چهره بازسازی شده از داریوش سوم تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟
ایسنا/ بدنبال آخرین اخبار بدست رسیده، این پرسش مطرح می شود که چهره بازسازی شده از داریوش سوم تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟
چهره منسوب به داریوش سوم، آخرین پادشان هخامنشی را یک مرکز تحقیقاتی تاریخی عکس از روی موزاییک نبرد ایسوس که بین اسکندر مقدونی و داریوش سوم درگرفته و همچنین از روی سکه هایی که در دوران فرمانروایی او ضرب شده، بازسازی کرده است. آن موزاییک به حدود 100 سال قبل از میلاد مسیح تعلق دارد و اکنون در موزه ناپل ایتالیا نگهداری می شود. روایت شد این موزاییک نسخه ای از یک نقاشی است.
بازسازی چهره های تاریخی کاری رایج است. در سال 1877 میلادی یک انسان شناس آلمانی «هرمان شافهاوزن» جز نخستین افرادی بود که با کار روی جمجمه های قدیمی تلاش کرد چهره یک انسان دوران پارینه سنگی را بازسازی کند. از جمله شاخص ترین چهره های تاریخی که تا کنون بازسازی شده اند نیز به ملکه الیزابت، نرون امپراطور رم باستان، اکتاوین آگوستوس بنیان گذار امپراطوری روم، کالیگولا دیگر امپراطور رم باستان که به بی رحمی شهره بود، سن نیکولاس که او را منشﺄ ﺍصلﯽ شخصﯿت بابانوﺋل می دانند، کالپی زنی 7500 ساله از دوره نوسنگی که بقایایش در «جبل الطارق» بدست آمده است، مریم مجدلیه، مریتامون حاکم مصر و دختر رامسس دوم و ویلیام شکسپیر میتوان اشاره کرد.
بانوی هفت هزار ساله تهرانی و مرد شمی ساسانی نیز در ایران از جمله چهره های بازسازی شده اند که هر دو توسط محمدرضا رکنی، کارشناس پژوهشکده باستان شناسی انجام شده و او بر پایه این تجربه درباره مستند بودن چهره بازسازی شده داریوش سوم و میزان نزدیکی آن به واقعیت گفت: چهره بازسازی شده داریوش سوم از نظر علمی نمی تواند درست باشد، اما از نظر هنری اگر تناسبات را رعایت کرده باشد، اثری موردِ توجه و کاری قشنگ بحساب می آید.
او توضیح داد که بازسازی چهره براساس یکسری متغیرها به صورت دیجیتالی و با استفاده از تکنولوژی انجام می شود که وجود نرم افزارهای سه بعدی که این روزها نسخه رایگان آن در دسترس است، پیاده سازی این چهره ها را آسان کرده و اقدامی فراگیر در کل دنیا شده است.
رکنی درباره متغییرهای مورد استفاده در بازسازی چهره ها گفت: دو کلاسه وجود دارد، در حالت اول ممکن است به اجزایی از آن شخص مثل جمجمه دسترسی داشته باشیم که یک شاخصه طبیعی از فرد درگذشته است، در بازسازی چهره بانوی هفت هزار ساله نیز از جمجمه و دیگر متغیرهای مربوط به آن استفاده شد، اما در حالت دیگر، بازسازی چهره براساس متغیرهایی که روی سکه، مجسمه و نقش هایی که باقی مانده است، انجام می شود. تفاوت این دو کلاسه در این است که مثلا در یک بررسی شما فقط سراغ منابع مکتوب کتابخانه ای می روید و یکسری تحلیل و نتایج را بدست می آورید که واقعا ممکن است درست نباشد، چون احتمال می رود نویسنده منبع امانت داری نکرده باشد و به سلیقه و برداشت شخصی مباحثی را اضافه کرده باشد که مثال بارز، نوشته های هرودوت است.
روش دیگر براساس بررسی های میدانی است که یافته ها به داده تبدیل و پردازش می شود و در نهایت، به نتیجه تبدیل می شود. این یافته ها می تواند سفال، پیکره و سکه باشد.
این پژوهشگر چهره بازسازی شده از داریوش سوم را در کلاسه دوم قرار داد و گفت: برای این بازسازی از جمجمه استفاده نشده است. هیچ متعلقات دیگری هم از داریوش سوم در دسترس نبوده که از آن استفاده شود. صرفا از یک تصویر نقش بسته روی موزاییک و سکه برای چهره سازی بهره گرفته شده است. می دانیم ساخت موزاییک یک متغیر پیچیده است و یکسری اجزای کوچک مثل شن، ماسه و سنگ ریزه در کنار هم تشکیل اثر داده اند، بنابراین تناسبات تصویر به خاطر فرمی که آن مواد دارند نمی تواند دقیق باشد. سکه هم همین طور است. تصویری که روی آن ضرب شده ممکن است تناسبات را رعایت نکرده باشد و حتی اغراق آمیز باشد و یا اصلا با واقعیت مطابقت نداشته باشد.
