داستان های اشیای ترسناک | 10 مورد از داستان های اشیای ترسناک

قطعا خیلی از شما دوستان با انتشار بخش اول معرفی 10 مورد از اشیای ترسناک دنیا، منتظر ارائه بخش دوم داستان های اشیای ترسناک بوده اید. همانطور که می دانید در بخش اول ترسناک ترین داستان های دنیا ما به ارائه داستان 5 مورد از اشیای ترسناک دنیا اشاره کردیم؛ به معرفی عروسک آنابل پرداختیم و تمام آزار و اذیت های او را مطرح کردیم و گفتیم که در آخر درون یک شیشه در یک موزه شخصی که به خانواده وارن ها تعلق دارد، قرار گرفته است یا از جعبه ای حرف زدیم مشهور به جعبه دیبوک که آخرین صاحب خودش را به مرز دیوانگی رساند و آخر از طریق فروشگاه e-bay به فروش رسید! از تابلوی رازآلودی که به گفته اکثر صاحبانش بیماری زا و به نوعی انتقام گیرنده بود، صحبت کردیم. به آینه ای که روح زنی به همراه دو فرزندش در آن گیر افتاده بود پرداختیم و در نهایت به سرغ لباس عروسی رفتیم که آرزوی دخترک جوانی بود اما به دلیل مخالفت پدرش با مرد مورد علاقه اش هیچ وقت نتوانست آن را به تن کند مگر پس از مرگش! حال می خواهیم بخش دوم این مطلب را شروع کنیم و در آن به 5 مورد از اشیای ترسناک دنیا دیگر بپردازیم. می خواهیم دوباره دروازه ورود به دنیای ترس و وحشت را باز کنیم و ببینیم دیگر چه اسرار و یا اشیای ترس آور دیگری در این دنیا هستند و ما از وجود آنان بی اطلاعیم! دنیایی که در آن داستان های پر افت و خیز زیادی و البته ترسناک وجود دارد! داستان های حقیقی که حتی تصور کردنشان نیز سبب خیال پردازی می شوند و ذهن ما را برای تصمیم گیری نهایی که آیا چنین داستان ها و حادثه هایی اتفاق افتاده اند و یا خیر به چالش می کشد. فراموش نکنید در دنیا، کشورهای زیادی هستند که به واسطه همین اشیای ترسناک توانسته اند موتور گردشگری خود را روشن نگه دارند و سالانه از گردشگران زیادی استقبال کنند. البته ناگفته نماند که در دنیای واقعی شاید خیلی ها اصلا به تسخیر شدگی و وجود ارواح شیطانی اعتقاد نداشته باشند اما هستند کسانی که پایه و اساس زندگی خود را بر محوریت همین موضوعات قرار می دهند! داستان های اشیای ترسناک سبب شدند تا کارگردانان به سراغ ساخت فیلم های ترسناک در تمام سینماهای جهان بروند و به قدر اندازه توانایی خود و تیم فیلم برداریشان، به دنیای ترس و وحشت شاخه و برگه اضافه کنند. پس اگر با مطالعه بخش اشیای ترسناک دنیا به یکی از عاشقان دنیای ترس و وحشت تبدیل شده اید، در بخش دوم این مطلب نیز با همگردی همراه شوید تا شما را از داستان واقعی 5 شی ترسناک دیگر آگاه کنیم.

 10 شی ترسناک دنیا

6-صندلی های تسخیر شده بِل کورت (Belcourt)

