تور یک پدرو پسر به مون بلان و کوه های آلپ!!

اولین باری که سفر تابستانی به مون بلان Mont Blanc را پیشنهاد کردم، یک روز ابری و خاکستری زمستانی بود که میهمان خانه والدینم در خارج از شهر گلاسکو Glasgow و در حال تماشای جمع شدن ابر های طوفانی و فرود آمدن گنجشک ها در باغ به دنبال پناهگاه بودم. می دانستم که باید زمان بیشتری را با پدر 74 ساله ام بگذرانم؛ اما پیشنهادی که مطرح کردم در سن او یک ریسک بزرگ محسوب می شد. کوه نوردی و پیاده روی ده روزه در اطراف کوه های آلپ کاری بسیار افراطی و سخت به نظر می آمد. پدرم اما پاسخ داد : "پیری تنها بلایی نیست که سر آدم میاد." و با این جمله سعی داشت به درد ها، رنج ها، ورم مفاصل و فراموشی که بخاطر سکته بسیار خطرناک اخیرش به آن مبتلا شده بود اشاره کند. او با یک نگاه پدرانه به من خیره شد و به من فهماند که از من بهتر می داند. این که آیا قادر بود این کار را انجام بدهد فکرم را مشغول کرده بود. در زمان جوانی اش، مسلما و بدون شک این توانایی را داشت؛ اما در مورد پیری اش خیلی مطمئن نبودم. احتمالا بالا رفتن از دره های پر شیب کوه مون بلان و دنبال کردن یک مسیر طولانی در امتداد کوه های آلپ در سرتاسر فرانسه، ایتالیا و سوئیس برای او خیلی سخت شده و از توانش خارج بود. با این مطلب همگردی همراه باشید تا در مورد تور مون بلان و کوه های آلپ من و پدرم به مون بلان و دستاوردی که از آن داشتیم بدانید:

سفر زیارتی یک پدر و پسر / تور مونت بلان و کوه های آلپ

چگونه پدرم را برای تور مون بلان و کوه های آلپ راضی کردم !؟

پدرم که اکنون یک پدربزرگ بود، تابستان های بسیاری از بهترین سال های عمرش را در کوه های آلپ گذرانده بود؛ و بردن او در این مسیر، جستجوی راهی به گذشته او و هم زدن خاطراتش در رد پا های فاراموش شده قبلی اش به نظر کار درستی می آمد. به او گفتم : "اگر به این سفر بیایی، به یاد می اوری که پناهگاه های کوهستانی چقدر زیبا هستند." و با این جمله سعی کردم او را وادار کنم چیزهایی که در حافظه اش نهفته بود را به یاد بیاورد. و ادامه دادم : "و این تنها یک دلیل است و دلایل بسیار دیگری وجود دارند که بهتر است این سفر را تجربه کنی." و با بدجنسی و زرنگی، از دلایل دیگری مثل فوندو Fondue (خوراک سوئیسی که از گرم کردن مخلوط چند نوع پنیر در ظرفی گود از جنس سرامیک به دست می آید. برای صرف کردن این خوراک معمولاً از چنگال های بلندی استفاده می شود که بر سر آنها قطعه ای از یک خوراک دیگر قرار می دهند و آن را به درون این سس فرو می کنند و سپس میل می نمایند)، نوشیدنی های خوش طعم و همسفر خوب نام بردم. بنابراین بلیط پروازمان را رزرو کردیم و چهار ماه بعد به سایه مون بلان Mont Blanc (با ارتفاع 4807 متر) در شامونی Chamonix در فرانسه رسیدیم.
تور مون بلان و کوه های آلپ برای هر کسی صرف نظر از سن، شرایط یا وضعیت عقلی او یک کار سخت و پر چالش به شمار می رود. یک سفر زیارتی برای کوه نوردان حرفه ای که آن را در فهرست کار هایی که پیش از مرگ باید انجام دهند می گذارند این است که یک سفر 170 کیلومتری با پای پیاده در ارتفاعات داشته باشند؛ یک پیاده روی آیینی در میان مناظر فوق العاده و هیجان که کوه نوردان را در موقعیتی غیر قابل توصیف، اما زندگی بخش قرار می دهد. برخلاف من همیشه به عشق مردم، غذا، نوشیدنی و فرهنگ سفر می کردم، پدرم در طول زندگی اش همیشه به سمت مکان هایی کشیده شده بود که به طور راحت در دسترس و قابل بازدید نبودند. کوه ها بخاطر غیر قابل دسترس بودنشان همیشه برای او جذابیت داشتند. او یک بار به من گفت کوه نوردان کوه نوردی می کنند تا خودشان را بیشتر بشناسند.

