بررسی ادعاهای واهی شیوخ شارجه و راس الخیمه درباره جزایر ایرانی
خبرگزاری مهر/ این خبر به جهت بررسی ادعاهای واهی شیوخ شارجه و راس الخیمه درباره جزایر ایرانی برای شما نوشته شد.
ناصر تکمیل همایون مورخ، پژوهشگر تاریخ و جامعه شناس روز چهارشنبه 25 آبان 1401 درگذشت. وی در بخشی از کتاب خلیج فارس از مجموعه کتاب های منتشر شده توسط دفتر پژوهش های فرهنگی به موضوع ادعای واهی درباره جزایر سه گانه پرداخته و در این باره نوشت: با این که مسئله بحرین یکسره، در چارچوب استعمار ساخته خلیج فارس قرار گرفت اما بازی های امپریالیستی در منطقه هنوز پایان نیافته بود که شیخ شارجه و شیخ رأس الخیمه هر یک بگونه ای ادعای حاکمیت و مالکیت بر جزایر سه گانه را مطرح کردند.
سه جزیره مورد بحث در نزدیکی تنگه هرمز قرار دارند و در دهه های اخیر، درباره آنها گفت و گوهای بسیار شده است.
جزیره ابوموسی که بیش از 12 کیلومتر مربع مساحت دارد، در 75 کیلومتری بندر لنگه واقع شده است. بلندترین نقطه آن از دریا (قله کوه حلوا) 110 متر است. با اینکه جزیره دارای آب شیرین (چاه) است اما از بندر لنگه و بندرعباس نیز آب به آنجا حمل می شود. بارندگی در این جزیره بیش از 100 میلیمتر در سال است و نخل خرما، مرکبات و تعدادی درخت و درختچه جنگلی هم دارد.
جزیره تنب بزرگ 11 کیلومتر مربع مساحت دارد و فاصله آن تا بندر لنگه 55.5 کیلومتر است. بلندترین نقطه آن جزیره از دریا 53 متر است. بارش باران در جزیره زیاد چشمگیر نیست و از سال 1352 خورشیدی، چند حلقه چاه آب شیرین در آن حفر شده است.
جزیره تنب کوچک با مساحتی در حدود 2 کیلومتر مربع، در غرب جزیره تنب بزرگ واقع شده و 50 کیلومتر با بندر لنگه فاصله دارد. این جزیره دارای آب آشامیدنی نیست و بیشتر جنبه استراتژیک دارد.
این سه جزیره بر پایه اسناد و مدارک تاریخی هم در عهد باستان و هم در دوره اسلامی، وابسته به ایران و ملوک هرمز و امیران ساحل نشین شمال خلیج فارس بوده است. انگلیسی ها با همان شیوه های استعماری که در بحرین بکار بردند در دوره قاجاریه در سال 1309 قمری (1891 م) جزیره ابوموسی و دو جزیره دیگر را اشغال کردند که مورد اعتراض ایران و حاکم نشین بندر لنگه قرار گرفت. سرانجام، حاجی محمد مهدی ملک التجار بوشهری که به حکومت بندرلنگه منصوب شده بود، پرچم ایران را در آنجا برافراشت.
از سال 1316 قمری (1898 م)، زمانی که لرد کرزن با داشتن عنوان «نایب السلطنه هندوستان» مجری اقدامات استعماری انگلستان در خلیج فارس شد، ناوگان بریتانیا وارد خلیج فارس شد و کرانه های جنوبی آن را تسخیر کرد. در این جزایر ایرانی نیز پرچم انگلستان برافراشته شد که اعتراض شدید ایران و شخص مظفرالدین شاه را در سالهای 1324-1323 قمری (5-1904 م) برانگیخت.
از سال 1305 خورشیدی و در پی تلاش های دیپلماتیک ایران، پرچم ایران در این سه جزیره در اهتزاز بوده و حاکمان و والیان بندرعباس و بندر لنگه بر آن نظارت داشته اند. با این همه، انگلستان گهگاه مالکیت جزایر یاد شده را به شیخ دست نشانده خود در شارجه یادآوری میکرد.
در دوره ای که دکتر محمد مصدق در مسند وزارت امور خارجه ایران قرار داشت، از حق حاکمیت ملی ایران بر جزایر ایرانی دفاع کرد. او در خاطرات خود چنین آورد: اولین روز ورودم به وزارت خارجه، میرزا محمد قلی خان منتخب الملک رئیس اداره انگلیس نامه ای را به من ارائه کرد که سر پرسی لورن وزیر مختار انگلیس به مستوفی الممالک نخست وزیر نوشته و موضوعش این بود که جزایر «ابوموسی» و «شیخ شعیب» واقع در خلیج فارس متعلق به ایران نیست و نظامیان برخلاف حق در آنها دخالت می کنند.