شهرها و ایالت های کشور آمریکا همیشه پر هستند از داستان ها اسرارآمیز و حتی ترسناک! این بار موضوع مورد نظر ما مربوط می شود به قلعه بِل کورت در شهر گردشگر پذیر نیوپورت (Newport) واقع در ایالت رُدآیلند (Rhode Island) که از ترسناک ترین داستان های دنیا است. شهر نیوپورت یکی از قدمتی ترین شهرهای آمریکایی است که اوج شهرت خود را در اوایل قرن بیستم تجربه کرده است! یعنی درست زمانی که این شهر ساحلی به سبب برخورداری از جاذبه های متنوع گردشگری و با ارزش خود تبدیل شده بود به یک مرکز گردشی برای ثروتمندان و کاخ نشینان آمریکایی. شهر نیوپورت در سال 1690 پایه گذاری شد و از همان ابتدا در خود، خانه های بزرگ اشرافی و عمارت های باشکوه را ایجاد نمود تا در آینده حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد! به دلیل تاریخچه طولانی اما جذابی که این شهر با خود همیشه به همراه داشته است، داستان ها و افسانه های زیادی در مورد آن و تک تک کاخ ها و عمارت های موجود در آن وجود دارد. داستان ها و افسانه هایی که گاه آنقدر خیالی هستند که از شنیدن آن ها خنده بر روی لب هایتان می نشیند و گاه آنقدر جدی و ترسناک می شوند که حتی تصور کردنشان نیز موهای بدنتان را سیخ می کند! داستان صندلی های تسخیر شده قلعه بِل کورت یکی از داستان های اشیای ترسناک است که تا حالا هیچ کس نتوانسته سر از ماجرای آن ها در بیاورد. قلعه بِل کورت که از ترسناک ترین داستان های دنیا است، یکی از سازه های مشهور شهر نیوپورت است که توسط یک سیاستمدار برجسته آمریکایی به نام آلیور هزارد پری بلمونت (Oliver Hazard Perry Belmont) در سال 1894 ساخته شده است. از داستان هایی که پیش از شروع زمان ساخت این قلعه وجود داشته و افسانه های حاکی از این که پیش از ساخت نهایی بنا، ارواح به داخل  آن هجوم برده اند و در تمامی مراحل ساخت مدام در حال عبور و مرور در آن بوده اند که بگذریم؛ می رسیم به معروف ترین و ترسناک ترین داستان نقل شده در خصوص این عمارت که از ترسناک ترین داستان های دنیا است، مربوط می شود به دو صندلی تسخیر شده! صندلی هایی که هنوز هم داستان های جدیدی از آن ها به گوش می رسد. برخی معتقدند این دو صندلی چوبی کاملا شیطانی هستند و تمام کسانی که بر روی آن ها بنشینند را مورد آزار و اذیت قرار می دهند! البته ناگفته نماند که گزارشات قابل تاملی نیز در خصوص صندلی های این قلعه به دست آمده است که برای مثال می توان به حس کردن سرمای شدید از سوی کسانی که بر روی آن نشسته بودند، احساس بیماری، ناخوشایندی، تهوع و ترس(که قطعا بنا به همین داستان در دل مردم به وجود آمده است)، پس زدن بدن کسانی که قصد نشستن بر روی این صندلی ها را داشته اند و وارد شدن جریان کمی از الکتریسیته به بدن آنان و همچنین حس کردن نشستن بر روی پاهای یک نفر دیگر را نیز نام برد! البته این را هم باید گفت که خیلی از گردشگران و بازدید کنندگان این دو صندلی بسیار معتقد هستند که بارها قصد لمس و یا نشستن بر روی این صندلی ها را داشته اند که هر دفعه بنا به دلایلی این اتفاق نیافتاده و گویی نیرویی مانع از انجام عمل آنان شده است؛ به هر حال داستان ترسناک این صندلی های چوبی قلعه بِل کورت هنوز هم برای خیلی ها غیر قابل باور است اما چه بخواهید و چه نخواهید این صندلی ها، القا کننده حس بدی به افرادی هستند که بر روی آن ها نشسته اند و باید منتظر ماند و دید که بالاخره داستان این صندلی ها به کجا ختم می شود؟ً! آیا واقعا تسخیر شده هستند و اگر هستند چرا ارواح درون این قلعه تنها بر روی این دو صندلی اینقدر خصاصت به خرج می دهند و در قسمت های دیگری از قلعه داستان ترس خود را بازگو نمی کنند؟! این داستان از ترسناک ترین داستان های دنیا به شمار می آید.

