15 اکتبر روز جهانی نابینایان گرامی باد | اریک واینمایر، نابینایی که قله آسمان را فتح کرد
15 اکتبر مصادف با 23 مهر ماه، روز جهانی نابینایان یا روز جهانی عصای سفید لقب گرفته است. روزی که به طور نمادین اینگونه نام گذاری شده تا حقوق نابینایان که قشر بزرگی از جامعه را تشکیل می دهند، بیشتر از پیش رعایت شود. قشری که در میان آن ها بزرگ زنان و بزرگ مردان زیادی وجود دارد. از جمله هلن کلر، آندری بوچلی و اریک واینمایر، کوهنور نابینایی که موفق شد تا قله اورست را فتح نماید. با همگردی همراه باشید.
دلیل نامگذاری روز عصای سفید
در زمان های گذشته، نابینایان از عصاهای معمولی برای تردد استفاده می کردند که تمایزی بین آن ها و افراد معمولی ایجاد نمی کرد و همین موجب خطرات بی شماری برای آن ها می شد. ابتکار استفاده از عصای سفید برای جبل توجه دیگران به فرد نابینا به خصوص هشدار به رانندگان، هنگام عبور از خیابان، برای اولین بار، توسط یک عکاس اهل انگلستان به کار برده شد که در اثر سانحه ای، بینایی خود را از دست داد. بعد از آن برخی از حقوقدانان اهل آمریکا توانستند در روز 15 اکتبر، قوانینی برای شهروندان نابینا به تصویب برسانند تا حقوق شهروندیشان هرچه بیشتر مراعات شود. از جمله این قوانین این است که تمامی امکانات موجود در شهر باید به یک میزان در دسترس همه شهروندان از جمله نابیناایان قرار گیرد، عدم رعایت حقوق نابینایان به خصوص توسط رانندگان، جرم بوده و دولت ها موظفند که نابینایان را به روی آوردن به مشاغل دولتی تشویق نمایند.
کوهنوردی که قله آسمان را فتح نمود
در تاریخ جهان، بزرگ مردان و بزرگ زنان زیادی وجود داشته اند که با وجود نابینا بودن به قله های بلند افتخار دست یافته اند. مردان و زنانی در عرصه علم، ادبیات، ورزش و.... اما یکی از آنانی که به معنای واقعی به قله ها دست یافت، اریک واینمایر، ورزشکار، نویسنده، ماجراجو، فعال و سخنران آمریکایی بود. کوهنورد نابینایی که توانست نام خودش را به عنوان اولین نابینایی که به قله اورست صعود کرد، در تاریخ ثبت نماید. این کوهنورد بعدها توانست به فتح هفت قله مهم و بلند دنیا نیز دست یابد و تحسین مردم را برانگیزد.
کودکی سخت، اما پشتکار زیاد
واینمایر که در سن سیزده سالگی به دلیل خراشیدگی شبکیه چشم، بینایی خود را از دست داد، چندین کتاب را چاپ نموده که در آن ها به شرح زندگانی خویش و همچنین پشتکارش و حمایت خانواده برای دست یابی به این مهم سخن گفته است. نام این کتاب ها، "لمس بام دنیا" و دیگری "مزیت مشکلات" می باشد. او در گوشه ای از کتاب لمس بام دنیا که از دعاها و محبت های مادرش و تشویق پدرش برای کوهنورد شدن او سخن می گوید، آورده است:
قله آکونکاگوآ (بلندترین قله ی آمریکای جنوبی ) در دید من ، چشم اندازی خیره کننده پدید نیاورد. این قله برای من توده ای از سنگ بود که صلیبی فلزی و سرد در میان آن قرار گرفته بود. یک قله، چیزی بیش از مکانی است که تنها منظره ای خیره کننده برای انسان پدید آورد. شاید این یک تعصب باشد ولی من باور نمیکنم که انسانی، علت صعودش به قله را ، دیدن منظره ی اطراف بیان کند. هیچ کس سختی کوهستان را برای دیدن یک منظره تحمل نمیکند. قله، تنها جایی بر کوهستان نیست. قله در قلب و ذهن ما جای دارد. قله ، پاره ای از یک رویاست که به حقیقت می پیوندد و مدرکی مسلم بر این است که زندگی مان با معناست. قله نشانی از آن است که میتوانیم با قدرت اراده و توان جسممان، زندگی را به آنچه می خواهیم و آنچه دستانمان قدرت خلق آن را دارند، تبدیل کنیم.