رکنی همچنین اظهار کرد: اگر با دید هنری به این چهره بازسازی شده نگاه کنیم با پذیرش این مسأله که خالق اصلی اثر روی موازییک، سکه و هر اثر دیگری چقدر امانت داری داشته و چقدر متعهد به استفاده از الگوریتم ها و تناسب ها بوده، فقط میتوان گفت اثر هنری خوبی ایجاد کرده است و بازسازی این چهره براساس متغیرهایی که استفاده شده می تواند درست باشد، اما الزاما ممکن است این چهره خود داریوش سوم نباشد و آن شخصی که نگارگری روی موزاییک یا تابلو یا سکه را انجام داده، ممکن است اصلا خودش چهره داریوش را به چشم ندیده باشد.
او همچنین یادآور شد: ما چهره ای از داریوش سوم نداریم. حتی از داریوش سوم جمجمه ای بدست نیامده است که الگوریتم ها برآن اساس پیاده سازی شود. اگر جمجمه در اختیار باشد اطلاعات زیادی را از شخص میتوان استخراج کرد. حتی گاهی شانس همراه است و میتوان از آن جمجمه دی ان ای گرفت و به جزئیات بیشتری رسید. در بازسازی چهره بانوی هفت هزار ساله تهران جمجمه در اختیار بود که به تناسب عناصر و الگوریتم ها اجزای چهره را روی آن قرار دادیم و بازسازی انجام شد، اما در تصویرسازی بانوی هفت هزار ساله هم الزاما از دیگر جزئیات مثل شکستگی بینی، چروک روی صورت، بیماری پوستی، رنگ پوست و مدل مو اطلاع نداشتیم و اجرای این بخش ها سلیقه ای بود. اگر موادی از نظر انسان شناسی جسمانی در اختیار نداشته باشید که آزمایش انجام دهید خروجی آن سلیقه ای می شود.
کارشناس پژوهشکده باستان شناسی افزود: به نظرم در چهره سازی داریوش سوم که براساس نقش موزاییک بوده، سلیقه ای رفتار شده است، مثلا درباره مدل موها. اگرچه در صحنه نبرد بخشی از موی داریوش نشان داده شده و به هم ریخته بوده که البته در آن شرایط هر حالتی می توانسته داشته باشد، اما به نظرم در بازسازی چهره نسبت به آن سلیقه ای رفتار شده است. یا دماغ موزاییکی بزرگتر از دماغ بازسازی شده در عکس منسوب به داریوش است که به نظرم به خاطر تناسب سنگ ریزه های استفاده شده در موزاییک است. بنابراین، این چهره خیلی نمی تواند واقعی باشد، ولی براساس موادی که در اختیار داشته می توان آن را یک اثر هنری دانست.
او تاکید کرد: تا وقتی جمجمه به دست نیاید و مطالعه نشود هیچ یک از این تناسبات نمی تواند درست باشد. درباره این پیش فرض که چهره داریوش سوم روی موازییک نقش بسته این مساله مطرح است که ما دقیق نمی دانیم ترسیم کننده اصلی نقش، شانس دیدن چهره پادشاه را داشته است، چون به هر حال درباره دوره هخامنشی صحبت می کنیم، حداقل براساس منابع مکتوبی که وجود دارد و شاید هم دقیق و درست نباشد، نگاه کردنِ مستقیم به صورت پادشاه کار پسندیده ای نبوده و معمولا روی را به سمت پایین نگه می داشتند.
رکنی اضافه کرد: اگر به تجسمات دیگری از مجسمه های حضرت داوود، مریم و عیسی مسیح هم نگاه کنید می بینید تا حدی ساخته و پرداخته شنیده ها و ذهنِ نگارنده بوده و حتی مقداری هم سلیقه ای است. درحال حاضر بازسازی چهره کار خیلی پیچیده ای بحساب نمی آید، افزونه هایی وجود دارد که به راحتی میتوان متغیرها را به آن داد و نرم افزار خودش بازسازی کند، این نرم افزارها هم رایگان است.
داریوش سوم دوازدهمین و آخرین پادشاه سلسله ی هخامنشی بود که پس از نبردهای گسترده، مغلوب اسکندر مقدونی شد و پایتخت های هخامنشیان به تصرف اسکندر درآمد. با مرگ داریوش، سلسله هخامنشیان پس از حدود 230 سال منقرض شد. در مکتوبات تاریخی آمد که داریوش سوم توسط ساتراپ باختر که سودای پادشاهی داشت، زخمی مهلک برداشته بود که بر اثر آن درگذشت.