زبانی که جای خود را به فارسی و ترکی داد
ایسنا/ این خبر پیرامون زبانی که جای خود را به فارسی و ترکی داد، برای شما نگارش شده است.
زبان سغدی در کشور سغد که سمرقند و بخارا از مراکز آن بودند رایح بوده است. یک زمان سغدی، زبان بین المللی آسیای مرکزی بشمار می رفت و تا چین نیز نفوذ یافت. آثار سغدی همه از اکتشافات اخیر آسیای مرکزی و چین است.
آثار سغدی را میتوان از چهار نوع شمرد: آثار بودایی، آثار مانوی، آثار مسیحی، آثار غیردینی. از این میان آثار بودایی بیشتر است.
خط سغدی، خطی است مقتبس از خط آرامی و در آن هزوارش بکار می رود اما عده این هزوارش ها اندک است. همه آثار بودایی و همچنین آثار غیردینی و روایت سغدی کتیبه «قربلگسون» در مغولستان (متعلق به قرن سوم هجری و به خط چینی و اویغوری و سغدی) به این خط است.
آثار مسیحی به خط سریانی و آثار مانوی به خط مانویان نوشته شد.
میان آثار بودایی و مسیحی و مانوی مختصر تفاوتی از حیث زبان دیده می شود که محتملا نتیجه تفاوت لهجه و تفاوت زمانی این آثار است. آثار سغدی مسیحی ظاهرا تلفظ تازه تری را نشان می دهد. خط اصلی سغدی که آثار بودایی به آن نوشته شده مانند خط پهلوی خط تاریخی است و حاکی از تلفظ قدیمی تر از تلفظ زمان تحریر است.
زبان سغدی در برابر نفوذ زبان فارسی و ترکی بتدریج از میان رفت. ظاهرا این زبان تا قرن ششم هجری نیز باقی بوده است. امروز تنها اثر رایجی که از زبان سغدی بجا مانده، لهجه مردم یغناب است که در یکی از دره های رود زرفشان بدان سخن می گویند و بازمانده یکی از لهجات سغدی است.
زبان سکایی نیز زبان یکی از اقوام سکایی مشرق است که یک زمان بر ختن در جنوب شرقی کاشغر استیلا یافتند و زبان خود را در آن سامان رایج ساختند.
آثار زبان سکایی عموما متعلق به قرن هفتم تا دهم میلادی و عبارت است از آثار بودایی، متون طبی، داستان ها و قصص، نامه های بازرگانی، اسناد رسمی و غیر اینها. قسمت عمده این آثار ترجمه از سانسکریت ولی قسمتی نیز ترجمه از زبان تبتی یا انشاء اصیل است.
در آثار موجود این زبان میتوان صورت قدیم تر و صورت تازه تری تشخیص داد. صورت قدیم تر این زبان از حیث دستور زبان به زبانهای ایرانی کهن شبیه است: اسم در هفت حالت صرف می شود و دستگاه افعال مفصل است. اما در صورت تازه تر سکایی صرف اسامی و افعال خیلی ساده تر شد. تلخیص فوق العاده اصوات سکایی تازه یکی از ممیزات آن بشمار می رود.
زبان خوارزمی هم معمول خوارزم بوده و ظاهرا تا حدود قرن هشتم هجری رواج داشته است و پس از آن جای به زبان فارسی و ترکی سپرد.
کشف آثار زبان خوارزمی گذشته از کلماتی که ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه» ذکر کرده، به کلی تازه است و از سال 1927 میلادی آغاز گردید. این آثار عبارت است از دو نسخه فقهی به زبان عربی که در آن عباراتی به زبان خوارزمی نقل شده و نیز لغت نامه ای که برای توضیح عبارات خوارزمی یکی از این نسخ نوشته شد. ولی مهمترین اثر زبان خوارزمی «مقدمة الادب» زمخشری است، مشتمل بر لغات عربی و ترجمه خوارزمی آنها که در سال 1948 به دست افتاد.
آثار خوارزمی همه به خط عربی نوشته شد ولی هنوز خواندن و تعبیر آنها پایان نیافت. اشکال عمده ای که در خواندن عبارات خوارزمی «مقدمة الادب» وجود دارد این است که کلمات عموما اعراب ندارد و نقطه گذاری آنها نیز ناقص است.
زبان خوارزمی با زبان نواحی اطراف یعنی زبان سغدی و سکایی و آسی نزدیک است. در زبان خوارزمی چنانکه از «مقدمة الادب» و نسخ فقهی مذکور بر می آید، عده ای لغات فارسی و عربی وارد شده که حاکی از تأثیر این دو زبان در خوارزمی است.
گذشته از زبانهای میانه مذکور که زبانهای عمده ای هستند که آثاری از آنها امروز در دست است، زبان دیگری که با زبان سکایی ختن رابطه نزدیک دارد در حوالی تمشق در شمال شرقی کاشغر معمول بوده که آثار مختصری از آن به دست افتاده ولی هنوز کاملا روشن نیست.
صورتی از زبان «آسی میانه» را میتوان در بعضی اسامی تاریخی و جغرافیایی و همچنین در بعضی کلماتی که در زبان «مجاز» داخل شده بازیافت.
زبانی که به زبان تخاری مشهور شده و دو لهجه عمده به نام «کوچی» و «اگنی» دارد، هر چند از زبانهای هند و اروپایی است ولی از زبانهای ایرانی نیست بلکه مانند ارمنی زبانی مستقل است.