صندلی های تسخیر شده بِل کورت (Belcourt)

7- عروسک طلسم شده

داستان عروسک طلسم شده که از داستان های اشیای ترسناک است، همچون داستان عروسک کودکانه آنابل که از داستان های اشیای ترسناک می باشد اما با اندکی تفاوت! این عروسک که از ترسناک ترین داستان های دنیا است، در سال 1896 میلادی از سوی خدمتکار منزل به پسر کوچولوی خانواده ایوجین اُتو (Eugene otto) به عنوان هدیه داده شد. رابرت که اسم این پسر بچه می باشد در ابتدا از گرفتن این عروسک بسیار شادمان بود اما آرام آرام او نیز دچار حس ترسناکی نسبت به این عروسک طلسم که از داستان های اشیای ترسناک است، شده گشت؛ خانوانده رابرت ایوجین اُتو در ایالت فلوریدا و در شهر کی وست (Key west) زندگی می کردند و از وضع اقتصادی خوبی نیز برخوردار بوده اند. این خانواده اشرافی خدمتکاران زیادی داشتند که یکی از آن ها که خیلی هم دل پری از این خانواده داشت، این عروسک طلسم شده را به رابرت کوچولو هدیه کرد! بعد ها مشخص شد که این خدمتکار به طور پنهانی مشغول آموزش های ترسناک جادوگری و طلسم کردن بوده است و عروسکی را نیز که به پسر بچه خاندان اُتو اعطا کرده است را پیش ترها طلسم کرده است. با خو کردن رابرت ایوجین اُتو به این عروسک کم کم داستان های ترسناک آن آغاز شد! هر روز رابرت با این عروسک طلسم شده که از داستان های اشیای ترسناک است، بازی می کرد و روز خود را شب می کرد در حالی که دیگر ساکنان عمارت اُتو، هر روز خود را با اتفاقاتی ترسناک و وداستان هایی وحشت آفرین سپری می کردند؛ خیلی از خدمه خاندان اُتو قسم خورده اند که صداهای نامعلومی که با رابرت در حال صحبت بوده است را شنیده اند و از شنیدن آن کاملا وحشت زده شده اند! از سویی بسیاری از همسایه های خانواده ایوجین اُتو بیان کرده اند که وقتی عمارت خالی از سکنه می شود، این عروسک شروع به حرکت می کند، پشت پنجره ها با خشمی کاملا قابل درک قرار می گیرد و مدام در میان اتاق ها جا به جا می شود. عروسک که تا آن موقع بیشتر شروع به انجام بازی های خود کرده بود آرام آرام آزار و اذیت های خود را شروع کرد و به یک شیطان واقعی تبدیل شد! عروسک گلدان های خانه را می شکست، اسباب بازی های رابرت را به این طرف و آن طرف پرتاب می کرد، اثاثیه منزل را به هم می ریخت. گویی که شخصی دیوانه در عمارت زندگی می کند و تمام مسئولیت های این خرابکاری ها را نیز  به گردن رابرت کوچولو می انداخت در حالی که این کودک با تعجبی توام با ترس، اظهار داشت هیچ یک از این کارها را او نکرده است! تا زمان بزرگ شدن رابرت و خارج شدن از سن بازی های کودکانه، داستان بر همین منوال بود، عروسک روز به روز آزار و اذیت های خودش را بیشتر می کرد و همه رابرت