افسانه های عجیبی که از باورهای عامیانه مردم انگلیس سرچشمه می گیرند
باشگاه خبرنگاران جوان/ این خبر پیرامون افسانه های عجیبی که از باورهای عامیانه مردم انگلیس سرچشمه می گیرند، برای شما نگارش شد.
هر فرهنگ داستانهایی دارد که نسل به نسل منتقل می شوند. این داستانها اهداف خاصی دارند. گاهی می آموزند که چگونه زندگی کنیم یا در مورد دنیای اطراف ما توضیحاتی ارائه می دهند که مثل یک هشدار است. فولکور انگلیسی یکی از شناخته شده ترین آثار در جهان را در خود گنجانده که از جمله آنها میتوان به شاه آرتور و کوتوله باغ اشاره کرد. این داستانها فرهنگ بسیاری از کشور های انگلیسی زبان در سراسر جهان را شکل می دهند و گاهی هم با الهام از آنها داستان و آثار ادبی موفقی مثل هری پاتر خلق می شود. در اینجا با تعدادی از باورهای عامیانه انگلیسی آشنا خواهید شد که جنبه های تاریکی دارند و پر از رازهای غیر قابل توضیح و داستانهای فراطبیعی هستند.
ردکپ
جنگهای بین انگلیس و اسکاتلند برای صدها سال مرز انگلو-اسکاتیش را به مکانی بی قانون و خطرناک تبدیل کرده بود. مهاجمان بار ها از کشوری به کشور دیگر حمله می کردند و جرائمی را انجام می دادند که بابت آنها مجازات نمی شدند. بعد از مدتها از این مجرمان شیطانی، افسانه ها و شخصیت های زیادی خلق شد که یکی از آنها ردکپ بود. موجودی شبیه به یک پیرمرد، انگشتان باریک و یک کفش آهنی. گفته می شود این موجود قلعه های مخروبه را جست و جو می کند تا اجسادی که از جنگ باقی مانده را پیدا کند و با خون آنها کلاهش را به رنگ قرمز دربیاورد. این موجود عجیب اگر هم کسی را پیدا نمی کرد بدنبال مسافرانی بی دفاع می گشت. البته برای شکست دادن او راههایی وجود داشت و یکی از آنها تکان دادن صلیب در مقابلش بود.
کاتی دایر
گفته می شود «کاتی دایر» یک روح در آب بود. برخی هم می گویند هیولایی بوده که در آبهای رودخانه یئو یا آشبرن کمین می کرده است. این افسانه بیشتر در شهر آشبرن معروف است؛ جایی که گفته می شود او در تاریکی های زیر پل پادشاه خوابیده است. او به دنبال بچه ها و یا افراد مستی است که به لبه پل می روند. این موجود سپس آنها را به داخل آب می کشاند. این افسانه به سال 1879 و زمانی که نخستین بار از این موجود در یک نشریه محلی نوشته شد باقی مانده است. از این افسانه بیشتر برای کودکان استفاده می شد تا آنها مراقب رفتارشان باشند و از پل ها دوری کنند. دو مرد در همان دهه 1880 میلادی مدعی شده بودند این موجود را که چشمانی قرمز و دندانی مانند کوسه داشته را دیده اند.
طبل فرانسیس دریک
فرانسیس دریک، یک کاپیتان دریایی، سیاستمدار و دزد دریایی بود که در طول عمرش دستاوردهای زیادی با کسب کرد. او علاوه بر اینکه اولین مرد انگلیسی بود که اقیانوس آرام را می بیند و سراسر جهان را سفر کرده است، با غارت کشتی های اسپانیایی که از قاره آمریکا می آمدند اسپانیا را دچار مشکل کرد. در مورد او نیز داستانهای تاریک زیادی روایت می شود. برای مثال اعتقاد بر این است که او در شکست دادن کشتی های اسپانیایی از نیرو های شیطانی استفاده کرده است. از او یک طبل باقی مانده که عده ای معتقدند صدای آن را طی جنگهای ناپلئونی و هر دو جنگ جهانی شنیده اند. این طبل اکنون به مکانی منتقل شده که بتوان از آن محافظت کرد.
افسانه عروس مرده
از این افسانه برای نخستین بار در یک کتاب به نوشته اسموئل راجرز صحبت شد. او معتقد بود که این داستان به سالهای خیلی دورتر مربوط می شود. بر طبق این افسانه، بعد از یک مراسم عروسی تصمیم گرفته می شود که قایم با شک بازی کنند. این عروس به زیر شیروانی خانه می رود و در یک صندوق پنهان می شود، اما در این صندوق قفل می شود و دیگر نمی تواند آن را باز کند و در نهایت از خفگی یا تشنگی جان خود را از دست می دهد. خانواده او نمی توانند او را پیدا کنند و بعد از سالها اسکلتی با لباس عروس در صندوقچه پیدا می کنند.
روشنایی مرداب
روشنایی مرداب که در فولکلور با نام های فانوس راهب، آتش عجیب و غریب، فانوس شیطان، شعله گمراه کننده نیز شناخته می شود، یک نور درخشان است که معمولا در اوایل شب در آبگیر و مرداب ها دیده می شود. طبق این افسانه، این روشنایی ها طی راهها و مسیرها دیده می شوند که در واقع سعی می کند مسافرانی که راهشان را گم کرده اند گمراه کنند. این نورها از این جهت که به نور اقامتگاه ها یا فانوس ها شباهت دارند عامل گمراهی مسافران بودند.
آنیس سیاه
نام آنیس سیاه که در ابتدا «آنی سیاه» صدا می شد در سندی مربوط به سال 1764 دیده شد. براساس این افسانه، آنیس در یک غاری زندگی می کرد که درختی بزرگ در ورودی آن بوده است. آنیس جادوگری بود با پوستی به رنگ آبی و پنجه هایی که از آهن ساخته شده بودند. او در شبهای شهر لسترشر به دنبال کودکان یا حیوانات می گردد تا آنها را بخورد. او با دستانی بلند توصیف شده است که بتواند شکار های خود را برباید.