امیر غفارمنش: تکرار «ساعت خوش» دستمزد 20 میلیاردی می خواهد + عکس
امیر غفارمنش یکی از کمدین هایی است که دهه 70 با مجموعه های خاطره انگیزی مانند «ساعت خوش» و «سیب خنده» در تلویزیون شناخته شد. این بازیگر مسیر خود را بیشتر با حضور در آثار کمدی ادامه داد، اما در مجموعه های غیرکمدی هم ایفای نقش کرد. سریال هایی مانند «دنیای شیرین»، «خوش نشین ها»، «راه در رو» و «دردسرهای عظیم» از آثاری هستند که در کارنامه این بازیگر باسابقه دیده می شوند. او آخرین بار سریال «بوم و بانو» را از شبکه دو روی آنتن داشت و این روزها مشغول بازی در سریال کمدی «روزهای آبی» است. گفت وگویی با امیر غفارمنش داشتیم که در ادامه می خوانید.
دلیل حضورتان در سریال «روزهای آبی» چه بود؟
من با آقای پرویز امیری، تهیه کننده سریال کار کرده بودم، فرد بسیار خوش حساب و باشخصیتی است و سر کار او آرامش داشتم. حضور آقای هاشم علی اکبری و آقای امیری باعث شد که بازی در سریال را بپذیرم.
در باره نقش یا قصه چه چیزی توجه تان را جلب کرد؟
قصه را برایم تعریف کردند، قصه خوبی بود و دوست داشتم. وقتی سرکار رفتم، دیدم پرداخت از خود قصه هم جذاب تر است و پرداخت خوبی داشت. بازیگران خوبی هم در سریال چیده شده اند، مثل آقای عبدی، خانم متخصص، جوانانی مثل سامان صفاری و خانم ویدا جوان و بعضی بازیگران هم دوره خودمان مانند نادر سلیمانی، علی سلیمانی، رامین ناصرنصیر و افشین سنگ چاپ. این کَست به نظرم کَست خوبی بود.
کار در شرایط فعلی به ویژه در شمال سخت نیست؟
سخت است، ولی آدم سختی آن را می پذیرد. به دلیل آب وهوای خوب شمال، سختی کار را در شمال و گیلان دوست دارم.
در فضای مجازی برنامه ای به نام «شومینه» را اجرا می کنید و کارگردان آن نیز هستید، چه شد که به فکر تولید این برنامه افتادید؟
بله، کارگردان هنری آن هستم. وقتی احساس می کنی سوالاتی در ذهنت وجوددارد که تا به حال مطرح نشده، این دغدغه ایجاد می شود که برنامه ای داشته باشی و انبوه سوالاتی را که ممکن است فرهنگ سازی کند، بپرسی. این موضوع یکی از دلایلی بود که پذیرفتم «شومینه» را با بچه ها کار کنم.
فرهنگ سازی در چه زمینه ای؟
در هر زمینه ای، مثلا مدتی مد شده بود که یک بازیکن پرسپولیس و یک بازیکن استقلال می آمدند و شروع می کردند به کُری خواندن با هواداران تیم رو به رو. من وقتی امیرحسین صادقی را دعوت کردم، از او پرسیدم: در تیم رقیب چه کسانی آن قدر بازیکن خوبی بودند که اذیتت کرده باشند و احساس کرده باشی گرفتن شان سخت است، گفت: علی دایی. در واقع سعی کردیم تعصب زدایی کنیم یا مثلا با کریم قربانی بازیگر شیرین کمدی، طوری صحبت کردم که مردم متوجه شوند چقدر تراژدی در زندگی شخصی یک بازیگر وجود دارد.
چرا در فضای مجازی؟
چون محدودیت ها و خطوط قرمز کمتر است.
در تلویزیون پیشنهاد اجرا داشتید؟
بله، کسی که در چارچوب های تلویزیون اجرا می کند، خیلی مجری می شود، اما وقتی در فضای مجازی هستی، می توانی طور دیگری سوال کنی، بنشینی، رهاتر بخندی، گپ بزنی، موسیقی گوش کنی و ساز و رنگ ببینی.
تا به حال شده که تصمیم بگیرید در تلویزیون برنامه ای بسازید؟
بله، برنامه ای را طراحی کردم که نوعی وحدت ملی بین اقوام و طایفه های مختلف ایرانی ایجاد می کرد و برای ساخت آن دنبال اسپانسر هستیم، چون کار وسیعی است و چند بخش دارد. تاک شوی جدید و فوق العاده جذابی است، شبیه هیچ برنامه خارجی نیست و طراحی آن مختص ایران است.
در آثار غیرکمدی هم بازی کرده اید، اما به عنوان بازیگر کمدی شناخته می شوید.
همه بازیگرانی که در هر دو ژانر کار می کنند، با کمدی شناخته می شوند، چون مردم ایران احتیاج به لبخند دارند و همیشه چیزی که نیاز دارند، در ذهن شان می ماند.
دوست دارید با نقش های جدی تان به خاطر آورده شوید یا کمدی؟
نقش های جدی. من آدم بسیار جدی هستم.