کوچولوی بی گناه را که خود بارها در نهایت مظلومیت می گفت من این کارها را نکرده ام و عروسک تمام آن ها را انجام داده است را مقصر و مسئول این ویرانی ها می دانستند. رابرت ایوجین اُتو خیلی زود از یک پسر بچه کم سن و سال به یک جوان برومند و عاقل تبدیل شد و عروسک را برای همیشه از خودش دور کرد و آن را در اتاقک زیر شیروانی عمارت حبس کرد! با بزرگ شدن و مرگ پدرش، عمارت پدری خود را به ارث برد و در سال 1972 تصمیم به فروش آن گرفت تا برای همیشه از شر داستان های ترسناک عروسک دوران بچگی اش خلاص شود. خانواده دیگری عمارت خاندان اُتو را خریداری کردند. این خانواده دختر بچه کوچکی نیز داشت که روزی بر حسب تصادف، با عروسک طلسم شده ما در اتاقک زیر شیروانی مواجه می شود و در کسری از ثانیه از سر وحشت به والدین خود پناه می برد! دختر بچه داستان را این گونه بیان کرده است که با اولین تماس با بدن عروسک، آن قصد جانش را کرده و به طرف او هجوم برده است! این بار خانواده دوم برخلاف خانواده ایوجین اُتو حرف فرزندشان را قبول می کنند و آن را به موزه تاریخی یا به نوعی گالری هنری تقدیم می کنند تا دیگر شاهد ترس و وحشت دختر خود نباشند. عروسک طلسم شده به موزه فرستاده می شود و درون محفظه ای شیشه ای برای بازدید عموم مردم شهر قرار می گیرد. ولی داستان عجیب تر در خصوص این عروس نسبت به عروسک آنابل که همان تفاوت این دو عروسک را ایجاد می کند این است که عروسک آنابل با قرار گرفتن در موزه شخصی خانواده وارن ها دیگر آزار و اذیت های خودش را به اتمام رساند و سال ها است هیچ گزارشی مبنی بر شیطنت های او به دست نیامده است، در حالی که این عروسک طلسم شده حتی از داخل محفظه شیشه ای موزه نیز به اعمال شیطانی خود در قالبی دیگر می پردازد! طیف وسیعی از بازدید کنندگان موزه تاریخی شهر اظهار داشتند که با دیدن این عروسک که از اشیای ترسناک دنیا است، به نوعی دچار طلسم و نفرین شدگی شده اند و تمام ابعاد زندگی خود را تحت نفرین این عروسک  ترسناک می دانند. یا بسیاری دیگر حرف جالب تری زده اند که اگر بدون اجازه از این عروسک عکس برداری شود، در همان لحظه از سوی عروسک طلسمی وارد شما می شود و شما را اذیت می کند. به همین دلیل خیلی از کسانی که به موزه رفتند و از این عروسک بازدید کردند برای آن نامه فدایت شوم و عذرخواهی فرستادند تا شاید این عروسک دست از قدرت طلسمی خودش بردارد که البته مدیریت موزه نیز این فرصت را غنیمت شمرده و بیشتر نامه های ارسالی را که محتویاتی مبنی بر باطل کردن طلسم از سوی عروسک بوده است را در معرض دید همگان قرار داده است. این داستان از ترسناک ترین داستان های دنیا و این عروسک از اشیای ترسناک دنیا است.

