشایش یافت اما فعالیت آنها با مخالفت مقامات محلی روبرو شد.
سپس در محله جویباره اصفهان که برخی از ساکنان آن یهودی بودند، درمانگاه دیگری باز شد و البته آن هم بزودی تعطیل شد، تا آنکه سرانجام دولت با فعالیت این مراکز موافقت کرد و در سال 1276 خورشیدی نخستین بیمارستان زنان در ایران به ریاست خانم دکتر «املینا استوارت» در اصفهان ایجاد شد.
دکتر دونالد کار در سال 1282 خورشیدی نیز با کمک دولت و افراد محلی نسبت به ساخت یک بیمارستان اقدام کرد که «بیمارستان مسیحی» نام داشت و مردم اصفهان، این بیمارستان را «مریضخانه انگلیسی ها» یا «مرسلین انگلیس» می نامیدند و بعد از انقلاب اسلامی ابتدا به بیمارستان «انقلاب اسلامی» و سپس به «بیمارستان عیسی بن مریم» تغییر نام داد.
برای این منظور، فردی به نام امین الشریعه زمین بیمارستان را واقع در محله مستهلک در مجاور خیابان شمس آبادی و نبش خیابان عباس آباد برای انگلیسی ها خریداری کرد و از آن زمان ساخت این بیمارستان به دست آنها آغاز شد که ساختمان آن شامل یک بخش مردان، یک سالن کوچک و یک آشپزخانه و رختشویخانه ساده بود. بیمارستان مسیحی در سال 1284 خورشیدی با راه اندازی بخش زنان توسعه یافت. در آن زمان بیمارستان شامل دو ساختمان دوطبقه در ضلع شمالی، دو سالن و دو اتاق کوچک بود و بقیه زمین به محیط سبز اختصاص داشت. کل مساحت بیمارستان تقریبا 11 هزار مترمربع و زیربنای آن 7500 مترمربع و بقیه فضای سبز و دوخانه بود که بتدریج در اثر طرح های توسعه بیمارستان و ساخت و سازهای بعدی به شکل امروزی درآمد.
بر سردر قدیمی بیمارستان بر روی کاشی فیروزه ای رنگ در زیر نقش صلیب، نام آن «بیمارستان مسیحی» و سال ساخت آن 1282 خورشیدی برابر با 1904 نوشته شده است.
این نکته نیز حائر اهمیت است که ساختمان «بیمارستان عیسی بن مریم» مربوط به اواخر دوران قاجار و اوایل دوره پهلوی است که در تاریخ 22 مرداد 1384 خورشیدی با شماره ثبت 13114 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
در تزئینات نمای بیرونی آن در ضلع جنوب شرقی بیمارستان نیز از ترکیب نمادهای ایرانی همچون «سرو ناز» و «سرو خمره ای» همراه با صلیب مسیحی استفاده شده است. این تزئینات کاشی معرق و آجر با ستون های سنگی، نمونه ای منحصربفرد از هنر تلفیقی با استفاده از طرح های سنتی و مدرن با ترکیب نمادهای ایران باستان است که امضای شادروان استاد عیسی بهادری در قسمت پایین یکی از دو سرو ناز این طرح نشان می دهد که طراحی این نما توسط رئیس فقید هنرستان هنرهای زیبای اصفهان انجام شده است.
یکی از نکاتی که برای نخستین بار در این نوشتار به آن اشاره می شود، این است که مسئولیت اجرای این اثر به صورت کاشی کاری معرق به زنده یاد استاد عزیز الله مستغاثی سپرده شد.
احمد همتیار، هنرمند پیشکسوت کاشی معرق گفت: همیشه می گویند آثار ارزشمندی که تاکنون بجا مانده اند به این دلیل است که بانی و حامی و هنرمند در یک جهت حرکت کرده و برای اجرای یک اثر کوچک تا یک اثر بزرگ مانند میدان نقش جهان همدل و هم زبان بوده اند.