چگونه پدرم را راضی کردم !؟

شروع تور مون بلان

روز اول که به مون بلان Mont Blanc رسیدیم و با یک بعد از ظهر آفتابی مواجه شدیم، برایمان کاملا واضح بود که تصمیم درستی گرفته ایم. مسیر مقابلمان بسیار ساکت بود و تنها گاهی صدای زنگوله های چند گاو، زوزه سگ های آواره یا سلام کردن یک کشاورز لپ سرخ فرانسوی در مسیر کلبه تابستانی اش شنیده می شد. پرچین ها و بوته های گل های رز آلپی در کناره مسیر به چشم می خوردند و در افق، قله های سنگی سر به فلک کشیده با حاشیه ای از جنگل های کاج و زمین های کشاورزی با طرح شطرنجی به چشم می خوردند. کوه نوردان چابک تر از ما پیشی می گرفتند و چشم هایشان به سلسله کوه هایی بود که به سمت جنوب و مرز ایتالیا کشیده می شد. اما هیچ نشانی از نگرانی در چهره شریک کوه نوردی من دیده نمی شد؛ فقط عزم راسخ. خاطرات مبهم پدرم از زمانی که کوه نوردی می کرد، جزوی از داستان های محبوب زمان کودکی ام شده بود. اولین باری که این خاطرات بر من تاثیر فوق العاده گذاشتند زمانی بود که در یکی از جنبه های انباری خانه مان با اسلاید های قدیمی که در تابستان 1970 گرفته شده بودند مواجه شدم؛ عکس هایی از پدرم و دو دوستش که یک مسیر نا آزموده در شیب های تند و خطرناک وجه شمالی کوه ایگر North Face of the Eiger (با ارتفاع 3970 متر) در سوییس را می پیمودند. در آن زمان او 27 سال سن داشت و این که توانسته بود 1829 متر نهایی این کوه ستون مانند را به سمت قله بپیماید واقعا غیر قابل باور بود. عبور از فراز و نشیب های این کوه مطمئنا خیلی آسان نبوده است. در طول مسیر، دچار سرمازدگی شده بود، با آب و هوای بسیار بد سر و کله زده بود و شب های بسیاری را بدون هیچ چادر سفری در دامنه های شیب دار و یخ زده این کوه، تا صبح بسر برده بود. سپس مصاحبه ای از او در روزنامه هرالد Herald (اسپانسر این سفر) چاپ شده بود که در آن می گفت : "دیگر هرگز در زندگی ام، پایم را روی این کوه لعنتی نخواهم گذاشت." حتی امروز نیز درک چنین شجاعتی برایم غیر ممکن به نظر می رسد. 

شروع تور مونت بلان

تجربیات شریک کوهنوردی ام از صعود به کوه های آلپ

در آن روزها، داستان های خارق العاده دیگری نیز از پدرم می شنیدم که بیشتر آنها مربوط به دره شامونی Chamonix می شد. او در آفتاب کور کننده تابستان از کوه گراند ژوراس Grandes Jorasses (به ارتفاع 4208 متر) بالا رفته بود. همچنین از دیواره های یخی کوه اگویی دو شاردونت Aiguille du Chardonnet (به ارتفاع 3824 متر) صعود کرده بود. همه اینها به کنار، حتی یک بار در قله کوه خارق العاده اگویی دو گرپن Aiguille du Grépon (به ارتفاع 3482 متر) که مملو از صخره های زاویه دار مانند ستون های یک کلیسا می باشد عکس انداخته بود. کار برجسته ای که حتی پاهای شجاع ترین و بی خیال ترین کوه نوردان را نیز به لرزه در می آورد. برای یک پسر بچه هشت ساله، این ها ماجرا جویی های فراموش ناشدنی بودند که به دید من از سفر در سال های پس از آن شکل دادند. هم اکنون به اندازه نیمی از عمرش از آن زمان گذشته است و همچنان با هم اینجا بودیم، بغل به بغل هم، در حال پیاده روی در اطراف کوه عظیم مون بلان Mont Blanc و دنبال کردن یک مسیر نامرئی با هدف فتح کردن همان قله های سخت و خشنی که او سال ها پیش فتح کرده بود. آن چیزی که همیشه احساس می کردم یک وسواس غیر طبیعی برای بودن در کوه هاست، تبدیل به پیوندی بین ما دو نفر شده بود؛ پیوندی که هرگز نمی دانستم بین ما وجود دارد.