عروسک طلسم شده

8-مجسمه مرگ:

در سال 1878 میلادی و در کشور قبرس (همسایه سوریه، عراق، یونان، گرجستان، ارمنستان)، مجسمه ای کنده کاری شده از سنگ آهک خالص در لمب (Lemb) کشف شد. این مجسمه که بیشتر شبیه به جسم یک زن طراحی شده است و به سبب مکانی که در آن کشف شده است، به بانویی از لمب مشهور شده است، حال شاید برایتان جالب باشد بدانید که ترسناکی و وحشت این مجسمه بی جان که به آن الهه مرگ نیز گفته می شود، در چیست؟! پس در ادامه معرفی این شی ترسناک جهانی با ما همراه شوید تا داستان ترسناک این مسجمه سنگی را برایتان شرح دهیم. در خصوص زمان ساخت این مجسمه اما و اگرهای زیادی وجود دارد اما به طور کلی می توان این گونه پنداشت که این مجسمه متعلق است به 3500 سال پیش از تولد مسیح؛ خیلی از کارشناسان آثار باستانی و مورخان معتقد هستند که این مجسمه سنگی در گذشته نمادی از خدایان بوده و مورد پرستش واقع شده است! با تمام داستان های اشیای ترسناک این داستان از خانواده لرد الفونت (Lord Elphont) آغاز می شود. مجسمه زنی از لمب به عنوان اولین صاحب خود، وارد خاندان الفونت شد و پس از گذشت شش سال در خانه آنان، یکی یکی آن ها را به نوعی از میدان به در کرد! در مرگ تمام اعضای خانواده الفونت (که خانواده ای 7 نفره بودند) داستان های رمزآلود و ترسناکی وجود دارد که نباید به سادگی از کنارشان عبور کرد و بایستی دلایل مرگ تک تک اعضای این خانواده مورد واکاوی و بررسی های دقیق قرار بگیرد. کُشت و کشتاری که برای صاحبان این مجسمه سنگی اتفاق افتاده است تنها به مرگ 7 نفر از اعضای خانواده لرد الفونت ختم نمی شود! صاحبان بعدی این الهه بد شگون نیز به طور غیر عادی دار فانی را وداع گفتند؛ خانواده های لرد تامپسون نوئل (Lord Thompson Noel) و ایوور مانوچی (Ivor Manucci) هر یک در حدود 4 سال پس از داشتن این مجسمه که از اشیای ترسناک دنیا است، به همراه تمام اعضای خانوادگی خود فوت کردند تا زمزمه ها مبنی بر قدرت ترسناک و مرگ آور این مجسمه بیش از پیش قوت بگیرد. شاید توجه نکردن به داستان زندگی صاحبان قبلی این مجسمه سبب شده تا کشتارهای پیوسته آن متوقف نشود؛ چرا که مالک بعدی یا همان چهارمین مالک این مجسمه نیز که صاحب دو دختر و دو پسر از همسر خود نیز بود به همراه زن و هر دو دختر خود به شکل عجیبی فوت کرد! سر آلن بیوربروک (Sir Alen Biverbrook) نام چهارمین مالک این مجسمه ترسناک بود که از میان تمام اعضای خانواده خود، تنها دو پسر او زنده باقی ماندن و از قطار مرگ در حال حرکت این مجسمه، جا ماندند. پسران سر آلن آنقدر از مرگ پدر، مادر و خاهرانشان شوکه و وحشت کرده بودند که بدون معطلی مجسمه سنگی الهه مرگ را به موزه سلطنتی اسکاتلند در ادینبرگ فرستادند. موزه ای که تا کنون این مجسمه در آن باقی مانده است اما حوادثش نه! مدت زمان زیادی طول نکشید تا الهه مرگ قربانی بعدی خودش را نیز پیدا کرد آن هم در حالی که  در یک موزه سلطنتی بود! شخصی بدون آگاهی از داستان های پیشین این مجسمه در کمال تعجب به آن نزدیک می شود و آن را لمس می کند و خیلی زود از دنیا می رود با اینکه هیچ یک از مسئولان موزه مرگ او را به خاطر لمس کردن مجسمه نپذیرفتند اما به دلیل اینکه به تمام شایعات و داستان های ترسناک پیرامون این مسجمه پایان دهند، دست زدن و لمس کردن مجسمه را اکیدا ممنوع کردند و آن را درون یک محفظه شیشه ای قرار دادند. از زمانی که مجسمه در داخل یک محفظه شیشه قرار گرفته است و با دست و بدن کسی در تماس نبوده است دیگر هیچ داستان و گزارش منجر به فوتی از سوی آن به دست نیامده است؛ با اینکه خیلی ها از سرانجام صاحبان قبلی آن آگاه هستند ولی وجود نیروی ترسناک مرگ در داخل آن را قبول ندارند و معتقد هستند این مجسمه به دلیل اینکه تا کنون نتوانسته کسی او را لمس کند و کسی نیز تحت تاثیر آن کشته نشده است، حتما آغشته به یک زهر بسیار خطرناک و یا حتی ویروس های کشنده و قارچ های سمی بوده است که صاحبان پیشین آن از این سموم و امراض مرگ آلود بی اطلاع بوده اند! شاید بتوان گفت این دسته از افراد را بیشتر قبول کرد تا وجود نیروهای شیطانی و اهریمنی در داخل آن و یا حتی نفرین شدن مجسمه! به هر حال چیزی که مشخص است از زمانی که مجسمه در داخل محفظه شیشه ای قرار داده شده است و کسی از نزدیک نتوانسته آن را لمس کند، آمار مرگ و میر جدیدی در خصوص آن به دست نیامده است. اما این ها همش فرض خیال است و آزمون و خطا نمودن این موضوع ترسناک، دلِ شیر می خواهد! در هر حال اگر این مجسمه که از اشیای ترسناک دنیا است، همینجوری که تاکنون در این موزه سلطنتی باقی مانده است، باقی نیز بماند می توان با خیال راحت تر و ذهنی آسوده تر به زندگی ادامه داد و دیگر به داستان های مخوف و اسرار آمیزی که در گذشته آن اتفاق افتاده است، توجه نکرد. این داستان از ترسناک ترین داستان های دنیا و این مجسمه از اشیای ترسناک دنیا است.

