رقص سماع | نوعی پرستش از جنس و رنگ رقص
از ابتدای خلقت تاکنون آرزوی اکثر انسان ها بدست آوردن پول فراوان سلامتی و رفاه بوده است اما در این میان بودند کسانی که آرزویی فراتر از نیازهای دنیوی داشته اند و چنان غرق در پرستش خالق خود شده اند که گویی بالاترین لذت را می برند، از جمله ی این افراد مولانا جلاالدین بلخی یکی از بزرگترین شاعران فارسی و البته ایرانی است می باشد، با گذشت چندین سده از درگذشت این شاعر گران قدر هر ساله در تاریخ 20 آذر ماه بزرگداشتی در قونیه با نام رقص سماع در طی 7 تا 10 روز برگزار می شود که ما در این مقاله به شعر رقص سماع می پردازیم. رقص سماع رقصی صوفیه ای است که هدفی معنوی دارد این رقص که شامل چرخش های فراوان با حالت خلسه است، که سابقه ای دیرین تاریخی دارد، برای آشنایی با این سنت ابتدا به معرفی مولانا و رقص سماع در قونیه می پردازیم. پس با ما در مجله گردشگری همگردی همراه باشید...
آشنایی با مولانا جلال الدین بلخی
مولانا در سال 604ه.ق در شمال شرق خراسان در شهری با نام بلخ چشم به جهان گشود، او که از مشهورترین شاعران ایرانی می باشد القابی مانند مولوی، مولانا، و مولوی رومی، ملای رومی را دارد و از جمله اشعار معروف این شاعر خاموش و خموش و خامش است. این شاعر پارسی زبان که در زمان تصنیف آثارش مانند مثنوی در ترکیه ی امروز می زیسته است، بسیار مورد توجه دولت ترکیه قرار دارد و تلاش شده که مولانا را به عنوان چهره ی فرهنگی کشورشان معرفی کنند که البته به علت کم توجهی دولت مردان ایرانی به این مسئله تا حدودی ترک ها توانسته اند به هدف خود برسند. از دیگر دلایلی که باعث شده ترک ها مولانا را از چهره های فرهنگی خودشان بدانند قرار داشتن مقبره ی او در شهر قونیه می باشد که از سمبل های این شهر می باشد که در گذشته خانه ی مولانا بوده، اعضای خانواده ی او هم در این مکان دفن شده اند، مانند پدرش و پسر مولانا بهاء الدین و مریدانش همچنین در این خانه در گذشته مراسم شعر رقص سماع و رقص سماع انجام می شده است.
در هنگام ورود به این مکان نوای نی و بوی عود هوش از سرتان می برد، مقبره های بدون کلاه متعلق به بانوان می باشد در این مکان موزه ای از اشیایی مانند جانماز و کلاه و تسبیح با قران های دست نویس قرار دارد، همچنین در بالای در ورودی مقبره شعری به زبان فارسی نوشته شده است، که عبارت است از:
کعبة العشاق باشد این مقام هرکه ناقص آمد اینجا شد تمام
رقص سماع در قونیه
معنی لغوی این کلمه شنیدن یا همان شنوایی یا به نوعی آواز گوش نواز می باشد، به عبارتی دیگر شعر رقص سماع حسی را در قلب و دل به وجود می آورد که آن را وجد می نامند، این حالت جذبه و اشراق و از خویشتن جدا شدن را دارد که یکی از دلایل پابرجا ماندن این سنت علاقه ی زیاد مولانا به آن می باشد، گفته شده است که مولانا در ابتدا مشغول درس گفتن و وعظ بوده و با سماع آشنایی نداشته است اما در طی آشنایی با شمس تبریزی و عشق ورزیدن به او پیرو شمس شده و به سماع درآمده است، به گفته ی شمس تبریزی سماع برای انسان هایی که به هوای نفس مشغولند، حرام است ولی برای افرادی مانند مولانا که عاشق و خواهان حق هستند، حیات می باشد. جالب است بدانید که سماع آنچنان بر مولانا اثر گذاشته بود که حتی بعد از مرگ شمس هم آن را به جا آورد، در واقع به زبان ساده تر این حرکت و چرخش که ما آن را رقص نامیدیم از دید شمس و مولانا و پیروانشان نوعی عبادت و ورزش روح بوده است.