او افزود: پیش از انقلاب، بیمارستان عیسی بن مریم یک بیمارستان ویژه و خاص بشمار می رفت و قطعا برای پروژه نمای جنوب شرقی بیمارستان با استفاده از مشاوران خود تلاش کردند تا از بهترین اساتید آن زمان استفاده کنند که سرانجام کار، اثری شاخص باشد. به این منظور برای طراحی این نما از مرحوم «استاد عیسی خان بهادری» بهره بردند که 30 سال ریاست هنرستان هنرهای زیبای اصفهان را به عهده داشت و از طراحان بزرگی بشمار می رفت که آثار او در قالی، خاتم، کاشی، گچ بری، قلم زنی و مینیاتور استفاده میشد و زبانزد بود.
همتیار پیرامون داستان دو سرو بیمارستان عیسی بن مریم اصفهان تصریح کرد: مرحوم استاد بهادری نه تنها در ایران، بلکه چهره ای جهانی بود و براساس ماهیت این بیمارستان که آن زمان بیمارستان مسیحی نام داشت، به این نتیجه رسید که نقش و ترکیب این اثر باید با آیین مسیحیت همخوانی داشته باشد و به این ترتیب طرح «دو سرو» را انتخاب کرد.
این مرمتکار پیشکسوت اضافه کرد: مسئولیت اجرای این طرح نیز به زنده یاد «استاد عزیزالله مستغاثی» محول شد که یکی از هنرمندان قدر و مطرح کاشی کاری معرق بود که کارهای ارزشمندی بویژه در خارج از ایران انجام دادند و نزد اساتید مطرح آن زمان حرمت و کرامت داشتند.
او گفت: طبیعتاً اجرای کاری چنین عظیم به نیروهای دیگری هم نیاز داشت، یعنی در این مرحله نیز همگی هنرمندان باید حساب شده بکار گرفته می شدند؛ به این ترتیب توسط زنده یاد استاد عزیزالله مستغاثی همکارانی برای این امر انتخاب شدند. آن زمان استاد مستغاثی در منزلشان کار می کردند و به این ترتیب کارهای برش و شماره گذاری طرح را انجام دادند.
همتیار ادامه داد: از جمله اساتیدی که توسط زنده یاد استاد عزیزالله مستغاثی انتخاب شد مرحوم استاد علی مختاریان بود که به «استاد علی آجری» معروف بوده و صاحب تومار گره بودند و حتی اساتیدی مانند استاد حسین برهانی، حاج اسماعیل کاظم پور، ابراهیم کاظم پور یا استاد محمد گچ بر برای رسمی بندی یا مقرنس نزد استاد علی مختاریان می آمدند. یادم هست که ایشان با مرحوم استاد عزیزالله مستغاثی نسبت فامیلی هم داشت اما چیز دیگری در خاطرم نیست. مرحوم استاد علی مختاریان هم مرد وارسته ای بود که هیچ بخل فنی نداشت و به همه راهنمایی میکرد و بخش تراش کاشی ها توسط استاد علی در کارگاهشان که در بازارچه رنگرزها قرار داشت و با نظارت زنده یاد استاد مستغاثی انجام شد.
این استاد رشته مرمت گفت: زنده یاد استاد عزیزالله مستغاثی برای چیدن این اثر هم به یک نفر نیاز داشت که به او کمک کند. ایشان قبلاً کار من را دیده بود چون ابتدای انقلاب به سمت پل فردوسی یعنی درست پشت پاساژ سپاهان، یک کوچه بود و تعدادی خانه های اعیانی در آنجا وجود داشت و من در آنجا کنار استاد مستغاثی برای چیدن طرح های کاشی معرق که نقش چوگان و گل و برگ داشت همکاری کرده بودم و اخلاقا من را می شناخت و کارم را میدانست، به همین دلیل استاد برای چیدن طرح «دو سرو» من را انتخاب کرد؛ به این ترتیب کارگاهی در را بیمارستان مسیحی که حالا بیمارستان عیسی بن مریم نام دارد، در اختیار ما قرار دادند و من به اتفاق استاد مستغاثی با تمام دقت کار را براساس نقشه چیدیم، در واقع کار خیلی جزم و جفت چیده شده است.
همتیار افزود: آن زمان که زنده یاد استاد عزیزالله مستغاثی من را برای چیدن این کار دعوت کرد حدود 18 ساله بودم و 8 سال سابقه کار داشتم و یادم هست که اجرای این کار در سال 1349 انجام شد و آن زمان مرحوم استاد بهادری دیگر در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان اشتغال نداشت و اواخر حضورشان در اصفهان بود یا اینکه دیگر در این شهر ساکن نبودند.