مجسمه مرگ

9- نقاشی ترسناک پرتره مرد وحشت زده

 در بخش اول داستان های اشیای ترسناک به معرفی تابلوی نقاشی بیماری زایی پرداختیم و از جنبه هایی که سبب قرار گیری آن در فهرست 10 اشیای ترسناک دنیا شده است، صحبت کردیم؛ اما پرتره مرد وحشت زده داستانی کاملا متفاوت را در بر می گیرد! این نقاشی که داستان آن به نقاشی ترسناک در جهان شهرت پیدا کرده است، در ابتدا متعلق به یک زن پا به سن گذاشته بوده است و این زن نیز آن را در اتاقک زیر شیروانی خود نگهداری می کرده است. پس از مرگ وی این تابلوی نقاشی که از اشیای ترسناک دنیا است، همراه با دیگر وسایل قدیمی او به نوه پسری او یعنی شان رابینسون (Sean Robinson) می رسد. آقای رابینسون می گوید که من از تاریخچه و قدمت این تابلوی وحشت زده و ترسناک خیلی اطلاع ندارم و تنها می دانم که این تابلو به مدت 25 سال و شاید هم بیشتر در اتاقک زیر شیروانی خانه مادر بزرگم قرار داشته است و همیشه او (مادر بزرگش) به ما توصیه می کرد که دست به این تابلو نزنیم و هیچ وقت آن را از اتاقک زیر شیروانی خارج نکنیم چرا که این تابلو یک تابلو شیطانی است و نقاشش آن را با آمیختن خون خود با چند رنگ دیگر پدید آورده است. البته شان رابینسون در ادامه صحبت های خود اضافه می کند که هنرمند این تابلو ترسناک، تنها با گذشت زمان اندکی از پایان نقاشی اش دست به خودکشی می زند! آقای رابینسون در ادامه سخنانش اظهار می کند، از مادربزرگش در خصوص داستان این تابلوی نقاشی شنیده است که یک روح شیطانی ترسناک و آزاردهنده در این تابلو قرار گرفته و او هر وقت به تابلو خیره می شود جز نواهای ترسناک ناله و گریه چیز دیگری نمی شنیده است! البته مادر بزرگ خود بارها و بارها می گفت که در بسیاری از مواقع تنهایی خود چیزی همچون شبح یک مرد را در حال تردد در قسمت های مختلف خانه می دیده است و به همین دلیل تصمیم گرفته است تا این تابلو را از چشم خود و سایر افراد خانواده دور کند و آن را در اتاقک زیر شیروانی برای همیشه قرار دهد. با اینکه شان رابینسون از تمام این داستان ها اطلاع پیدا کرده بود اما در اقدامی کاملا حیرت انگیز و ترسناک، تابلو پرتره مرد وحشت زده را با خود به خانه اش می برد تا از نزدیک شاهد اتفاقات ترسناکی باشد که مادر بزرگش برای وی تعریف کرده است. در همان روزهای نخست ورود تابلو به منزل شخصی او، اتفاقاتی عجیب شروع می شوند! پسرِ شان ناغافل و کاملا بی اختیار از پله های منزل سقوط می کند و می گوید کسی او را هُل داده است در صورتی که هیچ کس پشت سر او نبوده است؛ همسر وی می گوید کسی از پشت سر موهای او را کشیده و زمانی که او برگشته با سایه ای از یک مرد مواجه شده است که در حال گریه کردن بوده است! نکته جالب این داستان واقعی در این است که تمام این اتفاقات تنها برای خانواده شان رابینسون حادث می شد و او اصلا با این حوادث به شخصه درگیر نمی شد؛ گویی که این تابلو ترسناک پرتره با وی کاری نداشته است! اما به هر حال با اوج گیری ترس و وحشت در خانه آقای راببینسون تصمیم می گیرد تا با گذاشتن دوربین مخفی در اتاقی که تابلو در آن قرار گرفته است، سر ار ماجراهای ترسناک این تابلو در بیاورد. با این که نوار ضبط شده او از این تابلو در جهان به سرعت مطرح شد، اما برای کسانی که نتوانستند به این تابلو دست پیدا کنند باید بگوییم که در نوار فیلم برداشته شده از تابلو، درهای خانه خود به خود باز و بسته می شوند، نقاشی بدون دلیل از روی دیوار می افتد و از جایی نیز دود بلند می شود. این داستان از داستان های اشیای ترسناک و این تصویر از اشیای ترسناک دنیا به حساب می آید.