رقص سماع از دید اسلام
در اسلام رقص قبیح است اما در اغلب مهمانی های اسلامی موسیقی و رقص وجود داشته است اما با این وجود بعضی به مخالفت برخاسته اند، رقص سماع تسلیم محض است که هم چرخنده و هم بیننده را به وجد می آورد در واقع می توان گفت سماع بروز تفکرات مولانا بوده است که به رقص در آمده و رقص راهی برای توصیف آنچه است که غیر قابل توصیف می باشد.
تاریخچه مراسم رقص سماع در قونیه
در اینکه رقص سماع در قونیه رقصی مذهبی می باشد شکی نیست، ریشه در تاریخ اساطیری دارد برای مثال در تورات آمده است که سماع داوود نبی که منظور جست و خیز و رقص او در حضور خداوند است و در انجیل هم به سماع و رقص حضرت مریم بر روی پلکان معبد اشاره شده، اما پس از اسلام اثری از شعر رقص سماع در مراسم مذهبی مسلمانان نیست تا سال 245 و 253 هجری که نخستین حلقه سماع در بغداد به همت علی نتوخی ایجاد شد.
خصوصیات و مکان مراسم شعر رقص سماع
این مراسم که که شامل رقص و چرخش است با مدح حضرت محمد شروع و با دعا پایان می یابد، در واقع دایره ای که رقصندگان سماع در آن می چرخند نشانی از یکپارچگی و کمال است، گفته شده است که دایره نماد خداوند می باشد. این دایره ی بی نهایت ضلع که ویژگی سادگی و بی انتهایی دارد دلالت بر ابدیت با توصیف جمله ی مرکزیت همه جا و محیطش هیچ جا دارد. این رقص که حتی لذتی خاص به همراه آرامش به رقصنده می دهد می تواند ساعت ها نظر بیننده را هم به خود جذب کند و از این چشمه ی آرامش به آنها هم بنوشاند.
آشنایی با مراح مختلف رقص
این رقص که سیاره های منظومه شمسی به دور خورشید را در ذهن تداعی می کند دراویش را به نحوی واسطه ی میان خداوند و مردم قرار می دهد به این صورت که با شروع چرخیدن دست هایشان را باز می کنند و دست خود را به حالت دعا به سمت آسمان و دست چپشان را به پایین متمایل میکنند، گویی از خدا میگیرند و به آدمیان می دهند و برای خود چیزی نمی خواهند، این رقص که با چرخش با پای چپ به راست به داخل و ثابت ماندن پای چپ انجام می گیرد در هر چرخش به ذکر الله مزین می شود.
سلام سماع
این رقص مراحل خاص خود را دارد که شامل چهار مرحله سلام می باشد به نام های شریعت، طریقت، حقیقت و معرفت که در پایان هر سلام رقصنده ها یا همان دراویش به گروه های دو سه و چهار نفری تقسیم می شوند و با تکیه به هم به مرکز که همان نماد مولاناست احترام می گذارند و سر تعظیم فرود می آورند، در سه سلام اول دراویش به دور خود می چرخند و در سلام آخر به دور شیخ می چرخند. در این مراسم آیه ای با معنی و مضمون ((مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر طرف رو کنی سوی خداست، بی گمان خداوند گشایش گر داناست)) را می خوانند و با دعا و تعظیم نوازندگان و رقصنده ها به دنبال شیخ مقابل جایگاه مراسم پایان می یابد.