رئیس الوزراء هم به خط خود در حاشیه نامه نوشته بود، ضبط شود و منتخب الملک از من سوال کرد به این نامه باید جوابی داده شود یا آن را بلاجواب گذاریم. گفتم قبل از ملاحظه پرونده نمی توانم در این باب نظری اظهار کنم و بعد که پرونده را دیدم و معلوم شد جزایر مزبور ملک غیرقابل تردید ایران است، موضوع را در هیئت وزیران مطرح کردم که در صورت جلسات نوشته شد. سپس به نامه وزیر مختار جواب دادم و چند بار هم با او مذاکرات شفاهی کردم.
جمله دیگری که دکتر مصدق در پانوشت آورد، نشان دهنده دسیسه های دولت امپریالیستی انگلستان در سرنوشت سیاسی ایران است.
وی پیرامون بررسی ادعاهای واهی شیوخ شارجه و راس الخیمه درباره جزایر ایرانی چنین می نویسد: در همان جلسه اول با سر پرسی لورن وارد مذاکره شدم، از این که منتخب الملک از ضبط نامه جلوگیری کرده و موضوع را مطرح کرده بود، عصبانی بود و برای او یک خط و نشانی هم کشید.
دکتر مصدق در دوره نخست وزیری خود نیز هیئتی را با یک رزمنا و ایرانی عازم منطقه کرد (1332 /1953 م) که در جزیره ابوموسی با مردم دیدار و گفتگو کردند البته دولت انگلیس را خوش نیامد. بار دیگر هم در ماه می (1961 میلادی (1340 شمسی)، یک فروند هلیکوپتر و یک لنج ایرانی گروه دیگری را در جزیره تنب بزرگ پیاده کرد که دوباره بطور مستقیم و غیر مستقیم، موجب اعتراض وزارت خارجه انگلستان و شیخ های رأس الخیمه شد.
شیخ شارجه به تحریک انگلیس ها و تعلیمات استعماری، در گوشه ای از جزیره ابوموسی اسکله ای را با نصب چراغ دریایی ایجاد کرد و پس از تولید برق و برخورداری از خاک سرخ جزیره، ادعای حاکمیت خود را ظاهر ساخت که با اعتراض ایران روبرو شد و این امر تا طرح جدایی بحرین ادامه یافت. سرانجام پس از پایان یافتن قضیه در نهم آذر 1350 خورشیدی، امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت ایران در حضور نمایندگان مجلس یادآور شد که پس از 80 سال در نتیجه گفتگوهای دراز و پیگیر با دولت انگلستان، بار دیگر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک تحت سلطه ایران قرار گرفت.
شادروان مرتضی اسعدی آورد: در سال 1971 م. (1350 ش.) ایران بعد از واگذاری تعیین تکلیف بحرین به سازمان ملل سه جزیره ایرانی دهانه تنگه هرمز، یعنی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را تصرف کرد. تصرف ابوموسی که در آن هنگام فقط 300 نفر جمعیت داشت، موکول به توافقی با شیخ شارجه بود که بنابر آن شاه ایران می پذیرفت تا زمانی که عوائد نفتی شیخ شارجه از محل نفت کشف شده در این جزیره سالانه به سه میلیون پوند نرسیده، ایران هر ساله 1.5 میلیون پوند به آن امارات کمک کند.
ولی در مورد جزایر تنب بزرگ و کوچک، که یکی از آنها خالی از سکنه بود و دیگری تنها 100 نفر جمعیت داشت، رأس الخیمه کماکان ادعای حاکمیت و مالکیت داشت. پس از کشف نفت در جزیره ابوموسی در سال 1970 م (1349 ش)، شارجه نیز مدعی حاکمیت و مالکیت این جزیره شد ولی با توافقی که در سال 1971 (1350 ش.) در مورد تقسیم عوائد نفتی حاصله از جزیره ابوموسی میان ایران و شارجه حاصل شد، شارجه از ادعای خود دست برداشت.
از آن زمان تاکنون هنوز هم برخی از شیخ نشین های خلیج فارس گاهی ادعاهای خود را نسبت به جزیره ابوموسی تکرار می کنند و بجای همکاری و هماهنگی در اداره این دریای بزرگ و ایجاد مودت و دوستی، در چنبر توطئه های سیاستگری قدرت های جهانی قرار میگیرند.