نقاشی ترسناک پرتره مرد وحشت زده

10-صندلی کشنده

داستان صندلی کشنده از ترسناک ترین داستان های دنیا است و می تواند مثال نقضی باشد برای کسانی که به نفرین و دعاهای بدشگون اعتقادی ندارند! این صندلی که به صندلی قاتل در جهان معروف است که از اشیای ترسناک دنیا است، روایت خود را از سال 1702 میلادی در کشور انگلیس آغاز می کند. در آن سال مجرم جانی و بسیار خطرناکی به نام توماس باسبای (Thomas Busby) پس از دستگیری و محاکمه و صادر شدن حکم قتلش به عنوان آخرین خواسته یک زندانی محکوم به مرگ، درخواست سرو غذا در یک کافه رستورانی که همیشه به آن جا سر می زده است را می کند. شاید هیچ کس تا آن روز فکر نمی کرد که یک غذا خوردن ساده آن هم توسط یک جنایت کار خطرناک در یک کافه، بتواند شروع کننده یک ماجرای ترسناک و البته اسرارآمیز در جهان شود! توماس باسبای قرار نبود حرفی بزند و تنها قول داده بود بدون تحریک کردن مردم، غذا آخر خود را میل کند و آماده اجرای حکم مرگ شود اما او بر خلاف قول و قرارهایی که گذاشته بود پس از خوردن غذایش، بلند شد، سینه ای صاف کرد و با صدایی رسا به همه مردمی که در آن جا بودند گفت: مرگ سایه به سایه همراه کسی است که بعد از من بر روی این صندلی بنشیند! صندلی که توماس باسبای آن را به یک صندلی نفرین شده تبدیل کرد خیلی زود پر سروصدا شد! این صندلی تا قرن های زیادی در این کافه رستوران بدون کوچک ترین تغییری باقی ماند و آرام و آرام قدرت مرگ آور خودش را نشان می داد؛ اغلب گارسون های کافه ناخواسته به دلیل خستگی ناشی از کار در بسیاری از مواقع بر روی این صندلی می نشستند و دچار عواقب بدی نیز می شدند! اوج داستان های اشیای ترسناک یا همان صندلی قاتل بر می گردد به سال هایی که در آن جنگ جهانی دوم به پا شده بود؛ نیروهای هوایی که مقر فرماندهی شان در نزدیکی این کافه رستوران واقع شده بود زیاد به این مکان می آمدند و ناخداگاه بی هیچ اطلاعی از صحبت های توماس باسبای در خصوص صندلی اش، بر روی صندلی او می نشستند. با گذشت زمان و ارائه آمار مفقود شده ها و کشته شده های جنگ جهانی، تمام مردم بومی شهر تِرسک متوجه شده اند که اغلب سربازانی که بر روی این صندلی لحظه ای را گذرانده اند، دیگر هیچ وقت از میدان جنگ برنگشته اند! قدرت غیر قابل باور اما مرگ آور این صندلی تا سال های سال ادامه پیدا کرد؛ مثلا در سال 1967 دو تن از خلبانان نیروهای سلطنتی انگلستان با نشستن بر روی این صندلی در حادثه ای کاملا عجیب فوت کردند. در سال 1970 نیز یک سنگ تراش ماهر پس از خودرن غذا بر روی این صندلی در اثر افتادن در چاله در محیط کاری اش در یک بعد از ظهر دل انگیز دار فانی را وداع گفت.در سال 1971 یک اوستا کار ماهر بنایی در اثر یک همچین اتفاقی یعنی ریزش سقف پشت بام جان خود را از دست داد. به عنوان نمونه آخر هم باید به پیش خدمت بخت برگشته ای اشاره کنیم که ناخواسته در هنگام تمیز کردن کافه بر روی این صندلی می نشیند و مدتی بعد بر اثر وجود یک تومور مغزی می میرد! با رسیدن تمام خبرهای مرگ و میر ناشی از نشستن بر روی این صندلی، صاحب کافه تصمیم می گیرد آن را دور از چشم بقیه و در زیر زمین کافه رستوران خود قرار دهد ولی متاسفانه صندلی قاتل در زیر زمین هم کِیس خودش را پیدا می کند و پستچی مظلومی را که تنها برای رساندن نامه ها به رستوران، به زیر زمین رفته و از شدت خستگی دقایقی را  بر روی این صندلی می نشیند را هدف بعدی خود قرار می دهد تا در همان روز این پستچی مظلوم بر اثر تصادف با خودرو جان خود را از دست بدهد. با رسیدن خبر فوت پستچی بی گناه به کافه دار او یک بار برای همیشه تصمیم می گیرد تا صندلی را به موزه شهر خود اهدا کند و تمام داستان های ترسناک ناشی از نشستن بر روی آن را نیز به مسئولان موزه گوش زد کند؛ مسئولان موزه نیز برای جلوگیری از کشتار عجیب و غریب صندلی تصمیم می گیرند آن را در فاصله 150 سانتی از زمین قرار دهند تا دیگر کسی حتی ناخواسته هم نتواند بر روی آن بنشیند! جای شکرش باقی است که از آن روز تا کنون دیگر هیچ خبر مرگ و میری از بابت نشستن بر روی این صندلی به گوش نرسیده است و گویی روح شیطانی صندلی به خواب عمیقی رفته است! این داستان از داستان های اشیای ترسناک و این صندلی از اشیای ترسناک دنیا است.