ابزار موسیقی مراسم سماع
از مهم ترین ابزار موسیقی این مراسم نی می باشد که به نوعی نمادی از هماهنگی در طبیعت می باشد نی که از زادگاه و وطنش جدا شده و با نوایی محزون در آرزوی بازگشت به نیستان است. همچنین دف که بیانگر فرمان (باش) است که در زمان خلقت جهان از طریق خالق هستی صادر شده است .در واقع در این مراسم به صورت نمادین شیخ و رقصنده ها با دم قدسی نی جان می گیرند و با لمس زمین کار خود را آغاز می کنند و از دیگر آلات موسیقی این مراسم می توان به رباب، دف، دایره، تنبور، تار و کمان و کمانچه اشاره کرد که در کنار هم می تواند موسیقی دلنشینی ایجاد کنند.
پیروان سماع
دراویش و عارفان که به طبع انسان هایی اهل دل هستند و در سیرو سلوک رسیدن به حق تعالا می باشند در قرون و سالهای مختلف تعداد این افراد کم نبوده است و همواره افراد سرشناس و معروفی از پیروان این رسم بوده اند، برای مثال در قرن سوم افرادی مانند عمرو بن عثمان مکی، ذوالنون مصری، سمنون محب ابو سعید خراز، سری سقطی، جنید بغدادی، البوالحسین نوری، ممشاد دینوری، یحیی بن معاذ رازی، ابواسحاق شامی چشتی بوده اند. در قرن چهارم هم افرادی مانند ابو عبدالله خفیف شیرازی، ابوبکر رودباری، ابوعثمان مغربی، ابوالحسن حصری، ابوبکر شبلی، احمد بن یحیی پیرو این فرقه بوده اند. در قرن پنجم وششم مردان سرشناسی با نام های ابواسحاق کازرونی، احمد غزالی و ابویوسف چشتی، اسماعیل قصری و عین القضاه همدانی در این فرقه فعالیت داشته اند. قرن هفتم نیز شاهد حضور شهید نجو الدین کبری، شیخ شهید مجدالدین بغدادی، سیف الدین باخرزی، حمید الدین ناگوری، شمس تبریزی، اوحدالدین کرمانی، بهاء الدین زکر باملتانی، امیر خسرودهلوی و همچنین مولانا جلال الدین محمود مولوی خراسانی در این سیر و سلوک بوده اند. درقرن نهم و هشتم هم افرادی همچون رکن الدین احمد الدوله سمنانی، شیخ الصفی الدین اردبیلی، محمد شیرین مغربی، شاه نعمت الله ولی، خواجه مسافر خوارزمی، شیخ محمد شمس الدینلاهیجی شارح گلشن راز و البته افراد صاحب نام دیگری. در آخر اینکه زیبایی پرستش حق تعالی به شیوه های مختلف آن است یکی با نماز و دیگر با شعر رقص سماع خالق خود را می پرستد و در محضر او عرض ادب می کند.
درود بر نویسنده محترم متن که از سماع مو لانا مقاله نوشت آفتاب امد دلیل افتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب دلیل و مستندات نمی خواد چون خودش عین دلیل است حضرت مولانا را خداوندگار میخوانند که از مثنوی او به نام قران دوم ازش یاد می کنند
نویسنده متن فوق ، مدرک و سند مستدل که به تأیید دانشمندان مورد وثوق رسیده را ارائه کند ، مبنی بر اینکه محمد جلال الدین بلخی هم این رقص سماع را انجام می داده است !. ضمنا متن مربوط به موضوع رقص حضرت داود(ع) و حضرت مریم (س) از همان اراجیف من درآوردی و اسرائیلیات است ! . اگر مسلمان هستیم طبق آیه ی صریح قرآن کریم بایستی نماز را اقامه کنیم و اگر بنا بود عده ای نماز بپا دارند و عده ای هم برقصند و این رقص خود را به حساب عبادت خداوند بگذارند ، در قرآن و احادیث پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) به این نحوه عبادت (!) هم اشاره می شد. لذا اگر رقصتان گرفته و می خواهید برقصید ، خوددانید ، ولی با آسمان و ریسمان بافتن ، رقصتان را به حساب خداوند و انبیاء و دین و مقدسات نگذارید! . امیدوارم نظر اینجانب را درج فرمایید!.