در فیلم «پیشونی سفید» و برنامه «بچه محل» هم حضور داشته اید، بازی در آثار کودک و نوجوان چه جذابیتی دارد؟
مخاطبان من ،مخاطبان صادقی هستند. وقتی در کار کودک بازی می کنی، بچه ها جایی که خنده شان می گیرد، از خنده غش می کنند و جایی هم که مثلا در «آهوی پیشونی سفید» تیر خوردم، گریه شان گرفت و گریه کردند. بچه ها خیلی بیشتر باور می کنند، صادق تر و زلال تر هستند. بازیگر هم ناخودآگاه صادقانه تر بازی می کند.
محبوب ترین آثار کارنامه شما «ساعت خوش» و «سیب خنده» هستند، خودتان هم آن ها را بیشتر دوست دارید؟
بله، این ها جریان ساز بودند. «ساعت خوش» در کمدی جریان سازی کرد و به نوعی بعد از انقلاب، کمدی موقعیت را بنیان گذاشت و به مردم معرفی کرد. این جریان با «ساعت خوش» شروع شد و بعدها با سریال «بزنگاه»، «خوش نشین ها» و ... ادامه پیدا کرد. در زمان پخش «ساعت خوش» خیابان ها خلوت می شد.
هیچ وقت مطرح نشد که با همان گروه موفق «ساعت خوش»، سریال دیگری ساخته شود؟
دیگر نمی شود، چون قیمت بچه ها به اندازه ای بالاست که بودجه کلانی می خواهد. الان تهیه کننده از پس مهران مدیری به تنهایی برنمی آید، چون بازیگر گران، دوست داشتنی و جذابی است یا رضا عطاران که پرمخاطب ترین بازیگر سینمای ایران است. بازیگران دیگر سعید آقاخانی، نادر سلیمانی، ارژنگ امیرفضلی، خانم فاطمه هاشمی، حمید لولایی، نیما فلاح و... همه این ها را بخواهی دور هم جمع کنی، مجموعه ای می شوند که ماهی نزدیک به 20 میلیارد تومان باید پول بازیگر بدهی و خیلی سخت و گران می شود.
سال های قبل که دستمزدها کمتر بود و آقای عطاران هم با تلویزیون همکاری می کرد، چطور؟
در آن سال ها همچنان اتفاق افتاد، مثلا رضا عطاران با من «سیب خنده» را کار کرد، بعد «بزنگاه» را با حمید لولایی و یکی دو نفر دیگر از بچه ها کار کرد، یا مهران مدیری با نادر سلیمانی، نصرا... رادش و رضا شفیعی جم کار می کرد، اما اگر قرار باشد همه بازیگران جمع شوند، یک اسپانسر مولتی تریلیاردر می خواهد که بتواند سریالی را با آن ها کار کند.
با توجه به سابقه همکاری تان با آقای مدیری و آقای عطاران، این تجربه چطور بوده است؟
اتفاق خیلی بزرگی بود، کم پیش می آید که یک گروه این طور با هم هماهنگ باشند، شروع به کار کنند، یک جنس کمدی موقعیت را همه بفهمند و اجرایش کنند، خودشان دست به قلم هم باشند، بنویسند و ضبط کنند. کار کردن با این گروه خیلی اتفاق بزرگی است.
چرا بعد از سال ها، جایگزینی برای این آثار خاطره انگیز ساخته نشده؟
باید مفصل به آن پرداخت، چون این موضوع در هنر، فوتبال، کشتی و موسیقی هم وجود دارد. درست است که خیلی جاها ضریب هوشی نسل جدید از نسل ما بالاتر است، اما میان بُرزن تر هم هستند. فوتبالیستی را می بینیم که پدرش چک می کشد تا برود و توی زمین بازی کند و دیده شود. هنرپیشه ای پول می دهد یا از مسیر میان بر دیگری به سمت بازیگری می آید. این نسل میان بُرزن شده اند، برای همین آن اتفاق نمی افتد. در آن ها افراد کمی پیدا می شوند که زحمت می کشند، خاک تئاتر را می خورند، از صفر شروع می کنند، صبوری می کنند و نوید محمدزاده و هوتن شکیبا بیرون می آیند.
به نظرتان وضعیت تلویزیون چقدر در این مسئله تاثیرگذار است؟
به همه چیز بستگی دارد. باید خطوط قرمز را کمتر کنند. مهران مدیری، رضا عطاران، سعید آقاخانی، رضا شفیعی جم، یوسف صیادی، نصرا... رادش و نادر سلیمانی همه نابغه هستند. اگر خطوط قرمز برداشته شود، وقتی این افراد بسیار خلاق، مشکلات اجتماعی را خلاقانه به طنز بکشند و از درد مردم بگویند، دوباره مخاطب زیاد می شود، تبلیغات تلویزیون گران می شود و سود می برد. این افراد سرمایه های تلویزیون هستند که باید از آن ها بهره برداری کنند. تلویزیون با وجود خطوط قرمز، دارد سرمایه هایش را از دست می دهد.