صندلی کشنده

کلام آخر:

 دوستان امیدوار هستیم از مطالعه این مطلب لذت برده باشید و به خوبی از داستان های واقعی موجود در هر کدام از این 10 شی ترسناک جهانی آگاهی به دست آورده باشید. ولی به این نکته توجه داشته باشید تمام این داستان و قضایای ترسناک در گذشته حادث شده اند و با گذشت زمان و نسل به نسل چرخیدن ماجراهای ترس و شگفت انگیزشان به ما رسیده اند و ما نیز آن را بنا به شنیده های که گوش کرده ایم، برایتان گردآوری کردیم. چه تمام این داستان ها واقعی باشند و چه نباشند مهم این است که سبب جذب تعداد بیشماری از گردشگران شده اند و هر ساله موضوعات خوبی را به هنرمندان سینمایی و عاشقان ژانر وحشت منتقل می کنند. پس اگر شما نیز یکی از مجنونان ژانر وحشت و ترسناک در جهان هستید یک بار هم که شده به جای دیدن فیلمی همچون آنابل سعی کنید خود را به موزه شخصی وارن ها برسانید و از نزدیک این عروسک را ببیند که در اوج مهربانی با اینکه الآن آرام است و در محفظه ای جای گرفته است، اما داستان های ترس آور و خطرناکی را پشت سر خود باقی گذاشته است. و حتی دیگر اشیائی که در فهرست 10 مورد از اشیای ترسناک دنیا قرار گرفته اند! توجه داشته باشید که تمامی این اشیا در حال حاضر، سال های زیادی است که خنثی شده اند و دیگر هیچ خبری از ترس و وحشت ناشی از آن ها به بیرون درز پیدا نکرده است. اما کسی چه می داند شاید 100 سال دیگر 10 شی ترسناک دیگر نیز در جهان ظهور پیدا کنند و به ادامه این لیست با تغییر جایگاه های هر کدام، اضافه شوند. این داستان ها از ترسناک ترین داستان های دنیا و این اشیا از اشیای ترسناک دنیا است.

وحشت آور و ترسناک

شما هم رای بدهید
رزرو آنلاین اقامتگاه
تور ها
فلای تودی

درباره نویسنده

بیشتر بخوانید

خانه های متروکه در جهان | 10 مورد از خانه های ترسناک جهان

بانو ، سه شنبه 9 آبان 1396

خانه های بزرگ و باشکوهی که زمانی شکوه زندگی در آنها جریان داشت، در جای جای دنیا، اینک به دلایل مختلف، متروکه و بدون سکنه رها شده اند.

نظرت چیه
0 دیدگاه و 0 رای ثبت شده است .
مرتب سازی :