کوه های آلپ

خاطرات پدرم از روز های جوانی

وقتی که روز اول به روز های دوم و سوم کشیده شد، ما از فرانسه عبور کرده بودیم و به سمت ایتالیا پیش می رفتیم؛ در ارتفاعات کل دلا سن Col de la Seigne (مرز بین ایتالیا و فرانسه)، کوهی تپه مانند که دروازه باستانی ورود چوپانان به دره آئوستا Aosta بوده است. جهت جنوبی مون بلان Mont Blanc و مجموعه ای از قله های ایتالیایی (پونتا بارتی Punta Baretti، پیکو لوییجی آمدئو Picco Luigi Amedeo، گراند پیلیه دانگل Grand Pilier d’Angle) که خارق العاده بودند و باعث شدند پدرم وقتی شب سوم را در مرکز اقامتی کوق مایوق Courmayeur به سر می بردیم به یاد خاطراتش از این منطقه بیفتد. او که خیلی در استفاده از کلمات ماهر نبود، کلی به خودش فشار می آورد تا بتواند دلیل این که این مناظر تا این اندازه برایش پر اهمیت و عزیز بودند توضیح دهد. کلمات به او کمک نمی کردند و او در نهایت، برای آزاد کردن یک خاطره از دست رفته، سرش را تکان می داد.

خاطرات پدرم از روز های جوانی

بخش نهایی سفر به مون بلان

روز ها گذشتند و مسیری که ما را به جلو هدایت می کرد بتدریج کمی یکنواخت و قابل پیش بینی شد. صبح ها دیر از خواب بیدار می شدیم و دیر تر راه می افتادیم (و اغلب دلیل آن این بود که پدرم می بایست قرص های روزانه اش را مصرف می کرد)، جایی برای ناهار توقف می کردیم و سپس پشت ماشین کشاورزی یک مزرعه دار می نشستیم و چیزی می نوشیدیم. در نهایت، بعد از طی کردن مسافتی در حدود 20 کیلومتر پر از پستی و بلندی، برای گذراندن شب در یک ایستگاه توقف می کردیم. پدرم اغلب در حالی که سعی می کرد نفسش را تازه کند می گفت : "برای پدر پیرت صبر کن. بالاخره به اونجا می رسیم." اما این بمب ساعتی انگار به کار افتاده بود. به آخر هفته که نزدیک شدیم، بعد از 150 کیلومتر کوه نوردی در طول روستا های پر مزرعه سویسی به نام های لا فولی La Fouly و شامپه Champex، دوباره به فرانسه برگشته بودیم و من احساس کردم به آن چیزی که هر دومان آن را غیر ممکن می دانستیم دست یافته ایم. آخرین بخش سخت سفرمان را هم به سمت ارتفاعات کل دو بروا Col du Brevent مشرف بر دره شامونی Chamonix با پیمودن یک مسیر بسیار باریک و خطرناک طی کردیم و سپس از یک سری نردبان بسیار ابتدایی و پیش بینی نشده به سمت بالای یک صخره بزرگ صعود کردیم که پدرم با بالا رفتن از هر پله آن، با هیجان ناسزا می گفت. مانع نهایی سخت و در عین حال مناسبی به نظر می رسید که از آن گذشتیم و به یک دنیای باریک پر از سنگ، نور و انعکاس صدا رسیدیم؛ ملاقات رو در رو با مون بلان Mont Blanc. ملاقات یک پدربزرگ اسکاتلندی پیر و ناخوش با پدربزرگ کوه های آلپ.
برای ثبت کردن آن لحظه، یک عکس از پدرم گرفتم؛ اما همان زمان به نظرم رسید که این عکس به یکی از اسلاید هایی که در حدود 50 سال پیش برای اولین بار در جعبه های انباری دیده بودم شبیه است. همان لبخند، همان چشم های خیره شده به افق، فراز و نشیب های آلپی و زیبای مون بلان Mont Blanc که در پس زمینه عکس به تعدد موجود بودند. برای یک ثانیه به ذهنم آمد که هیچ چیز تغییر نکرده بود.
نوشته مایک مک ایچران

بخش نهایی سفر به مونت بلان
شما هم رای بدهید
رزرو آنلاین اقامتگاه
تور ها
فلای تودی

درباره نویسنده

بیشتر بخوانید

صعود به کوه مون بلان بین فرانسه و ایتالیا + عکس

گلاره یوسف پور ، شنبه 23 مرداد 1400

صعود به کوه مون بلان بین فرانسه و ایتالیا دیده می شود.

نظرت چیه
0 دیدگاه و 0 رای ثبت شده است .
مرتب سازی :